تعامل حوزه و دانشگاه؛ حجتالاسلام والمسلمین سید محمد ثقفی ـ بخش دوم و پایانی
قیناً هر تحولی در جامعه از طرفی به محیط دیگری اثر میگذارد و از جهت دیگر از آن محیط تأثیر میپذیرد و فضای فرهنگی جدیدی به وجود میآورد.
تأثیر نظام دانشگاهی در فرهنگ حوزه و نظام آموزشی آن
یقیناً هر تحولی در جامعه از طرفی به محیط دیگری اثر میگذارد و از جهت دیگر از آن محیط تأثیر میپذیرد و فضای فرهنگی جدیدی به وجود میآورد. انقلاب اسلامی که بیشتر پیشتازان آن از عالمان دینی بودند، بعد از سقوط نظام سلطنتی خواستار تحولات اساسی در نظام حوزوی بودند. شاید سابقه این تحولخواهی از دوره مؤسس حوزه، آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری وجود داشت؛ ولی این دگرگونی یقنیاً بعد از رحلت آیتالله بروجردی سرعت بیشتر به خود گرفت. شهیدمطهری که یکی از سردمداران انقلاب اسلامی و از نظریهپردازهای آن بود، در مقالاتی در سال 1341 در بحثی در باره روحانیت و مرجعیت نوشت:
»… چرا در گذشته حوزههای علمی و روحانی ما از لحاظ رشتههای مختلف علوم از تفسیر و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و فلسفه و کلام و ادبیات حتی طب و ریاضی جامع و متنوع بود و در دورههای اخیر تدریجاً به محدودیت گراییده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع و دانشگاه بوده و اخیراً به صورت «کلیه» و دانشکده «فقه» درآمده و سایر رشتهها از رسمیت افتاده است…»
البته این آرزو و درخواست گرچه بعدها در حوزه علمیه مقداری اصلاح گردید و مؤسسههایی نظیر «دارالتبلیغ اسلامی» آیتالله شریعتمداری و «در راه حق» استاد مصباح یزدی،تعلیم علوم انسانی را به مقدار نیاز برای طلاب در برنامه خود گنجاندند؛ اما آنها تنها آغازگر راه بودند و اگر هم از مخالفتهای عدهای چشمپوشی نماییم، واقعیت این است که این گامها هرگز نمیتوانست حوزه علمیه منحصر در آموزش فقه را به صورت دانشگاه جامع درآورد.
نظام حوزوی و رهبر انقلاب که مسئولیت خود را در برابر تحول فرهنگی قرن احساس میکردند، ضروری بود که خدمات فرهنگی و اسلامآموزی را به دانشگاهها ارائه دهند به خود آمدند، به کمبودها، خلأها، نبود شایستگیها و عدم پاسخگویی به نیازهای زمان به ویژه بعد از انقلاب اسلامی پی بردند و عمیقاً احساس کردند که باید نظام آموزشی حوزه از حالت انحصاری فقه و اصول بیرون آید و متخصصان شایستهای را در زمینه علوم انسانی و اسلامی پرورش دهد. چندین تحول در این زمینه صورت گرفت:
-1نخست روش آموزشی غیر محدود سنواتی حوزه تغییر یافت و سالهای تحصیلی به اول و دوم و درس خارج تقسیم گردید و هر دورهای در خلال چندین سال محدود گنجانده شد که مجموعاً 9 سال از عمر طالب علم را به خود اختصاص میداد؛
-2کلاسهای تدریس (به جز درسهای خارج) از مساجد فرعی برچیده شد و در مدارس بزرگی همراه با کلاسهای فراختر و مجهز که مراجع وقت ساخته بودند، برگزار گردید؛
-3 متون برخی از کتابهای درسی تغییر یافت؛
-4درسها به صورت واحدهای درسی دانشگاهی درآمد؛
-5تجدید بنای مدارس سنتی با تجهیز وسائل روز و مدرن ساخته شد (ساختمان دارالشفاء)؛
-6مدیریت حزه علمیه با همکاری جامعه مدرسین و مراجع تقلید و رهبریت انقلاب به طور سازمانیافته همراه با پروندههای تحصیلی طلاب سامان یافت؛
-7 حوزه علمیه برای گزارش فعالیتهای علمی و خدمات تحصیلی و تلاشهای تبلیغاتی صاحب روزنامه «افق حوزه» گردید؛
از طرف دیگر در حوزه علمیه همگام با تحول زمان و با استفاده از استادان دانشگاههای متخصص در زمینه علوم انسانی، چندین مؤسسه آموزشی مانند دانشگاههای مدرن دنیای معاصر به وجود آمدند. مهمترین این سازمانهای علمی ـ فرهنگی ـ آموزشی عبارتند از:
-1 مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره( که استاد مصباح یزدی اداره میکنند و طلاب و دانشجویان متعهدی را در زمینه علوم انسانی تربیت میکند و مدرک تحصیلی عالی (فوق لیسانس و دکتری) نیز میدهد؛
-2 دانشگاه مفید زیر نظر آیتالله موسوی اردبیلی در همه زمینههای علوم انسانی از طلاب تحصیلکرده و درس خارج و دانشجویان دانشگاهها برای تربیت مدرس و استاد فعالیت میکند؛ این مؤسسه علمی را مجامع بینالمللی نیز به رسمیت شناختهاند؛
-3 دانشگاه مذاهب و ادیان در زمینه مطالعه در زمینه ادیان زیر نظر حجتالاسلام نواب دانشجو میپذیرد و استاد تربیت میکند؛
-4 آموزشگاهعلوم و معارف اسلامی زیر نظر فعالیتهای دفتر تبلیغات اسلامی؛
-5آموزشگاه علمی ـ فرهنگی زیر نظر استاد رشاد؛
-6 مؤسسه آموزشی تخصصی علم تفسیر زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی؛
-7 دانشگاه جامعهالزهرا مخصوص دختران طلبه؛
-8 مؤسسه علمی باقرالعلوم در زمینه علوم سیاسی؛
-9 دانشگاه قم زیر نظر جامعه مدرسین و مدیریت حوزه؛
-10مرکز تحقیقی امام صادق علیهالسلام (علم کلام) زیر نظر آیتالله سبحانی؛
-12 جامعهالمصطفی العالمیه ـ دانشگاه بینالملل اسلامی ـ که تربیت طلاب خارج از کشور از همه کشورهای مسلمان را به عهده دارد که پس از فراغت از تحصیل به عنوان استادان دانشگاههای کشورهای خود فرهنگ اسلام و پیام انقلاب را به دنیا برسانند؛
-13نشر و انتشار مجلات علمی ـ تخصصی ـ ترویجی از دیگر آثار با برکت این تحول فرهنگی علمی در حوزه علمیه میباشد. مجلاتی تحقیقی مانند: حوزه، نقد و نظر، علوم سیاسی، پژوهشهای تاریخی، معرفت، کلام اسلامی، تبلیغ، موعود، و دهها مجلات علمی ـ تبلیغی دیگر محصول این تحول کیفی حوزه علمیه از آثار با برکت انقلاب اسلامی است.
سنتزی از سنت و تجدد
اگرچه نظام آموزشی سنتی حوزه در زمینه علوم اسلامی، فقه، اصول،تفسیر و… به همت مدرسان حوزوی و مراجع تقلید در سطح درسهای خارج حوزه هنوز برقرار است؛ اما به وجود آمدن مؤسسات علمی تحقیقی و آکادمیهای علوم انسانی، نسلی از طلاب جوان را تربیت کرده که ترکیبی از سنت فرهنگی اسلامی و علوم معاصر دنیای مدرن هستند. این طلاب و دانشجویان غالباً با یک یا دو زبان بینالملی (انگلیسی، فرانسه) آشنایند و با روشهای تحقیقی حاکم در دانشگاهها آشنا و مأنوسند و ترجمههای زیادی را از منابع خارجی در خلال این چندین دهه بعد از انقلاب انجام دادهاند.
رسالههای علمی فراوانی که احیاناً در رشتههای علوم اسلامی و انسانی به عنوان تحقیق یا رساله دکتری به رشته تحریر درمیآورند، گهگاه مانند ستاره درخشانی در عرصه کتاب و مطبوعات میدرخشد و در گزینش «کتاب سال حوزه» بهترین جایزهها را از مدیران علمی حوزه دریافت میکنند.
این نسل جدید حوزوی، نسلی از روشنفکران و نواندیشان دینی را نمایش میدهند که با مطالعات عمیق و ژرف پاسخگوی سؤالات زمان میباشند. این نسل در شبکههای ماهوارهای مباحث ارزندهای در سطح جهانی مطرح مینمایند و در بیشترین مجلات علمی دانشگاهی مقالات پژوهشی عرصه میدارند و با رجال علمی و دیگر دانشگاهها به مباحثه و گفتوی علمی میپردازند. در مجامع علمی ـ دینی بینالمللی ـ دنیا، کنفرانسهای جهانی شرکت میکنند. صد البته این تحولات کیفی آینده علمی درخشانی را نوید میدهد.
قم یک شهر دانشگاهی
اگر دیروز شهر مذهبی قم به عنوان حرم اهل بیت در فرهنگ تشیع مطرح بود و امامان شیعه(ع) آن را به حفظ تشیع مدح و توصیف میکردند و زمانی نهاد مرجعیت علوم آل محمد از آنجا ترویج میشد و منتشر میگردید (منها نفیض العلم الی سائر البلدان)، نقش و رهبری انقلاب اسلامی را نیز ایفا کرد. با این همه در دوره پهلوی، شهری توسعهنیافته و فاقد ابزار رفاه و آسایش (از جمله بیمارستانهای مجهز) بود؛ اما امروزه به برکت انقلاب اسلامی و تحولات کیفی، به صورت شهر علمی زنده درآمده است. اگر یک خارجی، یک مسلمان غیر ایرانی، امروزه از قم دیدن نماید، تحول کیفی ـ فرهنگی عمیق را در آن مشاهده میکند.
اگر کسی به شهرک پردیسان سر بزند، با گردشی کوتاه، فوراً با مجامع علمی، دانشکدههای متنوع، چاپخانهها و کتابخانهها روبرو میشود. انگار که قم و شهرک پایین و جنوبی آن واحدی از کویر نیست. ساختمانهای زیبا، دانشگاهها، خیابانهای وسیع و زیبا، قم و شهرک پردیسان را به صورت شهری علمی و دانشگاهی بینالمللی درآورده است.
امتیازها و نقصها
اگر انقلاب اسلامی توانست نظام سیاسی کشور را تغییر دهد و ایران اسلامی را به عنوان یک دولت مقتدر تأثیرگذار در سیاست جهانی مطرح سازد، در مجامع سنتی حوزوی نیز نسلی متفاوت از عالمان دینی را تربیت کرد که به جرأت میتوان گفت: جامع دو فرهنگ اسلام و علوم انسانی معاصرند و بر اثر آن دانشمندان و نویسندگان ماهر و زبردستی تربیت شدند که در عرصه علوم از خلال شبکهها و مجلات، حوزه اسلامی را به دیگر مجامع معرفی مینمایند. در کنار این امتیازها، چندین آفت و آسیب نیز وجود دارد که ممکن است رسالت علمی ـ اسلامی را مخدوش سازند:
-1 مدرک گرایی: اگر در جهان سوم کشورهایی چون ایران در قلمرو توسعه جهانی به علوم دست یافتند، اما مدرکگرایی و به دست آوردن ورقپاره علمی که مقداری تبختر در پی دارد، جا را برای تحقیق و پژوهش ژرف (که در تمدن اسلامی وجود داشت) تنگ کرده. این آفت بعد از انقلاب اسلامی دامن حوزویان را نیز گرفته و تحصیلات حوزوی هم به آفت مدرکگرایی گرفتار آمده است.
-2نهضت ترجمه که امروز در میان نسل جدید حوزویان حاکم است، فی نفسه مفید است و سبب ارتباط حوزویان (از طریق زبانهای بینالمللی) با جهان و دیگر محافل و مراکز علمی میشود؛ اما به تنهایی کافی نیست. زیرا حوزویان در طول سالیان دراز با عربی و ادبیات عرب آشنایی دارند، اما متأسفانه نمیتوانند عربی بنویسند، مکالمه کنند و سخنرانی نمایند. ضعفی که حتی در میان بزرگان حوزه نیز وجود دارد. اگر امروز طلاب ـ البته نسل نوخاسته ـ با یک زبان بینالمللی مثلاً انگلیسی آشنایی دارند؛ ولی آن را نیز مانند عربی میدانند: نه میتوانند بنویسند و نه سخنرانی کنند.
ولی زمان امروزه طور دیگری شده است. وجود رسانههای بینالمللی، ماهوارهها و اینترنت که اغلب با انگلیسی رسانهای میشوند، همه جا را فراگرفته است و از این جهت ضرورت دارد که حوزویان تلاش بیشتری به خرج دهند و نظریات و دیدگاهها و معارف اسلامی را با دبیات نوشتاری و گفتاری در اختیار جهانیان بگذارند.
اگر جمله معصوم این بود که از قم علم (علوم آل محمد) به دنیا منتشر میشود، این امر فقط در موضوع پرورش طلاب بینالمللی مثلاً در جامعه المصطفی العالمیه خلاصه نمیشود، بلکه ضروری است به وسیله دانشمندان جوان جامع دو فرهنگ در اختیار جهانیان قرار گیرد. بگذریم از اعزام مبلغان شایسته که تقریباً از سالها پیش آغاز شده است.
حدود 150 سال پیش یک شخصیت علمی مسلمان هندی، یعنی «سر سید احمد خان» در اللهآباد دانشکده اسلامی علیگره را بنیان گذاشت و جوانان مسلمان را تشویق نمود در آنجا با علوم غربی آشنا شوند و از استادان مغرب زمین چون پروفسور آربری، توماس آرنولد (مؤلف تاریخ گسترش اسلام) استفاده نمایند. او توانست شخصیتهایی همچون علامه اقبال لاهوری را تربیت کند که الهامبخش نهضت معنوی قرن بیستم و مؤسس اصلی دولت پاکستان میباشد. و یا دکتر ذاکر حسین، استاد جامع در زمینه علم تطبیق ادیان که چندین سال پیش رئیسجمهور هند شد و حتی کسانی مانند رادها کریشنان، شخصیت برجسته هندو که معنویت شرق را به دنیای غرب رساند و نیز امثال ابوالکلام آزاد، شبلی نعمانی و استاد امیر علی (مؤلف کتاب روح اسلام به انگلیسی: (Spirit of Islam را تربیت نمود.
پرورش چنین شخصیتهایی امروزه در حوزه علمیه، کمال ضرورت را دارد. البته این افراد تقریباً یک قرن پیش در دنیای اسلام حضور داشتند که به نوبه خود منشأ تحول زیادی شدند و یقیناً اگر حوزه بخواهد چنین کسانی را تربیت نماید، باید روشهای تنگنظرانهای را که به نوعی «اخباریگری» را ترویج میکند، کنار گذاشت و »عقلانیت اسلامی» را در پیش گرفت که علم را توصیه میکند: «خذ ما صفا و دع ما کدر».
امروزه امثال شهیدمطهری و شهیدصدر که به مصاف مارکسیسم رفتند، بسیار نادرند. اگر به فرض استاد مطهری و شهیدصدر با یک زبان روز مانند انگلیسی آشنا میشدند و معارف اسلامی را در اختیار جهانیان میگذاشتند و از محدوده حوزه و حوزویان بیرون میآمدند، راستی تحولی شگرف به وجود میآمد. گرچه امروز هم حوزه علمیه از وجود شخصیتهای برجسته بهرهمند است.
اگر امروزه در سطح دانشگاهها طرح ISI مطرح است و دانشگاهیان از این طریق با دنیا ارتباط برقرار میکند، چرا در میان حوزویان وجود نداشته باشد؟
به نظر میرسد حوزویان تنها در نقطه «دفاع» ایستادهاند و نه در موضع «هجوم». وجود مؤسسهای که کتابهای دانشمندان اسلامی را تعریب کند و لااقل در جهان عرب انتشار دهد، خود گام مثبتی در این باب است.
طرح دانشگاه اسلامی
پروژه تأسیس دانشگاه اسلامی که اخیراً در میان محافل اسلامی انقلابی مطرح میباشد، تنها به ایران اختصاص ندارد، بلکه دانشمندان مسلمان مانند دکتر اسماعیل الفاروقی )فلسطینیتبار مقیم آمریکا که به دست صهیونیستها به شهادت رسید) و یا دکتر مصطفی العطاس (جامعهشناس مسلمان مالزیایی)، شاید اولین کسانی بودند که از تأسیس دانشگاه اسلامی و اسلامی کردن علوم سخن به میان آوردند. این طرح بیش از آنکه شعاری مطرح شود و یا از آن استفاده ابزاری کنند، بهتر است با همیاری و همفکری دیگر دانشمندان جهان اسلام چهارچوب نظریاش، روشن شود تا تحولی کیفی در جهان امروز ایجاد کند. در این خصوص باید از شخصیتهایی که در این زمینه تجربه دارند، نظرخواهی کرد.
جایی که زکی یمانی (وزیر نفت اسبق عربستان) از دکتر سیدحسین نصر در تأسیس انتشارات «الهدی» در لندن کمک میخواهد و از تجربیات او بهرهمند میشود، چرا ما از تجربه چنین اشخاصی استفاده نکیم؟ مگر امثال دکترنصر شأن و پایگاه علمیشان کمتر از حنین بن اسحاق و خاندان نوبختی در نهضت ترجمه (در دوره طلایی تمدن اسلامی) است؟ اگر امروزه رجال سیاسی کشور با دشمن سرسختی همچون آمریکا برای حل مسأله هستهای مذاکره میکنند و مصالح ملی نظام را فراموش نمیکنند، چرا استفاده از شخصیتی مانند دکترنصر هنوز در بوته ابهام باقی میماند؟
بازسازی تمدن اسلامی که بخشی از آن «ایجاد دانشگاه اسلامی» است، به تئوریپردازی نیازمند است و قطعاً نظریهپردازان علوم باید جامع دو فرهنگ اسلامی و معاصر باشند. وجود چنین شخصیتهای جامعی برای پیشبرد اهداف بلندمدت نظام اسلامی کمال ضرورت را دارد.
منابع:
-1 الخالدون العرب، حافظ قدری طوفان، الحیاه، بیروت، 1970
-2فلاسفه الشیعه، عبدالله نعمه، الحیاه، بیروت، بیتا
-3دانشگاههای بزرگ اسلامی، عبدالرحیم غنیمه، ترجمه: دکتر نورالله کسائی، دانشگاه تهران، 1372
-4تاریخ سرچشمه های اسلامی آموزش و پرورش، مهدی نخستین، ترجمه: عبدالله ظهیری، آستان قدس رضوی، مشهد،1367
-5 تاریخ جوامع اسلامی، آیرام لاپیدوس، ترجمه: علیبختیاریزاده، مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها، 1381
-6 تاریخ عثمانی، وین ووسینج، ترجمه: سهیل آذری، کتابفروشی حقیقت، تبریز، 1346
-7 سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران، مقصود فراستخواه، خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1388
-8در تکاپوی آزادی، حسن یوسفی اشکوری، بنیاد فرهنگی بازرگان، تهران، 1379
-9 مجله «کیان»، مجله ماهانه، تهران.
-10سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، کتابفروشی زوار، تهران، 1381
-11 روشنفکران ایرانی و غرب، مهرزاد بروجردی، ترجمه: جمشید شیرازی، فروزان، تهران، 1377
-12 مشکل اساسی در سازمان روحانیت، مرتضی مطهری، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1340
-13اللقاء بین الحوزه و الجامعه، علامه محمدمهدی آصفی، مجموعه آثار….