‏در گفتگو با استاد خسروشاهی؛ تعارض علمای سنتی و روشنفکران دینی‏

image-article100

یكی دو سال قبل از انقلاب، جو سنگینی بر فضای دینی و سیاسی كشور حاكم بود. حساسیت های مردم مسلمان به ادعاها و حرف های دور و اطراف آن زمان، امروز سوژه بسیاری از پژوهش های تاریخی است.

تعارض علمای سنتی و روشنفکران دینی

یکی دو سال قبل از انقلاب، جو سنگینی بر فضای دینی و سیاسی کشور حاکم بود. حساسیت های مردم مسلمان به ادعاها و حرف های دور و اطراف آن زمان، امروز سوژه بسیاری از پژوهش های تاریخی است. ماجرای سخنرانی های دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد را شنیده اید؟ که بعد از مدتی بساط این جلسه ها جمع شد و… علامه عسگری هم از جمله کسانی بود که نقدهای تندی نسبت به نوشته های دکتر شریعتی داشت. میان این دو نفر جریاناتی اتفاق افتاد که برای شنیدن اصل و سند آن ‎ها، خدمت حجت ‎الاسلام و المسلمین سیدهادی خسروشاهی رفتیم. او هم با حوصله به سئوال های ما پاسخ گفت و تأکید کرد که نقدهای تند علامه به شریعتی، حاصل بدگویی های اطرافیان بود. علامه عسگری بعدها درباره دکتر شریعتی تجدید نظر کرد، زیرا او کسی نبود که اصرار بورزد بر چیزی که صحت ندارد. لیلا صدری

گفته می ‎شود که علامه عسکری از مخالفان سرسخت مرحوم دکتر علی شریعتی بوده و حتی ایشان را فردی منحرف از اسلام می ‎نامیده است، آیا این ‎طور بوده؟

متأسفانه در ماجرای زنده ‎یاد دکتر علی شریعتی، از طرف علاقه ‎مندان و یا مخالفانش، نوعی افراط و تفریط به ‎عمل آمده است. گروهی او را «قدیسی» تصور کرده ‎اند که هیچ ‎گونه خطا و اشتباهی در آثارش وجود ندارد و گروهی هم به ‎طور مطلق و بدون تحقیق، آثار و افکار او را انحرافی و به دور از مبانی و تعالیم اسلامی قلمداد کرده ‎اند .

در صورتی ‎که اصولا مطلب این ‎طور نیست. دکتر شریعتی در وصیت ‎نامه ‎ای که خطاب به فرزانه بزرگوار، حجت ‎الحق، علامه استاد محمدرضا حکیمی نوشته ‎اند، از ایشان صریحا، به ‎طور شفاف خواسته ‎اند که به علت ارتجالی بودن اغلب سخنرانی ‎ها و محاضرات وی که بعدها به شکل کتاب منتشر می ‎شد به اصلاح و تکمیل آن ‎ها بپردازند و آن ‎چه را که مخالف یا غیرمفید می ‎دانند حذف کنند. و این مکتوب به ‎خوبی نشان می ‎دهد که مرحوم شریعتی خود تعصب ویژه ‎ای بر همه آن ‎چه که نوشته یا بیان کرده و سپس منتشر شده است، نداشته و حتی از استاد حکیمی می ‎طلبد که آن ‎ها را اصلاح کند .

البته استاد حکیمی چندین سال قبل که من فصل نامه «تاریخ و فرهنگ معاصر» را از حوزه علمیه قم منتشر می ‎کردم، کپی کامل این وصیت ‎نامه را که به خط خود دکتر شریعتی است به من دادند که در مجله چاپ کنم، ولی شرط کردند که آن را تا ایشان زنده ‎اند، منتشر نکنم (به علت تعریف و تمجیدی که در آن مکتوب، دکتر شریعتی از استاد حکیمی به ‎عمل آورده است) و من به شرط ایشان عمل کردم و آن را منتشر نساختم، اما بعضی از دوستان بعدها این مکتوب را منتشر کردند. و به هر حال با چنین مکتوبی این حقیقت روشن می ‎شود که آثار زنده ‎یاد دکتر شریعتی از دیدگاه او هم قابل ‎بحث و نقد و بررسی است و صحیح اعلای مطلق نیست .

از سوی دیگر و مقابل این گروه از هواداران، عده ‎ای هم با استفاده از موارد مبهم و اشتباهات غیرعمد دکتر شریعتی در آثارش و یا تحلیل ‎های جامعه ‎شناختی وی، که گاهی با مبانی ظاهری سازگار نبوده، به تکفیر و تفسیق وی پرداختند که به ‎هیچ ‎وجه منطقی و اصولی و مشروع نبود … و متأسفانه مرحوم علامه عسکری هم در این موضوع، همراه بخشی از علمای سنتی، به مخالفت برخاست. و حتی در نامه تندی، خطاب به مرحوم علامه شیخ محمدمهدی شمس ‎الدین، قائم ‎مقام مجلس اعلای شیعیان لبنان، به امام موسی صدر تاخت که چرا برای بزرگداشت دکتر شریعتی، پس از درگذشت وی، مجلس یادبودی در سوریه و لبنان برگزار کرده است .

نظر کلی خود شما در این رابطه چیست؟

نظر کلی من درباره دکتر شریعتی، نظریه شهید دکتر سیدمحمدحسین حسینی بهشتی و نظریه مقام معظم رهبری آیت ‎ا … خامنه ‎ای است که دکتر شریعتی را فردی دلسوز و خلاق و آگاه و مبتکر و سازنده و تأثیرگذار در بیداری نسل جوان ایران و سوق دادن آن ‎ها به سوی «اسلام» و دور ساختن ‎شان از ایدئولوژی ‎های رایج آن زمان، به ویژه مارکسیسم می ‎دانند که مانند همه ابناء بشر در آثار و تألیفات خود، دچار اشتباهاتی هم شده است که باید اصلاح شود و یا قابل ‎اغماض است .

همین نظریه را البته به نحوه دیگری مرحوم آیت ‎ا… شهید مرتضی مطهری و مرحوم مهندس بازرگان هم در نامه مشترک خود بیان کردند که متأسفانه در جو حاکم در آن زمان، نتوانستند در اصلاح امور موفق باشند .

البته همه می ‎دانیم که خود شهید مطهری از دکتر شریعتی دعوت کرده بود که از مشهد به تهران بیاید و در حسینیه ارشاد،کلاس درس و سخنرانی داشته باشد… و در کتاب «محمد خاتم پیامبران» که در دو جلد توسط ایشان چاپ و منتشر شد، دو مقاله از دکتر علی شریعتی را، با تحسین و اعجاب درج کرد… ولی این امر موجب نشد که ایشان بعدها از بعضی تحلیل ‎ها و برداشت ‎های دکتر که با تکیه بر بینش فلسفه تاریخ مطرح می ‎شد، انتقاد نکند .

اگر توضیح بیشتری راجع به نامه علامه عسگری درباره اعتراض به امام موسی صدر بفرمایید، بی ‎مناسبت نخواهد بود .

اتفاقا من در یکی از دیدارهای خود با علامه عسکری که در این زمینه بحث می ‎کردیم، به لحن نامه ‎منسوب به ایشان که شنیده بودم، اعتراض داشتم که خود ایشان کپی آن نامه به علامه شمس ‎الدین را به من دادند که من به ‎عنوان یک سند، در این ‎جا می ‎آورم. با این توضیح که در این رابطه با ایشان هم ‎عقیده نبودم و البته ایشان هم بعدها به ‎ظاهر در این ‎باره تجدیدنظر کردند و با این شدت و حدت، پی ‎گیر مسئله نبودند. خلاصه ترجمه متن آن نامه چنین است :

«بسمه ‎تعالی

فضیله الحجه الشیخ محمد مهدی شمس ‎الدین المبتجل

السلام ‎علیکم و رحمت ‎ا… اعتراضات و اخبار و شکایات و پرسش ‎های کتبی و شفاهی بسیاری بر من واصل شده است که چرا آقای موسی صدر در فوت علی شریعتی که منکر خاتمیت پیامبر و تحریف ‎گر شریعت وی می ‎باشد، مجلس بزرگداشت باشکوهی به نام خود و مجلس خود – مجلس اعلای شیعیان لبنان – برگزار کرد و قبلا نیز مجالس ترحیمی برای دیگران تشکیل داده بود؛ و ای ‎کاش ایشان بزرگترین فاسق روی زمین را مورد تجلیل قرار می ‎داد و بزرگترین دشمن دین را مورد احترام قرار نمی ‎داد. در واقع این اقدام وی نوعی تأیید از تحریف اسلام و گسترش میدان گمراهی است و من نمی ‎دانم که او برای روز قیامت چه پاسخی آماده کرده است؟ و انالله و انا الیه راجعون. السلام. مرتضی العسکری

سه شنبه 18 ماه رمضان 97هـ (بعضی از تحریفات وی به پیوست ارسال می ‎شود ).»

این نامه همان ‎طور که پیداست، علاوه ‎بر این ‎که اتهام «انکار خاتمیت » پیامبر اکرم توسط دکتر شریعتی را تکرار می ‎کند و او را «تحریف ‎گر» می ‎نامد، خود امام موسی صدر را هم به ‎خاطر بزرگداشت وی، مورد سئوال قرار می ‎دهد!

بی ‎تردید این نامه از روی دلسوزی برای اسلام و تشیع نوشته شده است، ولی باز بی ‎تردید، مقدمه آماده شدن این نامه، از روی تحقیق و تفحص کامل مجموعه آثار دکتر شریعتی نبوده، بلکه همان اوراق و جزواتی مورد استفاده قرار گرفته که توسط عناصر مخرب، با سوءاستفاده از بعضی جملات دکتر شریعتی، آن ‎ها را به هم وصل کرده و با صغری و کبرای باطل، به نتیجه ‎ای که می ‎خواستند رسیده ‎اند و سپس آن را برای علماء عظام حوزه ‎ها فرستاده ‎اند… و نسخه ‎ای هم به علامه عسکری داده ‎اند که ایشان در آخر نامه خود به آن اشاره دادند: «به پیوست بعضی از تحریفات وی را می ‎بینید .»!

اما در یک تحلیل و تحقیق جامع و منطقی، به ‎خوبی می ‎توان دریافت که دکتر شریعتی هرگز از اصول ثابت اسلام و تشیع دور نشده و نه قصد تحریف حقایق را داشته و نه می ‎تواند روی باورهای استوار خود، در این مسیر گام بردارد .

به هر حال من در آن ملاقات، کپی مستندات خود را که درست عکس «بریده ‎های» مونتاژ شده بدخواهان از آثار دکتر شریعتی بود، به ایشان دادم که مطالعه کنند و سپس داوری بنمایند، چون علامه عسکری شخصیتی نبود که داوری منفی او در صورت اثبات عدم صحت مستندات آن، ادامه داشته باشد …

بعد از این گفت ‎وگو و دیدار، آیا نظر ایشان نسبت به دکتر شریعتی تغییر کرد یا نه؟

عرض کردم که من کپی بخش ‎هایی از آثار دکتر شریعتی را که همراه خود برده بودم به ایشان دادم. در این نوشته ‎ها، دکتر شریعتی درباره آسمانی و ابدی بودن قرآن و رسالت و خاتمیت حضرت محمد، به ‎طور صریح و شفاف سخن گفته است… نمونه ‎ای از آن که در جلد اول کتاب «محمد خاتم پیامبران» درج شده است، دیدگاه دکتر شریعتی درباره پیامبر اکرم اسلام را به ‎خوبی نشان می ‎دهد. و با این بیان صریح و مکتوب، که زیر نظر شهید مطهری هم چاپ شده است، هرگونه شبهه ‎ای درباره اتهام موردنظر برطرف می ‎شود .

کتاب محمد خاتم پیامبران تألیف چه کسی است؟

این کتاب در دو جلد، زیر نظر استاد شهید آیت ‎ا… مرتضی مطهری تنظیم و در سال 1347، از سوی حسینیه ارشاد، با همکاری شرکت انتشار، چاپ و توزیع شد که با استقبال گسترده ‎ای هم همراه بود .

این کتاب مجموعه مقالاتی است از اساتید و فرهیختگان آن روز، که به درخواست شهید مطهری، هریک به نوشتن بخشی از مسائل آن – مربوط به پیامبر اکرم – پرداخته ‎اند و اتفاقا از دکتر شریعتی هم دو مقاله تحقیقی در این کتاب آمده است، یکی تحت عنوان: «سیمای محمد» و دیگری «از هجرت تا وفات»؛ از دیگر نویسندگان این کتاب دو جلدی، کسانی چون استاد علامه طباطبایی، دکتر سید جعفر شهیدی، سید ابوالفضل موسوی، محمد تقی شریعتی، شهید مطهری، دکتر شریعتی و اینجانب، و اساتید دیگر بوده ‎اند .

دکتر شریعتی در صفحه 472 جلد اول این کتاب، چنین می ‎نویسد: «… چنین است سیمای مذهبی که رسالت رهبری انسان را برای همیشه بر دوش گرفته است و از این است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش، هم سیمای یهود را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت تورات را دارد و هم مواعظ انجیل را و پیامبرش، هم مغز موسی را و هم قلب عیسی را و پروردگانش، هم سیمای پارتیزانی را دارند که زندگی را جز نبرد به ‎خاطر آزادی و مردم و زندگی نمی ‎دانند و آن ‎را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» می ‎خوانند و هم سیمای سقراط را و هم سیمای بودا را و محمد خود در دو خط زیبا و صریح تصویر آنان را رسم کرده است که: «پارسایان شب ‎اند و شیران روز» رزمندگان بی ‎هراس و شیفته رزمگاه و عاشقان سوخته خلوت محراب !

بدین ‎گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارد که آرزوی بزرگ انسان امروز را تحقق بخشند. تجربه تلخی که از سرنوشت تمدن ‎های تاریخ به ‎دست آورده ‎ایم، نوسان دائمی جامعه ‎ها میان دنیا و آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و قدرت زندگی، غنای فرهنگ و کمال تمدن و احساس و عقل، علم و دین، لذت و تقوی، زیبایی و خیر و بالاخره واقعیت و حقیقت، رئالیسم و ایده ‎آلیسم است که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از محرومیت و انحراف رنجور ساخته است و اکنون نیز بیش از همیشه در طول حیات درازش بر روی زمین از چنین بیماری ‎رنج می ‎برد، به ‎گونه ‎ای که بدبینی تلخ و یأس شوم فلسفی روح و اندیشه قرن ما را تباه ساخته و مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آن ‎جا که منحنی جنون و انتحار هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز به شتاب صعود می ‎کند و آینده او را هولناک و پریشان و رقت ‎بار ساخته است .

انسان امروز که این تجربه بزرگ را از تاریخ آموخته است و بیماری و نقص تمدن امروز جهان را خوب می ‎شناسد در آرزوی آن است که روحش با دو بال عقل و احساس پرواز کند، با عقل سقراط بیندیشد و با دل مسیح عشق بورزد، همچون بوعلی «بداند» و همچون بوسیعد «ببیند ». جامعه ‎ای را پی ‎بریزد که نه محرومیت هند را از مدنیت بزرگ و درخشان اروپا داشته باشد و نه محرومیت اروپا را از معنویت عمیق و شگفت هند؛ جامعه ‎ای اندامش تمدن و روحش مذهب… از میان خدایان جز الله و از پیامبران جز محمد و از کتاب ‎ها جز قرآن و از شهرها جز «مدینه» و از مکتب ‎ها جز «مسجد» و از پیشوایان جز علی، کدام مرد و مکتبی است که چنین انسانی بسازد …»

به هر حال به ‎نظر من، مرحوم علامه عسکری پس از مطالعه این نمونه ‎ها از آثار دکتر، در چگونگی برخورد خود با دکتر شریعتی تجدیدنظر کرد و به نقد منطقی و معتدل پرداخت و البته باید گفت که انتقاد از اندیشه ‎ها و آثار دکتر، خواست خود وی بود که من به آن اشاره کردم، ولی متأسفانه این نوع برخوردهای تند در بین نسل جوان مسلمان که گرایش ویژه ‎ای به اسلام پیدا کرده بودند، آثار منفی بسیاری داشت ….

به ‎نظر شما عامل اصلی پیدایش این نوع حمله ‎ها بر ضد دکتر شریعتی یا افرادی امثال او، چه بود؟

ببینید! اصولا و در طول تاریخ، همیشه اختلاف ‎نظر بین علما و اندیشمندان و روشنفکران دینی وجود داشته است – و دارد – شما در یک قرن اخیر از زمان آغاز حرکت اصلاحی – انقلابی سید جمال ‎الدین اسدآبادی تا امروز، اگر تاریخ را بررسی کنید، شاهد چنین برخوردهایی خواهید بود .

در مورد خود سیدجمال ‎الدین اسدآبادی، ببینید چه برخوردهایی از طرف بعضی از علمای سنتی، روشنفکران سکولار و حاکمان زر و زور و تزویر به ‎وجود آمده است؟ اتهاماتی که به سید بسته ‎اند شاید در تاریخ بی ‎سابقه باشد. از فراماسون و جاسوس روس و انگلیس! بودن وی تا بابی و زندیق بودن، نخواندن نماز و عدم التزام به مبانی دینی و ده ‎ها تهمت دیگر …

نمونه ‎های دیگری نیز در تاریخ معاصر داریم که از آن ‎ها می ‎گذرم. اما در مورد دکتر شریعتی چون همزمان با آغاز نهضت اسلامی ایران و حرکت روحانیت به رهبری امام خمینی (رحمت ‎ا… علیه) بود، دشمنان شناخته شده اسلام و عناصر داخلی آن که در درون حاکمیت رژیم شاه رخنه کرده بودند؛ برای جلوگیری از آگاهی و حرکت توده ‎های مردم، به ایجاد اختلاف و گسترش تضادهای درونی بین مذهبی ‎ها پرداختند. طبق اسناد منتشر شده، در مسئله حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی یا مسئله کتاب «شهید جاوید»، ساواک نقش فعالی داشته و توسط ایادی و مأموران خود در تحریک نحله ‎های مذهبی و حوزه ‎های علمیه می ‎کوشیده و متأسفانه تا حدود زیادی هم موفق شده و مدت ‎ها فرصت و وقت علمای مبارز و مردم مسلمان ایران را به این قبیل امور مشغول کرده بود. و البته درباره این مسائل، روش امام خمینی کاملا آگاهانه و مدبرانه، نه تنها عدم دخول در آن، بلکه نهی افراد و علاقه ‎مندان خود، به دوری از این اختلافات و پرداختن به اصل مبارزه با رژیم شاه بود .

متأسفانه بعضی از عناصر شاغل در حسینیه ارشاد، حتی شهید مطهری را از آن مؤسسه که خود تأسیس کرده بود، کنار گذاشتند و خود را صاحب اختیار و همه ‎کاره امور حسینیه کردند. موضوع «اسلام منهای روحانیت» را که مطرح کردند بی ‎تریدد یک نقشه شیطانی و حساب شده بود و موجب حساسیت بیشتر و افزون ‎تر روحانیت و حوزه ‎های علمیه شد و چون چنین قلمداد می ‎شد که این شعار، مربوط به دکتر شریعتی است، لذا مخالفت ‎ها شدت یافت… در حالی ‎که دکتر نه ‎تنها در این طرح و توطئه، هرگز نقشی نداشت، بلکه خود را مدافع سرسخت روحانیت مبارز می ‎دانست و آن را تنها تکیه ‎گاه مردم معرفی می ‎کرد که در آثارش کاملا به آن تصریح کرده است .

من باز این گفته ‎ها و نوشته ‎ها را در همان دوران جمع ‎آوری کرده و در یک رساله مستقلی(1) چاپ و منتشر کردم که در واقع روشنگر حقیقت بود و اتهام دشمنی دکتر شریعتی با روحانیت را تقریبا منتفی ساخت و معلوم شد که تز ! اسلام منهای روحانیت – که امروزها هم متأسفانه بعضی ‎ها، آگاهانه یا ناآگاهانه، در عمل به ‎دنبال تحقق آن هستند – مربوط به دکتر شریعتی نیست، بلکه ناشی از اندیشه باطل کسانی است که در حسینیه ارشاد لانه کرده ‎اند!

واکنش امام موسی ‎صدر در قبال این هجمه علامه عسکری بر ضداقدام ایشان چگونه بود؟

امام موسی صدر اصولا اهل منطق و بحث و گفت ‎وگو بود و هرگز در فکر هجمه و واکنش منفی نشان دادن نبود و در هر مسئله ‎ای سعی می ‎کرد که با متانت و احترام و ادب با مخالفین – یا دشمنان خود – برخورد کند و با بحث و گفت ‎وگو مسائل را حل کند .

در مورد علامه عسکری، ایشان، آن ‎طور که خود در دیداری به من نقل کرد، توسط پیک محترمی، توضیح داده بود که شما از شرایطی که من در آن به ‎سر می ‎بردم اطلاع ندارید… من در محیطی زندگی می ‎کنم که طوائف گوناگونی در آن زندگی می ‎کنند و جز با منطق نباید با آن ‎ها سخن گفت. و در مورد دکتر شریعتی هم توضیح داده بود که من هرگز اتهام انکار خاتمیت پیامبر اکرم از طرف وی را نمی ‎پذیرم، چون تقریبا همه آثار او را خوانده ‎ام . بنابراین برپایی مجلس برای بزرگداشت وی – یا کسانی که شما به آن ‎ها با عنوان کلی اشاره کرده ‎اید – در راستای ایجاد وحدت بین امت اسلامی و تقریب بین ادیان و مذاهب و نسل جوان شیعه با روحانیت است… و اگر کسی کمی از ما دور شده، باید ما به ‎سراغ او برویم و او را به ‎سوی خود برگردانیم، نه آن ‎که با هجمه و حمله و انتقاد تند و غیرعلمی، او را برنجانیم و به ‎سوی دیگری سوق دهیم!

بنابراین برگزاری مراسم بزرگداشت و یا تشییع ‎جنازه دکتر شریعتی در سوریه، ایستادن در مقابل علامه عسکری نبود، بلکه ایستادن مقابل توطئه رژیم شاه بود که می ‎کوشید جنازه دکتر شریعتی را به ایران بیاورد و با تجلیل از وی، او را به ‎خود منسوب بدارد. و این امر را با تجلیل از وی در روزنامه ‎ها آغاز کرده بود که با اقدام امام موسی صدر و دوستان دیگر، این توطئه خنثی شد .

اختلاف میان علامه عسکری و دکتر شریعتی بر سر چه بود و چرا و از کجا شروع شد؟

اختلاف در واقع ناشی از دو نوع تفکری بود که بین علمای سنتی و روشنفکران دینی وجود داشت و این البته در میان دو نسل، امری طبیعی است، اما به ‎شرط آن ‎که از حد معقول بحث علمی و منطقی فراتر نرود و به تکفیر و تفسیق ختم نشود .

دکتر شریعتی مسائلی را در سخنرانی ‎ها و آثار خود مطرح می ‎کرد که گاهی موردپسند بعضی از علمای محترم سنتی نبود، ولی پاسخ ‎ها با تکفیر و تفسیق همراه شد! و این بود که دامنه اختلاف ‎ها گسترش یافت و رژیم هم برای بقای خود به آن دامن زد. نسل جوان و دانشگاهی به دکتر شریعتی پیوستند و از روحانیت دور شدند و رژیم هم با سوءاستفاده از شرایط، بالاخره این پایگاه مبارزاتی را بست .

آن زمان شایع شد که یکی از دلایل تعطیلی سخنرانی ‎های حسینیه ارشاد، انتقادهای دکتر شریعتی از علامه عسکری و آیت ‎ا… خوانساری بود؟ آیا این شایعه صحت دارد؟

این شایعه مطلقا صحت ندارد. من در اغلب سخنرانی ‎های عمومی دکتر شریعتی شرکت داشتم. او هرگز از هیچ ‎یک از علمای معاصر مانند آیت ‎ا… خوانساری یا علامه عسکری انتقادی نکرد. اگر انتقادی از روحانیت می ‎کرد، مقصود او، همان ‎طور که تصریح دارد، روحانیانی بود که از «روحانیت » فقط عنوان آن را داشتند و در واقع «روحانیت تکسبی»! بودند و به فکر توده ‎های مردم و راه رهایی فکری – مادی و معنوی آن ‎ها نبودند و فقط به ظواهر و مثلا به مسائل طهارت و نجاست، می ‎پرداختند! تعطیلی حسینیه ارشاد، نتیجه توطئه ‎های رژیم و همکاری عملی بعضی از عناصر وابسته در اجرای این توطئه بود که من در اوائل انقلاب در یک تحلیل مشروح، در روزنامه «اطلاعات» تحت عنوان چه ‎کسانی حسینیه ارشاد را به تعطیلی کشاندند؟ آن را توضیح داده ‎ام .

گویا اختلاف ‎علامه عسکری و دکتر شریعتی به ‎جایی رسید که علیه علامه عسکری در تهران اعلامیه ‎ای در چهار صفحه منتشر شد و سپس به عربی هم توزیع شد که در آن علامه عسکری به ‎شدت مورد حمله قرار گرفته بود و حتی او را از وابستگان رژیم پهلوی معرفی کرده بود، آیا این اعلامیه از طرف دوستان دکتر شریعتی منتشر شد؟

این اعلامیه و شب ‎نامه ‎های اختلاف ظ ‎برانگیز دیگر، در آن دوران نوعا از سوی ساواک یا قلم به دستان اجاره ‎ای نوشته می ‎شد. و دائره وسیع توزیع آن ‎ها نشان می ‎داد که کار یک گروه کوچک یا چند دانشجوی هوادار دکتر شریعتی نیست. ساواک در راستای اهداف خود، به هر کاری دست می ‎زد. متأسفانه در محافل ما – حوزه ‎ها – چنین برداشت می ‎شد که این کارها از سوی هواداران دکتر شریعتی و حتی خود حسینیه ارشاد انجام می ‎پذیرد که البته چنین نبود و اسناد به ‎جای مانده از ساواک نشان می ‎دهد که این کارها اغلب از سوی ایادی رژیم شاه انجام می ‎گرفته است .

علامه عسکری و دکتر شریعتی هر دو شیعه هستند و اعتقادات محکمی در این ‎باره دارند، و کتاب ‎هایی در این زمینه نوشته ‎اند، چرا با هم اختلاف داشتند؟

من اشاره کردم که اختلاف ‎نظر در همه ‎جا و حتی بین علمای سنتی هم وجود دارد و این ‎که هر دو بزرگوار شیعه بودند، دلیل نمی ‎شود که اختلاف ‎نظر نداشته باشند. اما اگر زمینه ‎ای مثبت برای گفت ‎وگوی مستقیم به ‎وجود می ‎آمد، هرگز اختلافات فکری به اتهام ‎زنی علیه علامه عسکری یا دکتر شریعتی منجر نمی ‎شد. اما متأسفانه سوءتفاهمات توسط دشمن ایجاد می ‎شد و بعد، ایادی آن، از پیدایش زمینه ‎های رفع اختلاف جلوگیری کردند و در نتیجه کار به آن ‎جا رسید که همه می ‎دانیم .

اشاره به اختلاف ‎فکری بین علمای سنتی کردید، آیا می ‎توانید به یکی دو نمونه ‎اشاره کنید؟

دامنه این بحث بسیار زیاد است و شاید بتوان درباره«شذ و ذات»! مربوطه، چندین جلد کتاب مستند! نوشت، اما به قول شما می ‎توان به یکی دو نمونه اشاره کرد .

یکی از علمای معروف نجف، – شیخ نوری – برخلاف نظریه اکثریت قریب به اتفاق علما و فقها و مفسرین شیعه، با استناد به چند روایت ضعیف و غیرمستند – که در کتب شیعه و اهل سنت هم موجود است – معتقد به «تحریف قرآن» شد و متأسفانه در این زمینه، وقت خود را هدر داد و کتابی تحت عنوان «فصل ‎الخطاب فی تحریف کتاب رب ‎الارباب» نوشت و در نجف چاپ و منتشر کرد که متأسفانه تا امروز هم موجب وهن شیعه و تشیع شده و دشمنان و به ‎ویژه علمای وهابی وابسته به آل سعود، با استناد به آن کتاب، همواره شیعه را مورد هجمه قرار می ‎دهند و هرگونه تکذیب واظهارنظرهای بزرگانی چون آیت ‎ا… سید ابوالقاسم خوئی (در تفسیر البیان)، استاد علامه آیت ‎ا… سید محمدحسین طباطبایی (در تفسیر المیزان) و دیگران را ناشی از «تقیه!» می ‎نامند و در واقع همچنان به ایجاد اختلاف دامن می ‎زنند. و یا با تجویز سب و لعن… موجب کشتار جمعی شیعیان در عراق، افغانستان، پاکستان و غیره می ‎شوند! بی ‎تردید اگر این سب و لعن مقدسات اهل سنت که به فتوای آیت ‎ا… خامنه ‎ای در سخنرانی سال قبل در کردستان، حرام است، نبود؛ امروز شیعیان در مراسم لیالی قدر در مساجد خود و یا در مراسم روز قدس، قتل ‎عام نمی ‎شدند .

و یا یکی از فقهای معاصر، موسوعه ‎ای فقهی به نام «تجدید الدوارس فی تحدید المدارس» دارد که در حدود 20 جلد است و در سال 1383 در «چاپخانه علمیه» قم، چاپ شده است. و اتفاقا یک دوره از آن را داماد مرحوم آیت ‎ا… حجت، به اینجانب اهدا کرد. در آخر یکی از مجلدات این کتاب فقهی – از فقهای معروف – مطلبی تحت عنوان «رساله فی سهو النبی» چاپ شده که متأسفانه مؤلف، در آن به تصور خود، یک حقیقت تاریخی! را که «سهو کردن» پیامبر اکرم (صلی ‎ا… علیه و آله) بوده می ‎خواهد اثبات کند!

خوب می ‎دانیم که تقریبا نظراجماع علما و فقهای شیعه برخلاف این نظریه است، ولی این عالم محترم در کتاب فقهی خود «لابد قربتا الی ا…» آن رساله را با دستخط خود نوشته و چاپ کرده است. حالا من از شما می ‎پرسم، اگر دکتر علی شریعتی یا کس دیگری در غیر سلک روحانیت قائل به تحریف قرآن می ‎شد و یا اشاره ‎ای به فرضیه غلط مسئله سهو پیامبر اکرم (صلی ‎ا… علیه و آله) می ‎کرد، چه غوغایی برپا می ‎شد؟

البته این نوع سکوت و مماشات ودوگانگی در داوری و برخورد نشان ‎دهنده آن ‎است که بعضی از آقایان! بین خود اختلاف ‎نظرها را نادیده می ‎گیرند – ولو در مسائل مهم و حیاتی باشد – اما اگر «روشنفکری» منتظر، کلمه ‎ای در این زمینه ‎ها بر زبان آورد ! تکفیر می ‎شود.

اتفاقا من همان زمان هر دو مسئله را از استاد بزرگوار علامه طباطبایی به ‎طور کتبی پرسیدم که پاسخ معظم ‎له را هم چاپ کردم که در این ‎جا برای استفاده خوانندگان محترم متن پاسخ را نقل می ‎کنم:… «جواب: اخبار زیادی از طرق عامه و خاصه در تحریف قرآن کریم وارد شده است و جمعی از اهل روایت نیز به آن ‎ها اعتماد کرده ‎اند، ولی حجیت این روایات مستلزم عدم حجیت و سقوط آن ‎هاست، زیرا حجیت این روایات متوقف به امامت و حجیت قول ائمه است که این روایات از ایشان منقول است و امامت و حجیت قول ایشان متوقف به نبوت و حجیت قول نبی اکرم (صلی ‎ا… علیه و آله ) است که با نصوص آن حضرت، امامت و حجیت قول ائمه ثابت می ‎شود و نبوت و حجیت قول نبی ‎اکرم (صلی ‎ا… علیه و آله) متوقف به حجیت ظواهر آیات قرآنی است که دلیل نبوت و حجیت قول نبی ‎اکرم (صلی ‎ا… علیه و آله) می ‎باشند و بدیهی است که بر فرض تحریف قرآن – به ‎معنای زیاده یا نقیصه یا تغییر لفظ یک جمله و حتی یک کلمه در تمام قرآن – ظهور همه قرآن از حجیت می ‎افتد و در نتیجه نبوت و حجیت قول نبی اکرم (صلی ‎ا… علیه و آله) هم دلیل نخواهد داشت و لازمه آن سقوط حجیت قول امام و لازمه آن سقوط حجیت اخبار خواهد بود. پس لازمه حجیت اخبار عدم حجیت آن ‎هاست .

سئوال سوم: یکی از علمای معاصر، کاری را که مرحوم صدوق می ‎خواست انجام دهد، انجام داده و به تألیف رساله ‎ای در «سهوالنبی» پرداخته که متأسفانه در آخر یکی از تألیفات ایشان، آن هم با دست ‎خط خودشان(!) چاپ شده است. اصولا نظر شما راجع به این موضوع چیست؟ و علاوه مطرح ساختن این قبیل مسائل چه ضرورتی دارد؟

جواب: بدیهی است که فعل نبی مانند قولش از مصادیق تبلیغ است و سهو نیز از مصادیق خطاست، پس سهو نبی در اقوال یا افعال و اعمال خطا در تبلیغ می ‎باشد و جواز خطا در تبلیغ معارف و احکام الهی مستلزم امکان عدم تمامیت زده خدایی است و لازمه آن سقوط کتاب و سنت از حجیت است، زیرا بنابراین فرض هر بیانی که از ناحیه نبی برسد، امکان سهو و عدم انطباق به ‎واقع را دارد .»

(برای مزید اطلاع رجوع شود به کتاب «بررسی ‎های اسلامی» صفحه 252 ج2، از استاد علامه طباطبایی که به کوشش حقیر اخیرا از سوی مؤسسه بوستان قم، تجدید چاپ شده است .)

ظاهرا بحث طولانی شد. ولی به ‎هر حال امیدوارم که به حقایقی از تاریخ معاصر ایران، اشارتی شده باشد.

——————————————————————

1- تحت عنوان: «اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی» به ضمیمه «روحانیت یا علمای اسلامی» با مقدمه ‎ای از این ‎جانب ربیع ‎الاول 1399 و در یکصد هزار نسخه و 40 صفحه، در قم از سوی «نشر نذیر» منتشر شد .

منبع: هفته نامه پنجره

مطالب مرتبط

image-article100

‏یادی از استاد مسلّم حوزه های علمیۀ تبریز مرحوم حاج میرزا کامران (رضوان الله علیه)‏

image-article100

جستارهایی در مبارزات آیت‌الله‌ العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی ایران‏

image-article100

زندگانی من

image-article100

‏نگاهی کوتاه بر زندگی، آثار و مبارزات آیت الله العظمی خوئی(قده)‏

image-article100

یادواره آیت الله سید محمد صادق لواسانی