مصلح عالم اسلام ( بخش چهارم)
اين است كه ميگويم : " عالمان دين و طلاب راستين ، بايد بدانند كه غير از عروة الوثقاي مرجع اسبق ، مرحوم سيد محمد كاظم يزدي ، عروةالوثقاي ديگري نيز هست.
محمد رضا حکیمی
این است که میگویم : ” عالمان دین و طلاب راستین ، باید بدانند که غیر از عروه الوثقای مرجع اسبق ، مرحوم سید محمد کاظم یزدی ، عروهالوثقای دیگری نیز هست. و برای مسلمانان و اجتماعات اسلامی ، با توجه به سیاستهای جهانی و استعمارها و تکالیف مسلمانان در این مسائل ، فروع و مسائل این عروه نیز مطرح است ، و توجه به این فروع و مسائل نیز واجب تکلیفی است . و بر عالم نظر در آنها ” اوجب ” است زیرا که به حکم تجربه و مشاهده ، با هوشیاری نسبت به مسائل این عروه ( سیاسی ـ دینی ) و عمل به آنها و مقاومت بر سر آنهاست که میتوان مسائل آن عروه را نیز داشت و عمل کرد و فرزندان را بر طبق آنها تربیت نمود . و گرنه استعمار و عوامل آن ، آن مسائل را یکی یکی ـ والعیاذ با الله ـ هدم میکنند .
این دو کتاب ، یکی شامل احکام فقهی و عبادی فردی و معاملات است ، از عالم و فقیهی بزرگ در اسلام ، و دیگری شامل احکام اجتماعی و معاملات سیاسی ـ دینی است ، از عالم اجتماعی و فیلسوفی سیاسی و بزرگ در اسلام .و این دو مقوله در صدر اسلام ـ یعنی در متن اسلام ـ یکی بوده است . سپس در روزگاران بعد ، به علت پیشامدهایی از هم جدا شده است .و همین جدا شدن، باعث بزرگترین زیانها و انحطاطها برای مسلمانان گشته است . پس اکنون چرا باید عالمان عروه فقهی تا این اندازه از عروه اجتماعی جدا و دور و بیخبر باشند ؟ و راستی ، آیا چگونه تواند بود آنهمه توجه و تدریس و تحشیه و تزاحم بر سر آن ” عروه ” ، و این همه بیخبری و ناآگاهی از این ” عروه ” ! … “. و این است که میگویم این کتاب ـ و امثال آن ـ باید جزو کتب درسی حوزهها قرار گیرد .
همینگونه روحانیت اسلام ، بویژه طلاب جوان ، باید درباره سیدجمال لدین و مردانی امثال او مطالعات بسیار داشته باشند ، این رهبران بزرگ و آرمانهای اسلامی و جهانی آنان را بشناسند ، و شخصیت و حماسه و جهاد اینگونه پیشوایان قرآنی بزرگ را سرمشق خویش سازند ، در آثار و اندیشههای اجتماعی آنان دقیق شوند ، افکار و تجربههای سیاسی و اجتماعی آنان را در درگیری با استعمار پیگیری کنند و بدانند.این امور برای آنان از هر چیز مفیدتر تواند بود . چرا باید افکار اجتماعی ـ اسلامی سیدجمال الدین در حوزههای علمیه درسی نباشد و مورد رسیدگی و تاسی قرار نگیرد؟ .
سیمای ابن سینا و ابن رشد
ارنست رنان میگوید :
هنگامی که با سید جمال الدین روبرو میشدم و گفتگو میکردم ، آزاداندیشی ، بزرگمنشی و اخلاصی که از قلب او میتراوید ، اینگونه در نظرم میآورد که گویی با یکی از مشاهیر پیشینیان روبرو شدهام ، گویی به چهره ابن سینا یا ابن رشد مینگرم، یا یکی از آن آزادگان بزرگ ، که در خلال پنج قرن ، نماینده همه افکار و آداب انسانی بودند .21
حماسه بال بزرگ ، تداعیگر هومر
استاد علی الهامی الجزایری میگوید :
نام ” سید جمال الدین ” در همه شهرهای اسلامی ، به جاودانگی خواهد پیوست ، همچنانکه نام ” هومر” در شهرهای قدیم یونان به جاودانگی پیوست .22 کوششهای استعمار در برابر سید جمال الدین
این ایجاد رابطه اسلامی و مقدمات تفاهم ، که به دست سید جمال الدین نقشی راستین پذیرفت ، استعمار را وا داشت تا از راه قلم و تالیف نیز به کار افتد و بکوشد تا رشتههای سید را پنبه کند ، و آثار خوب افکار او را محوسازد ، و آن وحدتی را که سید تا مراحل چندی به پیریزیش توفیق یافته بود، دوباره، به دو گانگی و اختلاف مبدل نماید . البته در این مقصود ، توفیق کامل نصیب آنان نگشت . زیرا ملل اسلام روز به روز درباره وحدت اسلامی و دیگر مسائل جهان خود حساسیت بیشتر یافتهاند .اما بیگانگان ، چنانکه گفتیم ، به کوشش برخاستند ، و در این منظور از پای ننشستند . از این رو دو گروه را برانگیختند : گروهی خریده شده و مزدور ، و گروهی معاند ، یا سفیه ، یا بیاطلاع از مبانی مذهب و تاثیر فرهنگ مذهبی در جوهر اجتماع و عنصر مقاومت . و این دو دسته را مامور کردند تا کتابها و مقالاتی بنویسند در توهین به شیعه و مقدسات شیعه و گاه تکفیر شیعه . آن هم یکی پس از دیگری ، و در نواحی مختلف کشورهای اسلامی ، و با موضعگیریهای متفاوت ، که در صفحات پیش نیز به این مسائل اشاره کردیم . در همین ایام نیز مینگریم که دنباله این خیانت رها نشده است ، و پس از آنهمه تحقیق و تفاهم از سوی علمای بزرگ اسلام ، سنی و شیعه ، باز گاه در ایام حج ، مزدوران استعمار ، با نوشتن و پخش رسالاتی در حمله به شیعه ، به دشمنان حج و قبله و قرآن مدد میرسانند … هر کس این کتابها را خوانده باشد و جو انتشار و وقت انتشار آنها را بداند میفهمد که ما چه میگوییم ، و میفهمد که کسان و کتابهایی را که ما مورد تجلیل قرار میدهیم چه کردهاند .
حضور روحیه صلیبی در رجال غرب
سید جمال الدین معتقد بود که روحیه صلیبی همواره در وجود رجال غرب کمین کرده است . و استعمار پیوسته میکوشد تا روح دینی و اجتماعی و اقتصادی را در سرزمینهای اسلامی ناتوان کند ، تا خود بتواند پیروز گردد و حکم راند . سید به خاطر همین خطر ، مسلمانان را به “اتحاد ” دعوت میکرد و به فراگرفتن راه و رسم ترقی ، همان راه و رسمی که غرب به وسیله آن پیش افتاده بود . سید میخواست مسلمانان از عوامل پیروزی غرب و امکانات غربیها آگاه شوند و خود آنها را به چنگ آورند . او دایم میکوشید و مبارزه میکرد تا کشورهای اسلامی را از چنگال بهرهکشان و بیگانگان رها سازد ، و سطح این کشورها را ، از نظر داخلی و خارجی ـ بالا آورد . سید مسلمانان را میخواند تا نظریات و مسائل خرافیی را که در روزگاران ضعف به دین اسلام بسته شده بود دور بریزند .
سید نگران بود از اینکه میدید وضع کشورهای اسلامی روزبهروز بدتر میشود و دولتهای استعماری همواره سر راه مسلمانان و کشورهایشان کمین کردهاند . میدید که کارها همه به دست حکام عامل استعمار است و حتی یک کار به دست خود مردم نیست ، و اصلاً کسی اعتنایی به ملت و مردم ندارد . اختلافهای دولتهای اسلامی و احزاب سیاسی گوناگون ، با عناصر و مقاصد مختلف ، نیز سید را سخت آشفته میساخت .از این رو میکوشید تا اینهمه را متحد کند و یکی سازد ، و دولتهای اسلامی را با هم پیوند دهد و در یک صف آرد ، تا امتی بزرگ و یگانه به وجود آید ، که دل استعمار گران را آب کند .سید یاران و مریدان خویش را جمع کرد و با صراحت ، درباره وضع اسفبار و فساد همهگیر کشورهایشان با آنان گفتگو کرد .
گفت : پدران و نیاکان ما مسلمانان که به بلندترین قله شکوه و عظمت رسیدند ، تنها و تنها به این علت بود که به حقیقتهای دین چنگ زدند و چونان بنای یکپارچه و استوار ، یگانه شدند و همه پشت هم بودند . همینکه مسلمانان از راه یگانگی دور گشتند ، لقمه استعمار شدند چرا ، چون :
ان اللهَ لایغیِرْ ما بِقَومٍ حُتی یْغَیِروْا ما بِاَنفُسِهِم 23 ـ خداوند حال و روز هیچ ملتی را تغییر نمیدهد ، تا اینکه خود آن ملت حال و روز خود را تغییر دهد .24 مصلحی مفسد در اینجا لازم است گفته شود که برخی از کسانی که در سده گذشته ، در جهان اسلام ، خود را جزو مصلحان بهشمار آوردهاند ، چه بسا از مهمترین مبادی فرهنگی یک مصلح اسلامی عاری بودهاند . از این گروه است سید محمد رشید رضا ( 1282 ـ 1354 ق ) ، که زرکلی نیز او را به عنوان ” احد رجال الاصلاح الاسلامی ” 25 نام برده است . این “مصلح “، هنگامی که به مسائل مهم مربوط به به امامت و فلسفه سیاسی در اسلام و جریانات شیعه و تاریخ شیعه میرسد ، بهصورت انسانی جلوه میکند بیاطلاع، یا مغرض ، یا غیر مصلح .
شخصی که در دنیای اسلام ، درصدد اقدامات روشنفکرانه و ضد استعماری بر میآید ، باید اطلاعات وسیعی در مورد تاریخ و جغرافیای انسانی و اقتصادی اقوام مسلمان داشته باشد . فرهنگهای اقلیمی اسلام را بشناسد ، از مذاهب و اعتقادات و ارزشها و فداها و جهادهای فرقههای اسلامی با خبر باشد ، ارج آنها را بداند ، پاکدل و گشادهسینه و وسیعاندیش باشد ، به ارزشهای فرهنگی و غنای انسانی اقوام مختلف مسلمان به چشم احترام بنگرد ، در تعبیر از حد ادب نگذرد ، در مناقشات جانب یگانگی را رها نکند ، و برادران اهل قبله را یکسان ببیند . از اینجاست که سید جمال الدین اسدآبادی میکوشد تا وطن و مذهبش درست معلوم نباشد ، و از اینجاست که شیخ محمد عبده ـ چنانکه گذشت ـ بر “نهج البلاغه ” شرح مینویسد و آن را منتشر میکند ، تا از راههای گوناگون میان فرق اسلام تفاهم پدید آید . اما کردار رشید رضا به عکس این است .
او اولاً ، از تاریخ و فقه و حدیث و موقعیت اسلامی رجال شیعه بیاطلاع است ، ثانیاً ، در هر مناسبتی اختلافات مذهبی را دامن میزند و در مورد شیعه اظهاراتی میکند حاکی از بیاطلاعی او از فرهنگ اسلامی شیعی و بیمبالاتی او در باب ایجاد تفرقه و دامن زدن به آتش اختلافات ، صرف نظر از بیادبیها و تعبیرهای نامناسب او نسبت به رجال اسلام .و این چگونگی ، برای کسی که خود را در شمار مصلحان دینی میبیند و پیرو مکتب سید جمال الدین و شیخ محمد عبده میداند ، هیچگاه شایسته نیست . نمونه آنچه گفتیم ، سخنان و نسبتهای نادرست و بی ماخذ اوست در حق شیعه ، در کتاب ” السنه و الشیعه ” .از اینجا میتوان حدس زد که آنچه از اینگونه مطالب در تفسیر ” المنار ” نیز آمده است ، کار رشید رضاست نه شیخ محمد عبده .
بنابراین رشید رضا ، بیشتر ، در شمار یک داعی قومیت عربی جای دارد تا یک مصلح اسلامی . یاد خدا قرآن کریم ، مسلمانان صدر اسلام را همواره فراخوانده است تا خدا را یاد کنند ، و هیچگاه خدارا فراموش نکنند . این چگونگی برای همه مسلمانان ، و در همه زمانها و اعصار ، اهمیتی بنیادین دارد . باید مسلمانان همواره به یاد خدا باشند ، و از نصر الهی نیرو گیرند ، هم افراد در زندگی فردی و هم اجتماعات در حرکتهای اجتماعی .
اهمیت این موضوع از آنجا روشن میشود که قرآن کریم یاد خدا و ذکر “الله ” را موجب اطمینان قلب میشمارد . و هیچ حرکت سازنده فردی و اجتماعی بدون اطمینان قلوب کوشندگان چنانکه باید انجام نمییابد و به پایان ثمربخشی نمیرسد . پس باید بر موضوع ذکر خدا و یاد کردن هماره خداوند تاکید بسیار شود ، و این موضوع در یادها زنده گردد . قرآن کریم حتی میفرماید : ” خدا را بسیار یاد کنید ” . در اینجا خوب است مطلبی جالب و آموزنده ، درباره این امر سازنده و بسیار با اهمیت ، از سید جمال الدین اسدآبادی بیاوریم ، مصلح بزرگی که آرمانش بیداری همه مسلمانان و یگانگی همه کشورهای اسلامی در برابر جهان غرب بود :
ـ امت اسلام را خداوند با قلت عدد و کمی جمعیت برانگیخت ، و شأنشان را به اعلی درجه عظمت رسانید … چگونگه اقوام شجاع عالم از مقابله با آنها عاجز و ناتوان شدند ؟ … دانایانِ حقیقت بین ِ حقیقت خواهِ حقیقت شناس ، علت این ترقی ناگهانی را یافته چنین گفتند : ” قوم کانو معُ اللهِ فکانُ اللهُ معُهم ” مسلمانان با خدا بودند ، و در راه اعلاء کلمه الهی کوشش کردند ، و خدا را در هیچ حال فراموش ننمودند ، پس خدا نیز با آنها بود ، و نصرت خود را قریب رکابشان فرمود . چنانکه نص صریح قرآن شریف است : ” إن تنصُراللهَ ینصُرکم ” ، یعنی : ” اگر خدا رایاری کنید ، خدا نیز شما را یاری میکند ” .
واضح است که خداوند با کسی جنگ ندارد و عاجز هم نیست ، تا محتاج به یاری و کمک بندگان خود باشد ، بلکه مقصود آن است که اگر خدا را همیشه حاضر و ناظر دانسته ، و در راه اعلاء کلمه خدا و اجرای اوامر و نواهی شریعت الهیه جهاد و کوشش کنید ، خداوند شما را ظفر میدهد و نصرت کرامت میفرماید… هرگز به خاطر کسی خطور نمیکرد که این مشت اعراب بی سامان ارکان دُوَل عظیمه را متزلزل نمایند ، و نام ونشانشان را از صفحه عالم محو کنند … و این خود یعنی “شریعت اسلام ” را در عالم جایگیر و متمکن سازند ، و عالمیان را خاضع و خاشع اوامر و نواهی قرآن نمایند .
لیکن این امر عظیم واقع شد ، و این امت مرحومه با کمال ضعف و بیاسبابی به مقامی رسیدند که هیچ امتی را آن مقام میسر نگشت ، و در هیچ تاریخی نظیرش دیده نشد . جهت چه بود ؟ جهت آن بود که عهدی که با خدا بستند وفا کردند ، پس خداوند نیز آنها را در دنیا و آخرت اجر جزیل کرامت نمود ، در دنیا عزت و در آخرت سعادت .
منبع : سایت مصلح شرق