مصلح عالم اسلام ( بخش پایانی)

image-news105

شاعر بزرگ و بلندآوازه عراقي ، محمد مهدي الجواهري ، در قصيده‌اي بلند ( 74 بيت ) و با صلابت ، كه از نظر وزن و روي ، به استقبال يكي از قصايد معروف ابوالعلاي معري 27 سروده است.

محمد رضا حکیمی

شاعر بزرگ و بلندآوازه عراقی ، محمد مهدی الجواهری ، در قصیده‌ای بلند ( 74 بیت ) و با صلابت ، که از نظر وزن و روی ، به استقبال یکی از قصاید معروف ابوالعلای معری 27 سروده است ، عظمتهای سید جمال الدین را یاد کرده است . من در اینجا چند بیت از این قصیده را ، با گردانیده پارسی آن ابیات ، از نظر خوانندگان می‌گذرانیم :

هُویتَ لِنُصــرهِ الـــحُق اِلــسهادا فَلولا المـوتُ لم تُطِقِ الرْقـــادا

و لولا المـــوتُ لم تَتُرکً جِهادا فللْتَ به الطُــغاهُ و لا جُــــلادا

و ان کان الـــــحِدادْ یـَــرْد میتاً وتبـــــلُغُ منه ثاکِله مْــــرادا

فاِن الشرقُ بین غَــــدٍ و اَمــــس علیک بذلهِ لَبـــسُ الــــــحِدادا

تَرفّــــــع ایها النجــم المْسجی ! و زد فـی داره اشـــــرف اتقادا !

و دْر بـــــالفکر فی خَلد اللـیالی و جْل فی الکونــرأیا مْستـــعادا !

فإن الموتَ اقــــــصر قید بــــاع بان یغتال فـــــــکراً و اعتقــاداً

* جمالَ الدین ، یــــا روحـاً علیاً ! تنزلَ بالرســــــالهِ ثم عــــادا

تَجشمًتَ المهـــالک فی عسوفٍ تجشمه ســـــواکُ فما استقــادا

طریقْ الخالدین ، فمن تَحامــــی مصائرُهم تحامــــــاهْ و حـــادا

کثیرْ الرعبِ بالشلــــاءِ ، غطــتْ مغاوره الجماجِمْ و الوهــــــادا

جماجم رائدی شَــرفٍ و حـــقٍ تَهاووا فی مجاهِلِه ارتیــــــادا

و اشباحْ الضحایــــــا فی طُــواه علی السارین تحتــشدْ احتشــادا

و فوقُ طروسِهِ خُـــطت سطــور دم الاحــــــرارِ کان له مــدادا

شقَقت فجـــــاجُه لم تخش تیها و مذابــه ، و لیــلاً ، وُانفرادا

لانــــک حامل ما لا یْــــــوازی بــقوته : العــقیده و الفوادا

و انت ازدُدت مــــن سْم زُعاف تذَوقه سواکُ فـــما استــــزادا

نصال المستـــبِد یری انکشافــــا عمایــَــــته ، و عثــرته سدادا

اذا استَحلی غوایــته و اَصــــغی الی المْتــَــــزلّفینُ لـــه تمادی

خَشِیت الله عــــن علم ، و حق ، اذا لم تخش فـــــی الحق العبادا

و لم تَنُزل علــــی اهواءطــــاغ و لا عُمــــا تـــرید لمـا ارادا

و لم تجِـــدِ الامــانی و المنایا مبُررُه عن الحــــــق ارتـــدادا

و لــم ارُفِی الرجال کمْستمــــد مـــن الحق اعتزازاً و اعـــتدادا

و کان مْعسکَران : الظلم یطـــغی و مظــــلوم ، فلم تقِفِ الحیـــادا

و لـــم تحتج ان البُغی جیـــــش و ان الزاحفـــینُ له فُــــرادی

و اَن الامــــــر مرهـــــون بوقت یْنادی حیــــن یأزف لاینـــادی

معاذیر بها ادُرعـَـــــت نفـــوس ضِعاف ترهبْ الکـــرب الشدادا

* جمالَ الدین ! کنت و کان شرق و کانت شرعــــــه تَهُب الجهادا

و کانت جنه فـــی ظــــل سیف حُمُی الفرد الذمــــار به و ذادا

و ایمان یقود الـــــــــناس طوعاً الی الغَمُرات فـــــتوی و اجتهادا

و ناس لاالحضــــاره دنــــستهْم ولا طالوا مع الطمــــع امـــتدادا

و کانت “عروه الوثقـی” تُزَجی28 لمنقسمین حْبــــاً و اتــــــحادا

گردانیده :

ـ تو عاشقانه در راه یاری حق ، خواب و آرامش خویش به یکسوی افکندی ، اگر خواب مرگ نرسیده بود ، تو یک لحظه غنودن نمی‌یارستی ! ـ اگر خواب مرگ تو را نربوده بود ، یک دم از جهاد نمی‌آسودی ، و از آن پیکار که تجاوزکاران را با آن هزیمت می‌دادی نمی‌گسستی . ـ اگر جامه سیاه سوک ، مرده‌ای را زنده کند ـ و اگر با سیاه پوشیدن ، فرزندِ مادرِ فرزند مرده‌ای باز گردد ـ سرتاسر شرق ، میان دیروز و فردا ، جامه سیاه زبونی و خواری بر تن کرده است تا تو ـ ای فرزن بزرگ شرق ـ بازگردی!

ـ ای ستاره پر فروغ روی در نقاب خاک نهفته ، یکی برآی ! و در میان هاله‌های شرف و بزرگی همواره بدرخش ! ـ یکی برآی و بدرخش ، و در ذهن و ضمیر روزگار فکر بیافرین ، و در پهنه جهان، اندیشه‌های نو پراکن . ـ براستی ، دست مرگ کوتاهتر و ناتوانتر از آن است که بتواند افکار پاک و عقاید راسین مردان حق را نابود سازد .

* ـ ای جمال الدین ! ای روح بلند و بلند جای ، که از جهان برین ، برای ادای رسالت خویش ، فرود آمدی ، و سپس بر فراز افلاک شدی و به جهان مینویان پیوستی ! ـ تو ـ برای نجات شرق ـ راههای هلاکت‌آفرین دشوارگذر را با رنج بسیار پیمودی، راهی که جز تو کسی دیگر نتوانست پیمود . ـ راه تو راه جاودانان بود ، همانان که هر کس از سرانجام ایشان خویشتن دور داشت ، آن سرانجامها نیز او را از خود دور داشتند ، تا ( هر کوتاه همت و حقیر جانی) ، به آستان آن جاودانگی‌ها راه نیابد.

ـ راهی پر هراس ، که در گام‌گام آن پیکر آزادگان افتاده است ، و نشیب و فرازهای آن را جمجمه‌ها فروپوشیده‌اند ، ـ جمجمه‌های خواهندگان شرف و آزادگی و حق ، همانان که برای طلب حق ، خویشتن پیوسته بدین راه‌های پر مخاطره بی‌نشان درافکندند .در پیچ و خم این راه مرد طلب ، اشباح قربانیان صف کشیده‌اند ، وشب هنگام ، در برابر دیدگان عابران به حرکت در می‌آیند .راهی که بر همه صفحه‌ها و تابلوهای آن ، علائم و خطوط راهنمایی ، با خون آزادگان نوشته شده است .

ـ تو این راهها و سنگلاخ‌ها را بشکافتی و پیش رفتی ، بی‌آنکه بیمی به دل آری از سرگردانی در هامونهای بی‌نشان ، از گرگ‌زارها ، از شبها و سیاهیها و از تنهاییها . ـ چرا ؟ چون وجود تو بار چیزی را حمل می‌کرد که هیچ نیرویی تاب برابری با آن ندارد : بار ایمان استوار و دل پاک روشن . ـ تو آن زهر کشنده‌ای را که دیگران تاچشیدند به دور افکندند ، بسیار نوش جان کردی .

ـ آن زهر جانگیر ، درگیری با مستبدان و خودکامگان بود ، همانان که کوردلیها و غلط‌رویهای خود را اصلاحات و روشن‌بینی می‌پندارند ، و خیانتهای خود را خدمت وانمود می‌کنند و دروغها و لغزشهای خویش را کردار و گفتار راست و درست می‌شناسانند . ـ آنان هنگامی که تباهکاریها و گمراهیهایشان در دهانشان مزه می‌کند ، و هنگامی که به سخنان چاپلوسان و متملقان اطراف خویش گوش فرا می‌دهند ، جری می‌گردند و در تباهی و گمراهی بیش‌تر می‌رانند .

ـ اما تو ! با علم و ایمان از خدای می‌ترسیدی . پس سزاوار همین بود که تو در راه خدا ، از بندگان ضعیف خدا نترسی ! تو به هواها و هوسهای آن طاغی متجاوز ، روی موافق نشان ندادی و به ملاحظه او ، روی از اهداف پاک خویش بر نتافتی ! ـ تو رسیدن به آرزوها ( شهرت ، مقام ، ریاست ، آسایش ) را ، همچنین ترس از مرگ و قتل را ، برای رها کردن مبارزه و حق‌طلبی ، بهانه قرار ندادی .

ـ من در میان مردان ، کسی ندیده‌ام که از نظر شخصیت و شکوه و اعتماد به نفس، چون مردانی باشد که متکی به حقند و شخصیتشان از حق مایه می‌گیرد . ـ در برابر تو ، دو جبهه مشخص پدیدار بود : جبهه ظالم متجاوز و جبهه مظلوم بی‌پناه ، تو در چنین روزگاری ، سکوت و بی‌طرفی اختیار نکردی .

ـ تو اینگونه عذر نتراشیدی که ستمگر سپاهی نیرومند دارد ، ما در برابر او قدرتی نداریم و تنها خواهیم ماند . ـ تو نگفتی هر کار وقتی دارد ، باید وقت آن برسد ، نمی‌توان وقت را آفرید . ـ آری ، اینها عذرها و بهانه‌هایی است که مردم ضعیف‌النفس بی‌شخصیت زبون ، که از کارزار مردانه می‌هراسند ، می‌تراشند تا خود را در پناه آن ، توجیه کنند .

* ـ ای جمال الدین ! تو بودی و سرتاسر شرق ، و دین اسلام که امر به جهاد می‌داد ، ـ و بهشتی که در زیر سایه شمشیرها بود ، شمشیری که هر کس ، با آن ، پیمان و ناموس و حقوق و شرف خویش را نگاهبانی می‌کرد و از پذیرفتن ستم و خواری سرباز می‌زد ، ـ و ایمانی بود که مردم را راهبری می‌کرد و فتوی می‌داد تا در راه حق و شرف ، خویشتن به درون پهنه‌های مرگبار مبارزات درافکنند.

ـ و مردمی بودند که تمدن غرب آنان را پلید و ملوث نساخته بود ، و اینهمه در کام طمعهای دور و دراز نیفتاده بودند . ـ و درفش راستین روشنگر ، مجله ” عروه الوثقی ” بود ، که می‌توانست بآسانی ، به دست دو همگام انتشار یابد ، که در دوستی و یگانگی هم‌پیمان بودند … 29

تهران ـ آبانماه 1372

یادداشتها

1. زمینه جامعه شناسی ، تالیف : اگ‌برن ( W.F.Ogburn ) و نیم‌کف ( M.F.Nimkoff ) ، اقتباس امیر حسین آریان‌پور ، ( تهران : انتشارات دهخدا ، 1350 ) ص 183 . 2. برای ماخذ این مسائل ، رجوع کنید به طبری و مسعودی و ابن اثیر و ابوالفدا و جاحظ و از متاخرین گیرشمن و کریستسن سن ، و کتابهای ارزنده کارنامه اسلام از عبدالحسین زرین‌کوب ، خدمات متقابل اسلام و ایران از مرتضی مطهری ، علم و تمدن در اسلام از سید حسین نصر ، ترجمه احمد آرام ، و ماخذ مشابه . 3. و تا آنجا در ترویج علم و تحصیل کوشید که قرآن کریم گفت : ” هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ـ آیادانشمندان و بیدانشان همسانند؟ ” و در سخنان اسلامی آمد : ” النظر الی وجه العالم عباده : نگاه به صورت دانشمندان عبادت است ” و ” النظر الی باب العالم عباده : نگاه کردن به در خانه دانشمند، خیره شدن به محل سکنای یک دانشمند عبادت است ” . و این سخن امام زین العابدین : ” اطلبوا العلم و لو بسفک المهج و خوض اللجج : دانش را بجویید اگر چه خونتان در راه آن ریخته شود و بر سر گردابهای مرگبار سفر کنید ” یا این روایت پیامبر به نقل امام صادق : ” اکثر الناس قیمه اکثرهم علماً : قیمت آن کس در اجتماع انسانی بیشتر است که دانشش بیشتر است ” و دهها امثال این تعلیم.

4. اشاره به داستان معروف شاهنامه . نیز رجوع شود به ایران در زمان ساسانیان . 5. در ذکر نام این بزرگان هیچگونه ترتیبی رعایت نشده است . 6. انحطاط و سقوط امپراطوری روم :تالیف ادوارد گیبون (Edward Gibbon ) ترجمه ابوالقاسم طاهری ، ( چاپ جیبی ) ، ص 303 . 7. درباره این شخصیت علمی و اختراعات به ثبت رسیده او ( 66 اختراع ) و اختراعات دیگر او ( بیش از 96 اختراع عمومی ) رجوع شود به کتاب فلاسفه شیعه ، تالیف : شیخ عبدالله نعمه ، سید جعفر غضبان ، ص 337 به بعد . 8. نوسازی جامعه ، تالیف : مایرون وینر (Myron Weiner ) ، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه‌ای ، ( انتشارات فرانکلین ، 1350 ) ، ص 47 .

9. از مقدمه ایرانشهر ، بر کتاب شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی ، تالیف میرزا لطف الله اسدآبادی ، ( قم : دار الفکر ) . 10. می‌توان در این قسمت ، از باب مثال مرحوم دکتر محمد معین را نام برد، رحمه الله علیه . 11. نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین ، ص 282 . 12. همان کتاب ، بخش نامه‌های سید جمال الدین ، ص 179 به بعد . 13. همان کتاب ، بخش نامه‌ها ، ص 195 . 14. رجوع شود به ماخذ مربوط . 15. الاعلام ، تالیف : خیرالدین زرکلی ، چاپ سوم ، ( بیروت ) ، ج 7 ، ص37 .

16. ” مردم سید مرحوم را از بزرگترین فلاسفه و نوابغ و بزرگان شمرده‌اند و شک نیست که سید در مسائل سیاسی و اجتماعی دارای غریزه کامل و افکار عالی و اطلاعات رسایی بوده … ما سید را مردی بسیار عالی مقام و عالم و خدمتگزار بشر ( به اعتبار امروز ) می‌شماریم … ” ( رجوع شود به بهار و ادب فارسی ، مقاله سید جمال الدین ، ج2 ، ص 321 به بعد ) . 17. رجوع به ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی از این دو نامه ، در کتاب نامه‌ها و اسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی ، تحقیق و جمع‌آوری از سید هادی خسروشاهی ( چاپ سوم ) . 18. نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین ، چاپ اول ، ص 137 ـ 136 . 19. نقباء البشر فی القرن الرابع عشر ـ از طبقات اعلام الشیعه ، چاپ نجف ، المطبعه العلمیه 1373 هـ . ق ، ص 310 به بعد . 20. عبدالرحیم محمد علی ، شیخ الباحیثن آغا بزرگ الطهرانی ، چاپ نجف مطبعه النعمان / 1390 هـ . ق ، ص 14 . 21. العروه الوثقی ، مقدمه ، ص 36 . 22. همان کتاب .

23. سوره الرعد ( 3 ) ، آیه 11 . 24. تراث الانسانیه ، مقاله استاد طاهر الجبلاوی ، ج 1 ، صص 830 ـ 829 و 833 ـ 832 ، ( مصر : وزاره الثقافه و الارشاد القومی ) . 25. الاعلام ، ج 6 ، ص 361 . 26. مقالات جمالیه ، صص 168 ـ 166 ، ( تهران : کلاله خاور ، 1312 ش ) . 27. مقصود این قصیده معری است : اَریُ العُنقاءَ تَکبْرً اَن تُصادا فَعانِد مُن تُطیقْ لهً عــــِنادا 28. دیوان الجواهری ، چاپ چهارم ، ( دمشق : مطبعه الجمهوریه ) ج 1 ، صص 106 ـ 95 . 29. با نقل مطالبی از کتاب بیدارگران اقالیم قبله ، این مقاله تکمیل شد .

منبع : سایت مصلح شرق

مطالب مرتبط

image-news105

استمرار مبارزه پس از تبعید سید جمال‏ الدین از ایران

image-news105

سید جمال‌الدین و علم زدگی

image-news105

سید جمال و حرکتهای اسلامی معاصر

image-news105

‌راه رهایی مشرق زمین ازدیدگاه سید جمال الدین

image-news105

سید جمال الدین و وحدت اسلامی(بخش اول )