درباره علامه دکتر سیدجعفر شهیدی
شادروان استاد دكتر سيد جعفر شهيدي ساليان درازي رياست موسسه لغت نامه دهخدا را به عهده داشت.
درباره علامه دکتر سیدجعفر شهیدی
گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی
اشاره:شادروان استاد دکتر سید جعفر شهیدی سالیان درازی ریاست موسسه لغت نامه دهخدا را به عهده داشت و سوای تدریس مباحث و مقولات ادبی،وقت زیادی را صرف بررسی و تحلیل تاریخ اسلام میکرد که نتیجه آن نگارش چندین اثر درخشان است.یکی از وجوه ناشناخته ایشان که درس آموخته حوزه علمیه نجف اشرف بود،شرکت در کنفرانسهای گوناگون فقهی،تاریخی،ادبی و ایراد سخنرانی به فارسی و عربی است که او را به عنوان دانشمندی شاخص در آن مجامع جهان اسلام مینمایاند. درگفتگوی زیر با استاد سید هادی خسروشاهی به این وجه پرداخته ایم. تحریریه اطلاعات (این گفتگو به مناسبت چهلمین روز درگذشت استاد شهیدی در روزنامه اطلاعات منتشر گردید که اینک جهت استفاده خوانندگان «بعثت» به درج و نشر مجدد آن اقدام میشود).
● به چهلمین روز درگذشت استاد دکترسید جعفرشهیدی رسیدیم. بیمناسبت نخواهد بود از آشنایی خودتان با ایشان سخن بگویید و یا خاطراتی اگر از ایشان دارید، نقل کنید.
◊ باور نمیکردم که به این زودی چهلمین روز رحلت ایشان فرا رسیده باشد! راستی به قول قیصر امینپور: باز هم همان حکایت همیشگی. پیش از آنکه با خبر شوی، ناگهان چقدر زود، دیر میشود! یعنی چهل روز دیگر، از حدیث روزگار گذشت و میکند ثبت، نیک و بد ما را که زمانه را قلم و دفتر و دیوانی است!
بگذریم! آشنایی حقیر با استاد علامه دکترسید جعفر شهیدی به سال 1330 یعنی نیم قرن و اندی پیش برمیگردد که نوجوانی 13 بودم ساله و علاقهمند به نوشتن و مطالعه. سرکوچه ما، در خیابان تربیت تبریز، یک کتابفروشی بود به نام: «بنگاه دین و دانش» که کتابهای خاصی را عرضه میکرد از: انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین و خود نیز ناشر آثار سید جمالالدین حسینی اسدآبادی بود. من درواقع مشتری دائمی آن بودم و همیشه سرک میکشیدم که ببینم چه چیز تازهای دارد. رساله معروف سیدجمالالدین را این ناشر تجدید چاپ کرده بود تحت عنوان: نیچریه یا ناتورالیسم که به قیمت ده ریال! خریده بودم. بعد جزء اول ترجمه فارسی خاطرات سید، به قلم مخزومی پاشا و سپس کتاب(جنایات تاریخ) به قلم (؟!) و دو نامه از سید، به علمای بزرگ باز به قلم (؟!) یعنی این کتابها نام مؤلف یا مترجم نداشت و به نقل علامت (؟!) در روی جلدها بسنده شده بود. از مدیر دین و دانش که همسایه ما بود، پرسیدم این کتابها از کیست؟ گفت: از سید جعفر شهیدی است…، طلبهای که تازه از نجف برگشته و در تهران به سر میبرد… و من بدین ترتیب با نام و آثار سید جعفر شهیدی آشنا شدم.
● چرا استاد شهیدی نام خود را به عنوان مؤلف یا مترجم، در روی این کتابها ذکر نکرده بود؟
◊ فقط اینها نبود که نام مترجم و مؤلف را نداشت. کتاب «ابوذر غفاری، نخستین انقلابی اسلام» که ترجمه ایشان بود، در سال 1320، بدون نام ایشان منتشر شده بود و همچنین درسال 1324 هم کتاب «مهدویت دراسلام» را بدون ذکر نام خود در بروجرد منتشر ساخته بود. و این روش انتخابی و موردپسند او بود و حتی بعدها هم این روش را ادامه داد و مثلاً مقالات بسیاری که از ایشان درمجله آئین اسلام، مسلمین، روزنامه وظیفه و… چاپ میشد، نام نویسنده را نداشت و از همه جالبتر آنکه ایشان در سال 1329، صاحب امتیاز وسردبیر ماهنامه وزین «فروغ علم» بود و آن را منتشر میساخت ـ که به لطف ایشان مجموعه آنها را من دارم ـ و درکل شمارههای نه گانه منتشر شده یکساله آن، حتی یک مقاله با امضای خود ایشان در آن دیده نمیشود!
●جنایات تاریخ چند جلد بود؟ و ترجمه نامههای سید کجا چاپ شده؟ چون در فهرست آثارایشان نامی از آن نیامده است.
◊ جلد اول و دوم (جنایات تاریخ) درسال 1327 توسط کتابفروشی حافظ – سرچشمه تهران – چاپ شده بود و جلد سوم را دفترنامه فروغ علم، در سال 1329 منتشر ساخت… و البته بعدها دیگر اجازه چاپ مجدد آنها را نداد و به من میگفت:(هر کتابی برای همیشه نیست. آن کتاب برای آن دوران خوب بود، تجدید چاپش ضرورتی ندارد…) و ترجمه دونامه از سید هم همان سالها توسط (حافظ) منتشر گردید که من آن دو نامه را در مجموعه (اسناد و نامههای تاریخی سیدجمال الدین)، با ذکر مأخذ و نام مترجم، ـ دکتر شهیدی ـ نقل کردهام. و نمیدانم که نام اینها چرا در ضمن فهرست آثار ایشان نیامده است!
البته فهرست تألیفات و ترجمه ها و دیگرآثارایشان، پس از رحلت، در جراید منتشر گردید که در بین آنها، از همه مهمتر و سنگین تر، ترجمه نهج البلاغه است که با ویژگی خاصی ترجمه شده و تاکنون بیش از 15 بار چاپ شده است و عجیب آنکه ایشان ، علیرغم مشکلات مالی ـاز جمله اجاره نشینی ـ بابت آن، حق الترجمه نگرفت و در پاسخ دوستان میگفت: «عشق را که نمیشود با پول خرید یا فروخت و معاوضه کرد!» به هرحال مجموعه کامل آثار ایشان که امیدواریم توسط ناشر محترمی به شکل زیبا و آبرومندی یکجا چاپ ومنتشر گردد، گنجینهای ماندگار در دنیای علم و ادب و تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی است.
● آشنایی حضوری شما با ایشان از کی آغاز شد؟
من در سال 1332 به قم آمدم و به طور طبیعی رفت و آمدم به تهران آغاز شد. دیدار با آیتالله طالقانی از نخستینها بود که در مسجد هدایت خدمت ایشان رسیدم. یک روز در منزلشان، در قلعه وزیرخدمتشان رسیدم، گفتند: (مایلید برویم ناهار دفتر روزنامه وظیفه – سه راه امین حضور – که هم با مدیرآن آقای سیدمحمدباقر حجازی آشنا شوید و هم با آن همکاری کنید و مقالاتی بنویسید؟) من که قبلاً شمارههای روزنامه وظیفه را دیده بودم، مشتاق این دیدار بودم. همراه ایشان به دفتر روزنامه رفتیم. اتفاقاً آقای سیدغلامرضا سعیدی و آقای دکتر سیدجعفرشهیدی هم که هر دو از نویسندگان روزنامه بودند، در آنجا حضور داشتند. آقای سعیدی را قبلاً در مسجد هدایت و جلسات انجمنهای اسلامی دانشجویان دیده بودم، ولی دکتر شهیدی را برای اولینبار در آنجا دیدم و بعد به پیشنهاد آیتالله طالقانی جزء نویسندگان هفتهنامه (وظیفه) شدم که در آن زمان از قم، فقط مرحوم مورخ و محقق گرانقدر آقای شیخ علی دوانی و حیدرعلی قلمداران درآن مقاله مینوشتند. البته در آن دوران، مقاله نوشتن در روزنامه نوعی دوری از (علم) و (حوزه)! محسوب میشد و لذا مدتی با امضای مستعار مقاله مینوشتم.
● ظاهراً افراد را در سفر بیشتر و بهتر میشود شناخت. شما آقای دکتر شهیدی را در سفرهایی که با ایشان بودید، چگونه یافتید؟
◊ دکتر شهیدی در سفر و حضر، روحیه متوازنی داشت و به اصطلاح (اندرونی و بیرونی) متفاوت از یکدیگر نداشت. یکرنگ، یکسان، یک رو، یک جهت و یگانه بود و متخلق به اخلاق اسلامی.در امور مالی و مادی هم گفتم که ایشان علیرغم نیاز، حق الترجمه نهجالبلاغه را نگرفت که: (عشق است)! در کارهای دیگر هم دنبال مادیات نبود. و باید گفت که یک زندگی درویشی — طلبهای واقعی داشت. اصلاً به پول بی اعتنا بود و من قبل از ایشان، فقط امام خمینی را دیده بودم که اصلاً به پول و مادیات هیچوقت توجه و اعتنایی نداشت و حتی پس از مرجعیت هم که مراجعات پولی مردم زیاد شده بود، ایشان نه تنها به پولهای وارده توجهی نمیکرد و به آنها دست نمیزد، بلکه فقط به مسئولان امین مربوطه میفرمود که (قبض) لازم را صادر کنند و وجوهات را بردارند و خود نه به آنها نگاه میکرد و نه اهمیتی میداد که چگونگی آن را در خاطرات مربوط به امام خمینی نوشتهام.
دکترشهیدی نیز از شخصیت های نادری بود که این روش را پیشه نموده بود. یادم میآید که در یکی از سفرها که همراه ایشان از الجزایر به ایتالیا (رم) آمدیم تا عازم ایران شویم، از فرودگاه با اتوبوس به رم رفتیم. در میدان ایستگاه قطاردکتر شهیدی گفت: (ما یک شب باید اینجا بمانیم تا فردا با پرواز ایران ایر، به ایران برگردیم، آیا همین هتلهای اطراف ایستگاه خوب است؟ یا اگر ناراحت میشوید، به جای بهتری برویم، چون این هتلها تقریباً چیزی شبیه مسافرخانههای شمسالعماره خودمان هستند، منتها از نوع رمی آنها ! و به نام هتل!..)
خندیدم و گفتم: استاد با یک سفر و به این زودی که ما اهل هتل چند ستاره نمیشویم!… و با تاکسی عازم همان هتل نوع رمی شدیم! موقع پیاده شدن، راننده تاکسی پانصد لیره: «چنگوچنتولیره!» خواست و دکتر شهیدی که لیر ایتالیایی همراه داشت، مبلغی داد. راننده خیلی گرم تشکرکنان و گراتسی گویان به راه افتاد و رفت. در هتل آقای شهیدی پولهای خود را شمرد، دید که به جای مثلاً پانصدتومان، پنج هزارتومان به او پرداخته است! چون همسفر بودیم، منخواستم که نصف آن مبلغ را بپردازم؛ ولی ایشان به هیچوجه نپذیرفت و گفت: (اگر من در محاسبه اشتباه کردهام، تقصیر شما چیست؟ چرا شما بپردازید؟) گفتم: (خوب همسفریم و با هم آمدیم!) گفت:(خوب با هم آمدن که دلیل بر پرداخت مبلغ اضافی نمیشود ! تقصیر من بوده و به عهده من.)
پس از مراجعت به ایران هم روزی در دفتر لغتنامه، برای تصفیه حساب هزینههای سفر – هتل و ناهار و شام – نزد ایشان رفتم که بدهی خود را بپردازم. خندید و گفت: (خیال کردم کار مهمی دارید که از قم آمدهاید! چند ورق کاغذ کوچک رنگی که این حرفها را ندارد.) و علیرغم اصرار من، آن را هم نپذیرفت و افزود: (از میهمان که پول غذا و ناهار نمیگیرند! شما میهمان من بودید.)
به هرحال شهیدی مردی به تمام معنی دور از (مادیات) بود و هرگز کاری را برای درآمد و پول انجام نمی داد و با همان حقوق دانشگاهی و یا کار در لغتنامه، زندگی محترمانهای را ساده و بیآلایش به پایان رساند و البته میدانیم که ایشان قبلاً منزل خود در نارمک و کتابخانه شخصیشان را هم وقف مردم و نسل جوان آن منطقه کرده بودند.
● از روابط دکتر شهیدی با امام موسی صدر بگویید؟ آیا سابقه آشنایی آنها به دوران تحصیل در نجف بر میگردد یا حوزه علمیه قم؟
◊ دکتر شهیدی اصولاً در حوزه علمیه قم تحصیل نکرده بود. او از طلاب فاضل حوزه نجف اشرف به شمار میرفت و در دوران اقامت ایشان در نجف ، امام موسی صدر در قم بودند و بنابراین نمیتوان رابطه دوستی این دو به دوران تحصیل در نجف یا قم مربوط باشد. شاید در دوران تحصیل آقای صدر در دانشگاه تهران، این آشنایی و دوستی آغاز شده باشد؛ ولی به طور طبیعی دو شخصیت برجسته علمی– فرهنگی ، در هر زمانی و بدون سابقه قبلی می توانند با هم آشنا شوند و روابط دوستانه داشته باشند.البته دکتر شهیدی هم مانند امام موسی صدر، در کنفرانسهای علمی، فرهنگی، اسلامی بلاد عربی شرکت میکرد و به طور طبیعی ملاقاتهایی در این محافل انجام میپذیرفت؛ مثلاً در همایش مجمعالبحوث الاسلامیه وابسته به الازهر، مصر و در کنفرانسهای ملتقیالفکرالاسلامی — الجزایر — ایشان در کنارامام موسی دیده میشود.
● گویا جنابعالی هم در بعضی از این همایشهای بینالمللی شرکت داشتید. آیا خاطره خاصی دراین زمینه ندارید؟
◊ خاطره که زیاد است در اینجا بیمناسبت نیست به این نکته اشاره کنم که امام موسی صدر درمؤتمراتی که شرکت میکرد — و من هم در بعضی از آنها حضور داشتم — به تصدیق همگان، در میان دهها نفر از علمای برجسته جهان عرب و اسلام، به عنوان (نجم المؤتمر) ـستاره همایش ـ نامیده میشد شناخته میشد و بعد از ایشان، دکتر شهیدی بود که یکی از دوستان به اشتباه آن را «نجمه المؤتمر» که درباره بانوان به کار میرود، نوشته بود! خاطرات هم در این باره زیاد است که در (یادنامه امامموسی صدر) بخشی از آنها را نقل کردهام.
● با توجه به روابط سردی که امام موسی صدر با رژیم ایران داشت، آیا رژیم موانعی بر سر راه فعالیتهای ایشان در خارج ایجاد نمیکرد؟
◊ موانعی که رژیم و به ویژه ساواک شاه، با مباشرت سرهنگ قدر — سفیرشاه در بیروت — در سر راه امام موسی صدر، به ویژه در لبنان قرار میداد، یکی دو تا نبود. رژیم میکوشید که علاوه بر لبنان حتی در سایر کشورهای عربی نیز در برابر فعالیتهای امام موسی صدر موانعی ایجاد کند. یادم میآید که در یکی از کنفرانسهای اندیشه اسلامی در الجزایر — در شهر تلمسان — که من نیز همراه دکتر شهیدی حضور داشتیم، و دهها شخصیت علمی از سراسر جهان اسلام حضور یافته بودند، امام موسی صدر هم که دعوت داشتند، آمدند. من بلافاصله همراه دکتر شهیدی در هتل محل اقامت به دیدار ایشان رفتیم . برخلاف انتظار، امام موسی صدر ناراحت به نظر میرسید. من از خستگی راه و سفر پرسیدم؛ گفتند: (نه، من به سفر عادت دارم. دوست مشترک ما آقای مولود قاسم — وزیر— برخوردی داشت که من میخواهم همین الان به الجزیره ( پایتخت) برگردم.) آقای شهیدی سکوت کرده بود. من پرسیدم: (مگر چه نوع برخوردی بود؟) امام موسی گفت: (من با توجه به جنگ داخلی در لبنان که به نام جنگ مسیحی و مسلمان قلمداد میشود، یکی از مسیحیان مارونی را همراه خودم به کنفرانس آوردم تا بگویم جنگ داخلی، جنگ مسلمان و مسیحی نیست؛ جنگ مداخلهگران خارجی است… ولی به محض ورود، آقای وزیر نزد من آمد و به من گفت که چون این کنفرانس، اسلامی است، ما نمی توانیم یک مسیحی را در آن راه بدهیم. و من هم ترجیح میدهم که به احترام این همسفر مسیحی، از خیر کنفرانس بگذرم و برگردم.) آقای شهیدی گفت: (اجازه بدهید با وزیر تماس بگیریم و بعد شما تصمیم بگیرید.) ایشان گفتند: (نه، من به پایتخت میروم. اگر ایشان عذرخواهی کرد، برمیگردم و شما بهتر است به دوستانی که سئوال کردند، بگویید کسالتی پیش آمد، به پایتخت رفتند: قال ربی انی سقیم!) … همراه دکتر شهیدی به محل اقامت خود برگشتیم. دیروقت بود که آقای وزیر، مولود قاسم، به سراغ ما آمد و گفت:(با این مشکل امام موسی چه کنیم؟ این کنفرانس مربوط به اندیشه اسلامی و مسلمانان است!) دکتر شهیدی با صراحتی که داشت، گفت: (مگر امام موسی از اسلام خارج شده است؟) وزیرگفت: (نه! استغفرالله، امام موسی روی چشم ما قرار دارد، ولی همراه او یک مسیحی مارونی آمده است. که نمیتوانیم بپذیریم) دکتر شهیدی این بار با لحن تندی گفت: (خانم لیلا صباغ که از سخنرانان امروز جلسه بود، کی اسلام آورده است؟ او هم که مسیحی است؟) وزیر پاسخی نداشت و معلوم بود که موضوع چیز دیگری است و او نگرانی خاصی دارد. سرش را پایین انداخت و رفت.
دکتر شهیدی صبح اول وقت روز بعد، به سفارت ایران درالجزیره زنگ زد و سراغ آقای سفیر را گرفت. آقای سیفی نفر دوم سفارت پاسخ داد:(جناب سفیر در مسافرت است و چند روز دیگر بر میگردند!) آقای شهیدی گفت: (به هرحال به ایشان اطلاع دهید که امام موسی صدر که یک شخصیت فرهیخته ایرانی است، الآن درالجزایر تشریف دارند. ملاقاتی با ایشان داشته باشند!) مسئول سفارت پاسخ داد: (ایشان که یک لبنانی است؟) آقای دکتر شهیدی با ناراحتی گفت: (دیگران میکوشند شخصیتهای معروف ما را به خود نسبت دهند و شما میفرمایید که امام موسی ایرانی نیست؟) و گوشی را قطع کرد.
… من به اتاق خود و سپس جلسه کنفرانس رفتم و آقای دکتر شهیدی سر میز ناهار خبر داد که از سفارت به ایشان زنگ زدهاند و آقای سفیر که قرار بود چند روزی نباشد! با ایشان صحبت کرده و درخواست کرده که امام موسی و این جانب و دکتر شهیدی برای شام به اقامتگاه سفیر برویم. دکتر شهیدی دعوت سفارت را به امام موسی اطلاع دادند، و ایشان هم پذیرفتند و شام میهمان سفیر بودیم.سفیر پذیرایی گرمی، با ادب و احترام به عمل آورد و از امام موسی تجلیل کرد و این امر باعث شد که مشکل آقای وزیر الجزایری حل شود و حضور یک مسیحی همراه ایشان هم مجاز گردد. و وقت ملاقات آقای صدر با هواری بومدین رئیسجمهوری هم تعیین شد و از اینجا معلوم گشت که مشکل الجزایر، دولت ایران بوده و میترسیده که مبادا با ملاقات امام موسی — به عنوان یک معارض — با بومدین، روابط با ایران تیره گردد و وقتی سفیر از امامموسی صدر دعوت نمود، تشخیص دادند که نگرانی نیست!
آقای دکتر شهیدی بعدها در تهران برای من نقل کرد که: (بالاخره متوجه شدید چه برسر سفیرآمد؟) گفتم (نه، من خبری ندارم.) گفت: (بعد از میهمانی، سفیر به من زنگ زد که به سفارت بروم، من هم رفتم. تلگرافی را که در رابطه با میهمانی آن شب برای ارسال به تهران تهیه کرده بود، به من نشان داد و بعد آن را به تهران مخابره نمود، غافل از اینکه روابط با ایشان از نظر مرکز خط قرمز شده است و بیچاره سفیر را که از موضوع خبر نداشته، به تهران احضار و توبیخ کردند…)
● همان یک سفر را همراه استاد شهیدی به الجزایر رفتید یا درسفرهای دیگری هم همراه ایشان بودید؟
◊ نه،ظاهراً در دو سه سفر دیگر به الجزایر هم در خدمت ایشان بودم و در طول مدت کنفرانس که معمولاً یک هفته یا ده روز طول می کشید، درکنار ایشان بودم.نخستین کنفرانسی که من در الجزایر شرکت کردم، در واقع هفتمین کنفرانس اندیشه اسلامی بود که در سال 1352 در شهر تیزیاوزو، در منطقه (بربرها) (و گروهی از (اباضیه)، یکی از فرقههای خوارج) منعقد گردید. آن سال دعوتی از من به عمل آمده بود، ولی چون با اهداف اصلی آن کنفرانس آشنا نبودم، تردید داشتم که شرکت کنم. اتفاقاً دکتر شهیدی را در قم و در منزل یکی از مراجع دیدم. از ایشان جویا شدم که:(موضوع چیست؟) و به عنوان مشورت پرسیدم که:(شرکت بکنم یا نکنم؟) مرحوم دکتر شهیدی توضیح مختصری درباره اهداف کنفرانس داد و بعد گفت:(چرا نیایید؟ من هم دعوت دارم. با هم میرویم! و به نظر من در این محافل علمای شیعه هر چه بیشتر شرکت کنند، تأثیر خاصی در معرفی و شناخت تشیع خواهند گذاشت.)
با مرحوم شهیدی از طریق فرانسه عازم شدم… کنفرانس مفصلی بود و جلسات آن 13 روز تمام طول کشید و پنج موضوع جزء برنامه کنفرانس بود. شخصیتهای برجستهای از بلاد عربی و اسلامی، چون: شیخ محمدغزالی، شیخ محمد ابوزهره، زینبالغزالی، دکتر عبدالعزیز کامل، دکتر احمدشرباصی، دکتر احمد بیصار، امام موسی صدر، دکتر صبحیالصالح، عثمان کعاک، شیخ حبیب مستاوی، عبدالرحمن خلیفه، دکتر سیدجعفر شهیدی، دکتر معروفالدوالیبی، دکتر مصطفی الزرقاء، دکتر ابراهیم جوب و دهها شخصیت دیگر، به اضافه 1500 نفر از دانشمندان و دانشجویان الجزایری در آن شرکت داشتند. و همانطور که دکتر شهیدی میگفت، حضور چند نفر از علمای شیعه تأثیر ویژهای در شناخت تشیع داشت و در کنفرانس اهتمام خاصی به فتاوی علمای شیعه مبذول شد؛ از جمله: مسأله اجتهاد، کیفیت ثبوت و روِیت هلال که رای علمای شیعه در قطعنامه پایانی گنجانده شد و عجیب آنکه شیخ محمد ابوزهره از علمای معروف الازهر مصر، گفت: در قانون احوال شخصیه مصر در مواردی، از جمله موضوع (طلاق ثلاث) نظر فقهای شیعه بر عموم مذاهب مقدم داشته شده است… به هرحال این نخستین کنفرانسی بود که من همراه دکتر شهیدی در آن شرکت داشتم.
● آیا ایشان در این کنفرانسها سخنرانی هم داشتند و اگر داشتند، عمدتاً در چه زمینههایی بود؟
◊ خوب کنفرانس بدون سخنرانی که نمی شود! و ایشان هم به تناسب موضوع کنفرانس، بحثهای لازم را تهیه و ارائه میدادند. در کنفرانس «وهران» به سال 1391 ه-.ق، سخنرانی ایشان تحت عنوان: (الاسلام و مشاکل الاسره و تربیه الجیل فی العالم الیوم) درباره مشکل خانواده و تربیت نسل جدید بود.درکنفرانس سال 1395 منعقده در «تلمسان» ایشان درباره نقش شعر در جامعه اسلامی سخنرانی کردند و در چهاردهمین کنفرانس اندیشه اسلامی که در سال 1400 ه- در پایتخت الجزایر منعقد شد، ایشان درباره (الدعوه الاسلامیه فی القرن الخامس عشرالهجری) مطالبی بیان داشت که البته همه این سخنرانیها، همه ساله از سوی وزارت شئون دینی الجزایر، در چند مجلد چاپ و بین شرکت کنندگان منتشر میشد، و من نمیدانم که مرحوم دکتر شهیدی آن سخنرانیها را که به زبان عربی بود، در ضمن مجموعه مقالات خود آورده است یا نه؟
● آیا مطلبی از سخنرانیهای استاد شهیدی را به خاطر دارید و یا میتوانید به یکی از مهمترین مسائل مطرح شده توسط ایشان اشارهای بکنید؟
◊ طبعاً نمیتوان چندین سخنرانی استاد را در چند سطر خلاصه و نقل کرد؛ ولی اشاره به موضوع مهمی که در کنفرانس تلمسان مطرح بود و استاد شهیدی هم درباره آن به (تدخل) یا (توضیح) پرداخت، بیمناسب نیست. یکی از موضوعات نهمین کنفرانس اندیشه اسلامی در تلمسان، مسئله حج و اهداف آن بود. اساتید و علمای بلاد مختلف سخنرانیهای مفیدی کردند. یکی از مسائل حج که همیشه و در همه جا مطرح است، مسئله (ذبائح) یا قربانیها و اتلاف و خاک کردن آنهاست که با هیچ منطق سلیمی سازگار نیست، چرا که هدف از این قربانیها سیر کردن فقرا میباشد که در نص صریح قرآن مجید به آن تصریح شده است. یکی از علمای محترم در سخنرانی خود گفت که: (چون در جزیره العرب، نیازی به آن همه گوسفند نیست، و قربانی هم واجب است، آنها را باید زیر خاک مدفون ساخت!)
ابراهیم جوب از علمای سنگال نظر داد که: (بهتر است به جای قربانی گوسفند و اتلاف آنها، مبلغ آنها را جمعآوری و بین فقرای مسلمین در جهان توزیع نمود.) دکتر شهیدی در (تعقیب) خود گفت: (در مورد سخنرانی استاد ابراهیم جوب و اینکه آیا میتوان به جای قربانی گوسفند، پول آن را به فقرا داد، من توضیحی دارم و آن اینکه بدون تردید تشریع این امر در صدر اسلام در واقع برای رفع نیاز فقرا و مستمندان مکه مکرمه و اطراف آن بوده ولی این واجب شرعی امروز با توجه به کثرت حجاج و عدم نیاز، با مشکلی مواجه است که با کرامت و احترام مسلمانان برخورد دارد و آن اینکه ما میبینیم سالانه صدها هزار گوسفند قربانی شده و بلافاصله به خاک سپرده میشوند، چون تقسیم همه آن بین فقرا مورد نیاز نیست. من در الجزایر فتوای مهمی را دیدم که آن را بخش فتوا در وزارت شئون دینی الجزائر صادر کرده که به موجب آن، هزینه قربانیها را میتوان جمع کرد و به فقرای مکه و اراضی مقدسه و یا بهطور عام در راه خدا بخشید. البته این فتوا به خاطر مراعات مصلحت عامه صادر شده و مستند به اجماع یا نصی نیست. و من در بین فتاوی علمای شیعه هم نظریه تبدیل را ندیدهام؛ ولی در بین فقهای ما این موضوع مطرح است که هر حاجی میتواند در همان روز عید قربان، وکالت دهد که در کشور و یا شهر خود و یا در هر کجای دیگر دنیا، ذبح قربانی به عمل آید و گوشت آن میان نیازمندان آن بلاد تقسیم گردد. من امیدوارم که بالاخره مسئولان شرعی امور حج، برای این مشکل راهحلی پیدا کنند و رهنمود لازم را به علمای مذاهب اسلامی بدهند تا به فتوای واحدی در این زمینه برسند که همه مسلمانان به آن عمل کنند.)
● شما این توضیح را همان وقت، به هنگام شرکت در کنفرانس الجزائر یادداشت کردهاید؟
◊ نه من این موضوع را به خاطر داشتم و اکنون که برای بزرگداشت یاد و خاطر علامه فقید دکتر شهیدی سخن میگوئیم، آن را از جلد سوم مجموعه (محاضرات و مناقشات) المتقی التاسع للفکر الاسلامی ،تلمسان، چاپ الجزائر، صفحه 1179 نقل کردم.
● شما خودتان در این زمینه توضیحی نداشتید؟
◊ اتفاقاً من توضیح بسیار مفصلی درباره مسئله حج و اهمیت آن و اینکه از این اجتماع بزرگ و کنفرانس جهانی مسلمانان باید حداکثر استفاده را در راه مصالح مسلمانان استفاده کرد، ارائه کردم که در آن به (ضرورت تشکیل همایشهای متعدد فکری – علمی در ایام حج، در مکه و مدینه، برای شناخت مذاهب اسلامی و معرفی عقاید شیعه و سنی به همدیگر، برای دور شدن از توهمات و اتهامات و دشمنیها و بدبینیها) اشاره کردم و سپس افزودم: (در مورد نماز جماعت گاهی چندین ساعت، مسلمانان در ایام حج در مسجدالحرام مینشینند و اگر تعداد حجاج یک میلیون نفر باشند، در واقع میلیونها ساعت از وقت حجاج تلف شده است، در حالی که میتوان از همین اوقات و ساعات فراغت در راستای آموزش دینی و بیداری مسلمانان، به روشنگری پرداخت و حداقل، اصول اساسی دین را به حجاج آموزش داد…) و در مورد گوسفندهای قربانی گفتم: (من فکر نمیکنم که هیچ مسلمانی با مسئله کنسرو کردن گوشتها و ارسال آنها به میلیونها انسان مسلمان و غیرمسلمان گرسنه که هر روز در آسیا و آفریقا از گرسنگی میمیرند، مخالفت داشته باشد. این اتلاف موجب تأسف است و ما با کمال صراحت اعلام میکنیم که اصولاً قربانی کردن گوسفند و سپس دفن آنها در شنزارها، نوعی اسراف و تبذیر است که بیتردید مورد رضایت خدا و پیامبر او نیست و از همین جا درخواست میکنم که علما شیعه و سنی به این مسأله اهتمام ویژه داشته باشند؛ چون موضوع با تحریف اهداف اصلی حج و حیثیت جهانی اسلام تماس مستقیم دارد. و عجیب آنکه در اینجا شنیدم که یکی از برادران در سخنرانی خود گفت: دفن گوشتها و اتلاف ثروت حیوانی مسلمین در این مکان، اسراف نیست! البته به نظر من این دیدگاه اسلام نیست و عقیده شخصی وی و کسانی است که آگاهی عمیقی از مسائل اسلامی ندارند) و سپس در مورد (رمیجمرات) که موجب ازدحام و گاهی کشته شدن حجاج در زیر دست پا میگردد، فتوای فقهای شیعه را بیان کردم که میتوان (رمی) را تا یک روز بعد از عید قربان هم به تأخیر انداخت و انجام داد.
● سخنرانی و توضیحات شما در کجا چاپ شده است؟
◊ مطالب و توضیحات اینجانب در جلد سوم همان مجموعه محاضرات کنفرانس الجزائر، پس از توضیحهای دکتر شهیدی از صفحه 1212 تا 1214 نقل و چاپ شده است. که مورد توجه علماء بلاد و حضار در کنفرانس گردید..
● شما بیشتر در تهران و قم استاد شهیدی را میدیدید یا فقط در سفرهای خارجی با هم بودید؟
◊ خوب ما که همیشه در سفر خارجی نبودیم! ما بیشتر ایشان را در قم و تهران میدیدیم. در مراسم انجمنهای اسلامی، در لغتنامه دهخدا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی (به عنوان هیئت علمی)، و همچنین در جلسات علمی مجمع تقریب مذاهب اسلامی… البته در همه جا ایشان منشأ فیض و صاحب نظر بودند و دوستان از محضرشان استفاده میکردند. برادر عزیز جناب محمدجواد حجتی کرمانی درباره این جلسات، در مقاله (علامه فقید ابوالشهید) مندرج در اطلاعات اشارتی داشت و نوشته بود: در جلسات شورای بینالمللی مجمع التقریب مذاهب اسلامی که با شرکت آقایان محمدواعظزاده خراسانی، دکتر سیدجعفر شهیدی، شیخ محمدعلی تسخیری، مولوی اسحاق مدنی، دکتر تبرائیان، دکتر آذرشب سید هادی خسروشاهی و دوستان دیگر تشکیل میشد، آقای دکتر شهیدی که به لحاظ احاطه و اشراف به تاریخ اسلام در این رشته هم به درجه اجتهاد رسیده بود، به ریشههای تاریخی اختلاف بین شیعه و سنی اشاره میکرد و شدیداً اندیشه تقریبی داشت و با هرگونه اختلاف و فرافکنی و جریحهدار کردن احساسات و عواطف برادران مسلمان، اعم از شیعه و سنی مخالف بود؛ و البته تقصیر را هم متوجه هر دو فریق میدانست و واکنشهای افراطی بعضی از شیعیان دور شده از تعلیمات و رهنمودهای امامان را ناشی از افراطگرائی دیگران میدانست. به هرحال مرحوم دکتر شهیدی ضمن بیان دیدگاههای خود در مسائل مربوط به فریقین، خواستار وحدت و اتحاد بین مسلمانان بود. در مورد نهاد مجمع تقریب هم معتقد بود که علاوه بر «مجمع جهانی تقریب» در ایران، باید دارالتقریب مصر را هم احیا کرد؛ چون بدون همکاری علمای الازهر، بازده اقدامات تقریبی ما کمتر خواهد بود؛ ولی همکاری آنها فوائد و آثار بسیاری دارد و مثلاً موجب صدور فتوای «جواز تعبد به مذهب شیعه» از سوی شیخ الازهر، مرحوم شیخ محمود شلتوت میگردد… مرحوم دکتر شهیدی عاقلانه و اندیشمندانه به موضوع تقریب مینگریست و هوادار دورساختن فریقین از افراط و تفریط بود که مسئولیت آن به عهده علمای آنهاست.
● با توجه به آثار و مقالات دکتر شهیدی درباره حضرت علی علیهالسلام، به ویژه ترجمه مسجع (نهجالبلاغه) که نشان دهنده ارادت ایشان به حضرت علی(ع) است. نظر ایشان راجع به کتاب (امامعلی صدای عدالت انسانی) جرججرداق چه بود؟
◊ دکتر شهیدی با توجه به تسلط کامل بر ادبیات عرب، در واقع یک ادیب زبان عربی بود، همانطور که در زبان و ادب فارسی استاد بود. ایشان از کتاب جرججرداق درباره امام علی علیهالسلام از آغاز ترجمه آن توسط این جانب، چندین بار مرا تشویق کرد که هر پنج جلد کتاب را ترجمه کنم، گرچه میگفت میدانم خیلی سخت است! ایشان یک بار گفت: جرج جرداق مسیحی در مسائل اجتماعی — سیاسی، رهنمودها و بیانات امام علیعلیهالسلام را «شرح» نداده بلکه آنها را «کشف» و «تبیین» کرده است؛ چرا که در هیچ یک از شروح یا ترجمههای این کتاب عظیم، به مفاهیمی که جرج جرداق از نهجالبلاغه استخراج و تبیین نموده، اشارتی نشده است. تشریح و تبیین این مفاهیم به قلم یک مسیحی، در واقع یکی از «اشراقات» نهجالبلاغه است. با این شناخت، وقتی جرج جرداق به دعوت آقای دکتر احمداحمدی به ایران آمد، آقای دکتر شهیدی از وی استقبال نمود و در میهمانی حجهالاسلام والمسلمین جناب آقای سید جمال الدین دین پرور، مدیر «بنیاد نهجالبلاغه» که به احترام جرججرداق در تهران برگزار شد. همراه مرحوم علامه محمدتقی جعفری، دکتر غلامحسین دینانی، شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم، آقای سید محمود دعائی و مسیح مهاجری و مرحوم فخرالدین حجازی و دیگران شرکت نمود و در مراسم تجلیل از او، حضور یافت.
● به ترجمه نهجالبلاغه توسط مرحوم دکتر شهیدی اشاره شد. ممکن است توضیح بیشتری در این زمینه و اصولاً درباره مجموعه آثار دکتر شهیدی ارائه کنید؟
◊ البته ارائه توضیح لازم درباره مجموعه آثار مرحوم شهیدی و چگونگی عمق و میزان تحقیقی بودن آنها، در یک مصاحبه کوتاه مقدور نیست. امید که اساتید محترم در بررسیهای ویژه به این امر بپردازند؛ ولی درباره «ترجمه مسّجَع» نهجالبلاغه بیمناسبت نیست اشارهای بشود که کلیت نثر استاد شهیدی در ترجمه نهجالبلاغه به اصطلاح (نثر معیار) است و این نثر حداقل کاربری نیمقرنی دارد، ولی ایشان ضمن ادامه همان روش، هنر خاصی هم به کار بردهاند و آن اینکه در ترجمه خود (سجع) را زینت بخش (نثر معیار) کردهاند. خود استاد شهیدی در پاسخ اینکه چرا برخلاف دیگران، خواسته است ترجمهاش «مسجع» باشد؟ میگفت:(متن اصلی نهج البلاغه دارای سجع خاصی است و من فکر کردم که اگر ترجمه هم به نحوی مسجع باشد، زیباتر و جالبتر خواهد بود و حالا تا چه حد در این زمینه موفق بودهام، نمیدانم!) به هر حال آنچه مسلم است، این است که دکتر شهیدی در این ترجمه دقت و ظرافت خاصی را به کار برده و بیتردید در همین نخستین ترجمه مسجع، اثر شیوایی را به اهل علم و خرد عرضه نموده است که اگر در این زمینه، بعضیها ایشان را موفق نمیدانند، حداقل میپذیرند که ایشان سبک جدیدی را در ترجمه نهجالبلاغه، برخلاف روش بیش از پنجاه نفر از مترجمان این کتاب گرانسنگ «آغاز» و «تجربه» کرده است.
● آخرین بار ایشان را کی و کجا دیدید؟
◊ آخرین بار قبل از کسالت اخیرشان، باز در مؤسسه لغتنامه دهخدا به دیدار ایشان رفتم، برای کسب اجازه چاپ و نشر مجموعه آثار پدر همسرشان یعنی مرحوم استاد شهیر غلامرضا سعیدی که به کوشش این جانب بعضی از مجلدات آن آماده چاپ شده بود و قرار بود ناشری آنها را چاپ کند. مرحوم شهیدی پرسیدند: « راستی با شرایط فعلی بازار نشد کسی کتاب هم میخواند؟ یا شما روی همان علاقه شخصی به این کار پرداختهاید؟) گفتم: (البته گهگاهی بعضیها کتاب میخوانند! ولی نکته دوم انگیزه اصلی حقیر است!) گفتند:(پس اجازه بدهید من با وراث صحبت کنم و بعد نتیجه را میگویم.) و پس از یکی دو هفته زنگ زدند و گفتند: (اگر میتوانید، سری به ما بزنید!) و رفتم به مؤسسه لغت نامه ـ در باغ فردوس ـ و ایشان از طرف وراث، اجازهنامهای برای نشر آثار مرحوم سعیدی نوشت و اضافه کرد که: (اگر درآمدی حاصل شد، در تکمیل کتابخانه آقای سعیدی در بیرجند، هزینه شود.) و این آخرین دیدار بود.
● آخرین سؤال ما درباره آغاز و انجام دکتر شهیدی است.
◊ آقای سیدجعفر شهیدی در سال 1297 ش در بروجرد به دنیا آمد، پس از تحصیلات مقدماتی به حوزه نجف اشرف رفت و هشت سال تمام در آنجا به ادامه تحصیل در محضر اساتیدی چون: آیتالله شیخ محمدحسین کاشفالغطا، آیتالله خوانساری، آیتالله خوئی و آیتالله اصفهانی پرداخت و سپس به ایران بازگشت و به کار تحقیق و تدریس مشغول شد و حدود 70 سال تمام در رشته تاریخ و معارف اسلامی و ادبیات زبان فارسی و عربی تلاش چشمگیر داشت و آثار باقیمانده از ایشان، گنجینهای گرانبها در زمینههای گوناگون علمی ـ ادبی ـ فرهنگی و تاریخی است. و سرانجام در روز یکشنبه 23 دیماه 1386 (مطابق با چهارمین روز محرم 1429هـ ـ) در تهران درگذشت و به رحمت حق پیوست. سلامعلیه یومولد و یوم مات.