مصلح عالم اسلام (بخش دوم)
چنانكه در ديگر سرزمينها صدها انسان بزرگ و نمونه كامل ، تربيت كرد.....
محمد رضا حکیمی
چنانکه در دیگر سرزمینها صدها انسان بزرگ و نمونه کامل ، تربیت کرد مانند ابوذر غفاری و مقداد کندی و عمار یاسر و شهدای عاشورا و سعید بن جبیر و ابن رشد و ابن هیثم و ابن طفیل و ابن خلدون و بتانی و امام شافعی و شیخ مفید و سیدمرتضی و سید رضی و شهید اول و شهیدثانی و علامه حلی و فلاسفه مصر فاطمی و کمیت اسدی و دعبل خزایی ابوتمام و حمیری و بحتری و ابن فارض و ابن الاعلم بغدادی و کامل الصباح عاملی 7 و صدها و هزار چون اینان و اینها همه ، بجز تاثیر کلی و دگرگونی اجتماعی و تربیت دینی و نشر اخلاق والای اسلامی بود در سرزمینها و در راه تهذیب اجتماعات و پیراستن اقوام و نشر فضیلت و حماسه در میان خلقها و تودهها ، که همه حاکی از ماهیت انقلابی اسلام است .
و از این روست که این سخن مایرون وینر : ” سطحیترین مشاهدات امروز در مورد مذاهب آسیایی ، نشان میدهد که این مذاهب به هیچ وجه متحجر نبوده و هرگز چون صخره سنگینی راه پیشرفت را سد نکردهاند .”8 از همه بیشتر در مورد دین اسلام صادق است که براستی راه پیشرفت را نه تنها سد نکرد ، بلکه گشود و تایید کرد و بلکه در این مقوله، در موارد بسیار ، به مرحله آفرینش رسید . پس با یک نگاه به گذشته ، با آفاقی عظیم و وسیع روبرو میشویم ، آفاقی از فرهنگ و دانش و معرفت و تجربه و تاریخ و اصالت و عظمت و حماسه و سرانجام به این نتیجه میرسیم که : 1. گسستن زیاد نسل جوان از این گذشته غنی و سیراب ، هم حیف است و تاسفآور و هم خیانت است به ایرانی و ایرانی بودن ، صرف نظر از خیانت به معنویات عالیه بشری و خیانت به اسلام .
2. کوشش برای آشنا ساختن نسلهای معاصر با این گذشته ، همواره خدمتی است مقدس و حرکتی است انسان ساز و مکتبآموز و حماسهآفرین و غرورزای … و روشن است که یکی از راههای ایجاد رابطه بین نسلهای معاصر و گذشتگان ، معرفی آنان است و معرفی کارهایی که کردهاند و خدماتی که تقدیم داشتهاند و نشر آثارشان و تجلیل و تکریم از مقامشان به گفته حسین کاظمزاده ایرانشهر : ” حکما گفتهاند که ابراز حقشناسی و تکریم درباره بزرگان ، نشانه نجابت و بزرگی است .”
این مسئله نه تنها در روابط افراد با یکدیگر ، بلکه در زندگی اجتماعی ملتها نیز حقیقت و اهمیت دارد و به قدر حفظ آثار عتیقه و صنایع ظریفه ! جالب دقت است . ” اظهار قدردانی و حرمت در حق مردان نامور و صاحبان فضل و هنر در میان یک ملت از یک طرف نام و نشان و عظمت مدنی آن ملت را از محو شدن نگه میدارد و او را در نظر تاریخ و اهل تحقیق بزرگ مینماید و از طرف دیگر برای افراد نسل حاضر و نژاد آینده مایه تشویق و سربلندی و وسیله پرورش دادن حس غرور و قوه اراده میگردد.” 9
و من در تجلیل از بزرگان تنها به تجلیل از قدما و اشخاص قرون بسیار پیش معتقد نیستم ، بلکه فکر میکنم که بیشتر باید از معاصران ـ البته آنان که به حق شایستهاند ـ تجلیل به عمل آید . زیرا نسل جوان ، در مورد پیشینیان ، بخاطر بعد زمانی ، دچار بعد ذهنی نیز میشود و گمان میکند این گونه فداکار بودن و عالم شدن و فایده رساندن و مشعل گشتن ، در همان روزگاران ممکن بوده است و در این روز و روزگار و با این شرط و شرایط ، چون آنان نمیتوان شد . اما هنگامی که کسانی را شناساندیم که در همین روز و روزگار و با همین شرط و شرایط ، به قله عظمتها رسیدهاند و در راه علم و اخلاص و فداکاری و جهاد از همه چیز گذشتهاند و حتی به زرق و برق جهان قرن بیستم به دیده تحقیر نگریستهاند و اشتغال به اموری را که دیگر همقطارانشان ـ در هر صنف ـ بدانها اشتغال ورزیدهاند، زیر پا هشتهاند .10
و در نتیجه توانستهاند در پرتو ریاضت و محرومیت و کوشش و جهاد ، فرهنگ و تمدن را گامی به پیش رانند ، و خلاصه والاییها را رها نکردهاند تا به دونیها گرایند ، وقتی از اینگونه کسان تکریم به عمل آید آن نتیجه مقصود سهلتر و نزدیکتر به دست میآید . و این به معنای نفی لزوم تجلیل از پیشینیان نیست ، بلکه پیشنهادی است در این زمینه که البته در موارد چندی هم اینگونه عمل شده است و برای استادان و نویسندگان و شاعرانی چند از معاصران یادنامه و نامه ویژهنامه انتشار یافته است .
اما از نظر اسلامی و ایران اسلامی ، میدانیم که در همین سده ، چهرههای عظیم سازندهای وجود داشتهاند که بی¬گمان شناساندن صحیح و کامل آنان به نسل جوان جزء واجبات است ، مخصوصاً نمایاندن نقاط اوجی که زندگی آنان را مضموندار ساخته است . از این شمارند : سید جمال الدین حسینی اسدآبادی ، میرزا محمد حسن شیرازی ، میرزا محمد تقی شیرازی ، شیخ محمد عبده ، شیخ سلیم بشری ، عبدالمحسن کاظمی، میرحامد حسین نیشابوری هندی ، سید محسن امین عاملی ، سیدعبدالحسین شرف الدین عاملی ، شیخ محمد جواد بلاغی ، شیخ محمود شلتوت ، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء ، شیخ محمد خیابانی ، سیدحسن مدرس ، سیدموسی زرآبادی قزوینی ، میرزا مهدی اصفهانی خراسانی ، میرزای نایینی ، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، سیدهبهالدین شهرستانی ، شیخ آقابزرگ تهرانی ، علامه امینی و گروهی دیگر در همین زمرهها .
مصلح عالم اسلام
میدانیم که سید جمال الدین را اهل تحقیق و اطلاع ” مصلح عالم اسلام ” خواندهاند . سید جمال الدین مسالهای را مطرح کرد که هر روز ملتهای مسلمان بخواهند از این بدبختی و استعمارزدگی رهایی یابند ، جز از همان راه که سید پیشنهاد کرده بود و در راه آن، همه، هستی خود را داد ، نمیتواند رهایی یافت و آن ” اتحاد اسلامی ” است . استعمار از آغاز خوب به هدف سید و نتیجه آن پی برد ، و هنگامی که سید چوب را برداشت گربه دزد به جای اینکه فرار کند مقاومت کرد تا چوب را بشکند ، نخست خود سید را به دهها مهلکه سیاسی و اجتماعی افکند . آنگاه به دست ناصرالدین شاه در زمستانی مهیب ، از آستانه ” حضرت عبدالعظیم ” به کرمانشاه تبعیدش کرد و سرانجام در مقر سلطان عثمانی ، سر به نیستش نمود . بعد هم همواره کوشید تا سکوتی را که درباره سید به دست عمال خود ، با رعب بوجود آورده بود ، ادامه یابد ، سپس نیز یارانش را یکی پس از دیگری از میان برد .
اما چون نگریست که به گفته خود سید : “انعدام صاحب نیت اسباب انعدام نیت نمیشود “11 کوشید تا آنچه را سید رشته بود پنبه کند . از این رو اشخاص را واداشت تا دهها کتاب علیه شیعه بنویسند و باز روابط این دو فرقه بزرگ قرآنی را ( که تماس ممتد سید جمال الدین با شیخ محمد عبده و دیگر افاضل مصر و سایر سرزمینهای اسلام ، تا حدود زیادی به نزدیکی آنان کمک کرده بود و شیخ محمد عبده ، به همین ملاحظه نهج البلاغه را ـ حتی با خطبه شقشقیه ـ شرح و چاپ کرد و در سراسر بلاد اسلامی عرب منتشر ساخت ) تیره سازند .
کار دیگری که استعمار در برابر این دشمن کم مانند خویش کرد ، واداشتن گروهی بود تا او را به هر عنوانی شده ـ با جعل و افترا ـ بد نام کنند ( و مثلاً در صدد برآیند تا سید حسینی فرزند علی و فاطمه و بزرگترین مدافع مرزهای قرآن و به تعبیر خودش ” امت محمدیه “12 و سرآمدترین فیلسوف مسلمان در قرون اخیر را به ارمنی بودن یا نا مختونی شهره سازند 13 زهی جلافت و بیآبرویی زهی ! ) تا قداست این مصلح بزرگ اسلامی در نظر جوانان یا بیاطلاعان لکهدار گردد و در نتیجه فکر حماسیش نیز از زنده بودن و پیرو داشتن بیفتد ، از این رو ، نوشتن این گونه مقالات و ارائه اسناد صحیح که واقعیت روحانی و اصلاحی سید را نشان میدهد ، و موجب زنده شدن مقصد استعمار ویران کن او میشود ، خدمتی بس بزرگ است . من در این باب توصیه میکنم که اهل کتاب مخصوصاً نسل جوان که میخواهد خود را بسازد و چون مردان بزرگ خطر کند و حماسه بیافریند ، این سه کتاب را حتماً بخواند : 1. سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی از : صدر واثقی ، چاپ شرکت انتشار .
2. نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین از : سید محمد محیط طباطبایی با مقدمهای و به ضمیمه آن چندین نامه بسیار مهم سید ، به گردآوری و اهتمام سید هادی خسروشاهی ، چاپ قم . 3. شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی از : میرزا لطف الله اسدآبادی با مقدمهای از حسین کاظمزاده ایرانشهر ـ چاپ قم ، دارالفکر .
سید جمال الدین و فلسفه سیاسی
در این جا نکتهای بس مهم را نیز میخواهم یاد کنم و آن این است که کسانی که در این سالهای اخیر، در هر جای جهان و به هر زبان درباره تاریخ فلسفه اسلامی یا فلاسفه اسلام یا فلسفه و فلاسفه اسلامی ایران کتاب یا مقاله نوشتهاند ، یا درس دادهاند و سید جمال الدین را در این شمار نیاوردهاند ، بی¬گمان کار خویش را با نقصی عظیم و غیر قابل جبران و حتی غیر قابل چشمپوشی توام کردهاند . در این سده اخیر کدام فیلسوف در اسلام و ایران ، عظیم القدرتر از سید جمال الدین داشتهایم ؟ فیلسوفی که از دیدگاه ویژه فلسفی نیز میتوان او را یکی از بهترین اخلاف فارابی و ابن سینا و ابوالحسن عامری و امثال اینان در فلسفه سیاسی و ابن خلدون در فلسفه اجتماعی دانست آنهم نه صرفاً نظری ، بلکه عملی و نه صرفاً متفکر ، بلکه فعال .
فیلسوفی که فلسفهاش ـ بجز مبانی دیگر ـ از وحی قرآنی و سنت اسلامی نیز کاملاً سیراب است و خلاصه فیلسوفی که نوع محققان و آگاهان از مسائل تاریخ و سیاست و جوانب آن وی را به عظمت و اخلاص ستودهاند و در او جز فداکاری و خویشتن را فراموش کردن و بر سر هدف گذاشتن چیزی ندیدهاند ، و او را با اوصاف ” حکیم مجدد ” ، ” پیشوای مصلح ” ، ” قطب دایره علوم ” ، ” نادره دوران ” ، ” آیتی ” از آیات خدا ( آیات الله ) نام بردهاند و شیخ محمد عبده عالم بزرگ مصر ، او را پس از پیغامبران ، فرزانهترین اولاد آدم دانستهاست ” فانی لوقلت ان ما اتاه الله من قوه الذهن و سعه العقل و نفوذ البصیره ، هی اقصی ما قدره لغیر الانبیاء ، لکنت غیر مبالغ ” و فروغی گوید : او را دریایی از علم و فضل دیدم … عالمی مانند سید قبل آن ( دیدار ) و بعد از آن ندیدم “14 و زرکلی چنین معرفیش میکند : “فیلسوف الاسلام فی عصره … واحد الرجال الافذاذ الذین قامت علی سواعدهم نهضه الشرق الخاصره … فقصد مصر و انتفخ فیها روح النهضه الاصلاحیه فی الدین و السیاسیه “15 و ملک الشعرای بهار ، او را ” ژنی ” ، ” فیلسوف بزرگ ” و ” فیلسوف شرق ” خوانده است … 16
منبع : سایت مصلح شرق