قدرت نفوذ در مردم…

image-article200

پدر آقاموسى صدر، مرحوم آقا سيدصدرالدين، از علمايى بودند كه بعد از مرحوم حاج شيخ عبدالكريم، متكفل اداره امور حوزه علميه قم شدند.

آیت الله حاج سیدمهدى روحانى

پدر آقاموسى صدر، مرحوم آقا سیدصدرالدین، از علمایى بودند که بعد از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، متکفل اداره امور حوزه علمیه قم شدند (ایشان بودند، آقاى حجت بودند و مرحوم آقا سیدمحمدتقى). مرحوم آقاى صدر مردى بسیار مورد احترام بودند. ایشان شهرت داشتند که خُلق بسیار خوبى دارند. ما هم که خدمت ایشان مى رسیدیم، مى دیدیم که واقعاً همین طور است. هرکس که به خدمتشان مى رسید، درک مى کرد که ایشان و خاندانشان بزرگى و شرافت خاصى دارند.
داستان حشر و نشر ما با آقاموسى صدر به این ترتیب شروع شد که مدتى بعد از آنکه ایشان وارد به اصطلاح زىّ طلبگى شدند و مشغول به درس گشتند، یک روز به سراغ من آمدند و گفتند بیا باهم مباحثه کنیم. مباحثه رسائلى را باهم شروع کردیم. تا مدتى من و ایشان باهم تنها بودیم. بعد حاج آقاموسى زنجانى هم به ما ملحق شدند و سه نفر شدیم. این درس و بحث ما تا زمانى که آقاموسى در قم بودند ادامه داشت. فهم آقاى صدر، از فهمهاى خیلى خوب و و سریع الانتقال بود. و مطالب را خیلى زود درک مى کرد. شاید درمیان رفقا، کسى بهتر از ایشان نبود، البته به جز مرحوم بهشتى و تا حدى هم آقاى حاج آقاموسى زنجانى، که هر دو مثل ایشان بودند. مطالب را خوب و زود درک مى کرد و از نظر علمى بسیار مورد توجه اساتید خود بود. در آن زمانى که مرحوم آقاى داماد درس اصول خود را شروع کردند، یکى از شاگردان خوب ایشان آقاى صدر بودند. عده اى که شاید بتوان گفت در آن وقت از بهترین درس خوانها و محصلین و فضلاى حقیقى حوزه بودند، در درس مرحوم آقاى داماد شرکت مى کردند. از آن جمله مى توان مرحوم آقاى بهشتى، آقاموسى صدر، حاج آقاموسى زنجانى، آقاى آذرى قمى، آقاى مکارم، آقاى کوکبى و… را نام برد که این جانب هم در خدمتشان بودم. حوزه درس بسیار کامل و گرم و خوبى بود. در این حوزه، مرحوم آقاى دکتر بهشتى و آقاى صدر هر دو فوق العاده بودند. هر دو خوب بودند. مباحثات ما با آقاموسى صدر کم و بیش همین طور ادامه داشت. ایشان در عین اینکه درسهاى حوزه را ادامه مى دادند، در دانشگاه هم شرکت کردند و لیسانس خود را گرفتند. بعد از مدتى به نجف اشرف مشرف شدند و چند سالى آنجا بودند.
همان طور که همه مى دانند، ایشان از نظر خلق، از نظر عقل و درایت و از نظر خانوادگى و برازندگى، خود امیدى بودند براى آینده روحانیت و حوزه. مرحوم آقاى شرف الدین در اواخر حیاتشان، زمانى که آقاموسى صدر سفرى به لبنان کرده بودند، ایشان را وادار کرد ـ و با اصرار و ترغیب و تحریص شدید از ایشان خواست ـ که در لبنان بماند. البته نظر ایشان (مرحوم شرف الدین) بسیار صائب بود که مثل آقاى صدر را انتخاب کرد براى نیابت خود. آقاى صدر وضع شیعه را بسیار عوض کرد. شیعه در لبنان پیش از آمدن امام موسى صدر وضع بسیار دلخراشى داشت. تمام کارهاى پست و سطح پایین مال شیعه بود. در لبنان آن زمان، همه اقوام و طوایف هویت و شخصیتى داشتند و هرکدام نمایندگانى در سطح حکومت داشتند. در حالى که شیعه اینگونه نبود. ایشان در تمامى این زمینه ها اقدام کرد و به شیعه شخصیت و هویت داد. آقاى صدر وضع شیعه را در لبنان کاملاً تغییر داد و به آنان در سطح جامعه مقام بالایى داد. وضعیت شیعه را بسیار ترقى داد. همه این موفقیتها که بعد از ناپدیدشدن ایشان در لبنان بهوجود آمد، نتیجه زحمات آن زمان ایشان است. امام موسى صدر قدرت نفوذ عجیبى در مردم داشت. یکى از بستگان ایشان از جمله چیزهایى که در شرح حالشان مى گفت آن بود که شاید امام صدر در سفر آخر خود بیش از حد روى این توان خویش تکیه کرده بود. آقاى صدر با هر سیاستمدارى که مى نشست، خواسته خود را بر آن کم و بیش تحمیل مى کرد. به نحوى صحبت مى کرد، مقدمه چینى مى کرد و به گونه اى به قول خودمان عقل همه را مى دزدید که آن چیزى را که مى خواست برایش انجام مى دادند. چنین قدرتى داشت. بدین دلیل هم گرفتار قذافى شد که اعتقاد داشت اگر با او روبه رو شود، مى تواند وى را قانع کند. البته قذافى پیش از آنکه ملاقاتى صورت بگیرد ـ بنابر قول مشهور ـ دستور داده بود تا همه توطئه اجرا شود.
امام موسى صدر انسانى فهیم و دانشمند و مطلع بود. او انصافاً امید آینده بود. اما نگذاشتند که ایشان در صحنه بماند. خیلى ها معتقدند که آمریکا ایشان را مزاحماسرائیل مى دید و به این سرنوشت دچارش کرد. ایشان از رفقاى خاص ما بود. من بعد از رفتن ایشان به لبنان، ملاقاتى با وى نداشتم مگر در سفرهایى که به ایران مى آمد. یک سفر هم به حج مشرف شدیم و خبر شدیم که ایشان هم در سفر حج و البته میهمان ملک خالد هستند. آقایى آمد و به من گفت فلانى بیا و آقا موسى را ببین، او (امام موسى صدر) مى گوید من مکه آمده ام و آقاى روحانى هم اینجاست و من اگر او را نبینم اصلاً اعمالم درست نیست. خلاصه رفتم و ایشان را ملاقات کردیم. بعد باهم آمدیم حرم خانه خدا و نشستیم و گفتگوى مفصلى آنجا کردیم. از آن سال تا به حال من دیگر ایشان را زیارت نکرده ام.
انصافاً که فقدان ایشان در این انقلاب و در اوضاع فعلى ایران و شیعه، یک ضایعه است. اگر ایشان مى بود، شاید خیلى از مطالب عوض مى شد و پیش آمدهاى دیگرى رخ مى داد و وضع بهتر از این مى شد، چه براى لبنان و چه براى ایران.
(13/12/72 )

منبع :فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر

مطالب مرتبط

image-article100

‏یادی از استاد مسلّم حوزه های علمیۀ تبریز مرحوم حاج میرزا کامران (رضوان الله علیه)‏

image-article100

جستارهایی در مبارزات آیت‌الله‌ العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی ایران‏

image-article100

زندگانی من

image-article100

‏نگاهی کوتاه بر زندگی، آثار و مبارزات آیت الله العظمی خوئی(قده)‏

image-article100

یادواره آیت الله سید محمد صادق لواسانی