شخصیت جهانى
آشنايى من با ايشان مربوط به سال 1321 مى شود. اواخر سال 1321، يعنى زمانى كه من به قم آمدم، بعد از چند روز با ايشان آشنا شدم.
آیت الله سیدعبدالکریم موسوى اردبیلى
آشنایى من با ایشان مربوط به سال 1321 مى شود. اواخر سال 1321، یعنى زمانى که من به قم آمدم، بعد از چند روز با ایشان آشنا شدم. براى اینکه درسى که مى خواندیم ـ درسها و کتابها ـ مشترک بود. ایشان آن وقت سطح رسائل و مکاسب مى خواند و ماهم در همان درس شرکت مى کردیم و با ایشان آشنا شدیم. از آن سال تا مدتى که ایشان در قم تشریف داشتند و ما هم در قم بودیم، تمام مدت را با همدیگر بسیار نزدیک بودیم و مدت زیادى نیز هم بحث بودیم و مباحثه مى کردیم.
از نظر لیاقتها ایشان برجستگیهاى خاصى داشت. درایت، هوش، ذکاوت، سرعت، فهم، دقت و تأمل در مسائل علمى، ایشان را در محافل علمى سرآمد همه دوستانش کرده بود.
ایشان در مسائل اجتماعى بسیار وارد بود، روابط زیادى داشت و وضعیت خانوادگیش نیز همین را اقتضاء مى کرد. خصوصیات اخلاقیش نیز همین را ایجاب مى کرد. ایشان اطلاعات زیادى در مسائل اجتماعى داشتند که معمولاً طلبه هاى آنوقت نداشتند، و فقط در علمیات وارد بودند.
بسیار خواستنى بود. دوستان زیادى داشت و همه افتخار مى کردند که با ایشان نزدیک باشند و از ادب و اخلاق و درایت و فهم و هوش و ذکاوت ایشان استفاده کنند. در هر درسى که شرکت مى کرد، بزودى در آن خیلى ممتاز مى شد. ایشان در اینجا تا حد اجتهاد درس خواند، تا اینکه یکى از مدرسین بسیار خوب حوزه شد. در دانشگاه شرکت کرد و لیسانس هم گرفت.
رفتن ایشان به لبنان، به دلیل یک احساس دینى بود. مرحوم شرف الدین(ره) از دنیا رفته بود و شیعه ها در لبنان بى سرپرست بودند. مردى را نظیر او مى خواستند که بتواند سرپرستى شیعیان را برعهده بگیرد.
ایشان وقتى به لبنان رفت، ارتباطش را با ایران و قم قطع نکرد. ارتباط بسیار نزدیکى با دوستانش داشت. نامه ها مى نوشت و دوستانش را در جریان کارهایش قرار مى داد. در آنجا شروع به کار کرد و در ابتدا به شیعه ها شخصیت داد. کارى را که ایشان در لبنان انجام داد، هنوز مردم آن کشور فراموش نکرده اند. اول از مستضعفین شیعه شروع کرد. سپس حقوق سیاسى شیعه را مدّنظر قرار داد. براى شیعه ها مجلس تشکیل داد. شیعه گروه متفرق و مستضعفى بودند که هیچ کس آنها را به حساب نمى آورد. ایشان شیعه را در سطح اجتماع و در سطح سیاست و در سطح کشور مطرح ساخت و به آنها حیات و زندگى داد. شاید بتوان گفت که ایشان در آنجا کارى کرد که شیعه در ردیف اول قرار بگیرد. حُسن درایت ایشان در این بود که درعین حال که براى شیعه کار مى کرد، نزد برادران اهل سنت نیز محبوب بود. درعین حال که براى اسلام کار مى کرد، محبوبیت بسیار زیادى دربین غیر مسلمانها داشت. تنها شیعه ها نبودند که او را سرپرست خود مى دانستند، بلکه برادران اهل تسنن و حتى دروزیها و حتى غیرمسلمانها هم امام موسى صدر را مهمترین پیشواى لبنان به شمار مى آوردند. خدمات بسیار ارزنده اى را در آنجا انجام داد.
من بیشتر درمورد ایران، انقلاب اسلامى ایران، حوزه علمیه و دوستانى که در اینجا داشتند صحبت مى کنم. ایشان یک مسلمان دانشمند، مجتهد، متقى و ایرانى بود که همیشه براى ایران کار مى کرد. درعین حال که در لبنان قرار گرفته بود و گرفتاریهاى زیادى داشت، هیچوقت از جریانات ایران غافل نبود. مرتب در جریان مسائل ایران قرار داشت و با انقلابیونى که در ایران کار مى کردند نامه رد و بدل مى کرد. آنها را راهنمایى و کمک مى کرد. در خلیج فارس مسافرتهایى کرد. دستش باز بود و امکانات زیادى داشت. در پیشبرد مقاصد انقلاب ایران سهم بسزائى داشت. روابطش با حضرت امام بسیار نزدیک بود. ارادتش به حضرت امام بسیار قوى بود. ایمانش به انقلاب ایران بسیار بالا بود. البته همان طور که براى هر شخصیت علمى و دینى و سیاسى گاهى یک عده شایعه پراکنى مى کنند، ایشان هم از این حرفها درامان نبودند و گاهى شایعاتى درباره ایشان گفته مى شد. اما شخصیت ایشان طورى نبود که با این چیزها تحت تأثیر قرار بگیرد.
ایشان یک شخصیت جهانى شد. در آفریقا و حوزه خلیج فارس ایشان را بسیار خوب مى شناختند. به نظر من تمام تشکیلات مخفى دنیا دست به دست هم دادند تا او را به این نحو ناپدید نمایند. این یک مسئله ساده نبود. به نظر من اگر ایشان تا حال مى ماند، یکى از ذخایر بسیار گرانقدرى بود که مى توانست در انقلاب اسلامى ایران و در خدمت حضرت امام و در کنار برادران عزیز دیگر، وجود بسیار مفیدى باشد.
من آخرین بار ایشان را در مکه دیدم. فراموش نمى کنم که در هتلى که با ایشان ملاقات کردم، شخصیتهاى سیاسى و علمى و ادبى الجزایر و مصر در خدمت ایشان بودند و من هم دیدارى در آن جلسه با ایشان داشتم. بعد که جلسه ختم شد و خلوت شد، ایشان مقدار زیادى در مورد ایران و انقلاب ایران با من صحبت کردند و آمادگى خود را به تمام معنا اعلان کردند. گفتند که من آماده هستم و هرگونه کمکى که از من برآید انجام مى دهم. حتى گفت: من حاضرم در این راه مسافرت هایى بکنم و خطرات آن را به جان بخرم.
حرکت اسلامى امروز لبنان، واقعاً انقلابى است که ما به آن دل بسته ایم و به آن امید داریم و جزء افتخارات مسلمانهاست. درواقع ریشه این انقلاب از «حرکت المحرومین» شروع شده که آن را امام موسى صدر پایه گذارى کرد. اینکه اصلاً شیعه چنین شخصیتى را پیدا کند که درمقابل دنیا بایستد از خدمات اوست. اگر شیعه قبل از عزیمت آقاى صدر به لبنان را با وضعیتى که امروز دارد مقایسه کنیم، مى بینیم که فاصله خیلى زیاد است. ایشان با رفتنشان به لبنان و ایجاد حرکت المحرومین شخصیت فکرى و اجتماعى و سیاسى شیعه را چنان تغییر داد که امروز کارشان به جایى رسیده که درمقابل دشمنان انقلاب و اسلام ایستاده اند و حماسه هایى را مى آفرینند.
مردم ما مرحوم شهید چمران را خوب مى شناسند. وقتى که شهید چمران از آمریکا به لبنان سفر کرد و مدتى فیض حضور امام موسى صدر را درک نمود، از همه چیز دست شست. آمد و در انقلاب لبنانى ها و ایجاد حرکت المحرومین در معیّت امام موسى صدر کارهاى بسیار ارزنده اى انجام داد. او یکى از ارادتمندان امام موسى صدر بود که تا دم مرگ، هروقت اسم امام موسى صدر مى آمد چشمانش پر از اشک مى شد.
از دوستان امام موسى صدر، برادر عزیزمان مرحوم آیت الله شهید دکتر بهشتى بود. آن دو بایکدیگر بسیار نزدیک بودند. شهید بهشتى در سفرى از آلمان به لبنان رفت و در آنجا مدتى را میهمان امام موسى صدر بود. درباره انقلاب اسلامى ایران و لبنان جلسات زیادى باهم داشتند. من خودم در آن جلسات نبودم، اما مذاکرات آن جلسات را هم در ایران مرحوم دکتر بهشتى برایم نقل کرد و هم در مکّه امام موسى صدر. هردو از نتایج بسیار خوب آن جلسات و تصمیماتى که گرفته بودند راضى بودند و هردو مى گفتند که این جلسات بسیار موفق بوده است.
درباره ایشان مى توان گفت که عاش سعیداً; زندگى بسیار سعادتمندى داشت. ولى متأسفانه امروز از سرنوشتش هیچ خبرى نداریم.
(26/2/69 )
منبع : فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر