سید جمال و حرکتهای اسلامی معاصر
به مناسبت برگزاري همايش بينالمللي بررسي زندگي و آثار و انديشههاي سيد جمالالدين حسيني اسدآبادي
به مناسبت برگزاری همایش بینالمللی بررسی زندگی و آثار و اندیشههای سید جمالالدین حسینی اسدآبادی
استاد سید هادی خسروشاهی
اشاره: با تلاش نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و افغانستان در یونسکو، بزرگداشت یکصد و پنجاهمین سالگرد <حیات فعال>، سیدجمالالدین حسینی اسدآبادی (معروف به افغانی) در فهرست هزاره مشاهیر علم و ادب و رویدادهای فرهنگی – علمی جهان، برای سال 2008 میلادی به ثبت رسید.به همین مناسبت سمینارها و همایشهای متعددی در بعضی از کشورها، از جمله ایران و افغانستان، با شرکت دهها نفر از شخصیتها و مشاهیر علم و ادب و فرهنگ و تاریخ برگزار گردید.
در ایران، دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) در <قزوین> میزبان این همایش بینالمللی بود که با همکاری بعضی از نهادهای علمی – فرهنگی کشور از جمله: وزارت علوم و تحقیقات، مجمع جهانی تقریب بینمذاهب اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان ملی یونسکو در تهران، دانشگاه بوعلی سینا همدان و… به مدت دو روز برگزار گردید.
در این همایش بینالمللی، علاوه بر دهها نفر از مشاهیر و شخصیتهای علمی — فرهنگی ایران، نمایندگانی نیز از کشورهای: هند، افغانستان، پاکستان، مالزی، انگلستان، ترکیه، اندونزی، فرانسه، آلمان و روسیه دعوت شده بودند که گروهی از آنها در این همایش شرکت نمودند و بعضی دیگر مقاله خود را به همایش ارسال کردند.متاسفانه برخلاف انتظار، در رسانههای جمعی ایران – مطبوعات و تلویزیون سراسری – این همایش انعکاس مطلوبی نداشت و در واقع حق مطلب را ادا نکردند. در صورتی که بسیار بجا بود که رسانههای جمعی، با اعزام خبرنگار و گزارشگر، این همایش بینالمللی را مانند افغانستان، تحت پوشش خبری قرار میدادند.
در روز افتتاح کنفرانس که با حضور آقای دکتر طاهائی (استاندار قزوین)، آقای دکتر حسن غفوریفرد (رئیس دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، نماینده یونسکو در ایران، سفیر ایران در یونسکو و جمعی از اساتید محترم دانشگاهها و حوزهها و انبوهی از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه برگزار گردید، حجتالاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی که مجموعه آثار سیدجمال الدین را در قم و سپس در قاهره در نه جلد و سه هزار و پانصد صفحه منتشر کرده و خود نیز دارای آثار بسیاری در این زمینه هست، پس از مراسم افتتاحیه و سخنان مسئولان، به ایراد سخنرانی پرداخت که متن اصلاح شده آن هم اینک در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد. به امید آنکه مجموعه کامل همه مقالات ارائه شده از سوی دانشگاه و دبیرخانه همایش چاپ شود و در اختیار عموم قرار گیرد.
***
سخن درباره اندیشهها و آثار فکری سیدجمالالدین حسینی اسدآبادی، معروف به افغانی، و نقش آن در بیداری ملل مشرق زمین، بیتردید در یک سخنرانی، با مدت زمان محدود، نه مقدور است و نه معقول! و به همین دلیل در این مختصر، فقط به عناوین و محورهای مورد نظر و سپس فهرست آثار مکتوب وی که تاکنون به دست آمده است ، اشاره میشود. البته اساتید محترم به خوبی میدانند که تاریخنویسان پیشین و معاصر و همه پژوهشگران عرصه مسائل سیاسی – اجتماعی، حتی آنهایی که با اندیشه و روش و مبارزه سید موافق نیستند، تصدیق میکنند که او طلیعهدار بیدارسازی مردم مشرق زمین و پیشتاز نهضتهای اسلامی در سرزمینهای مسلماننشین و پرچمدار جنبشهای ملی – ضد استعماری کشورهای عربی و اسلامی بود و در واقع بنیانگذار و آموزگار نخستین حرکتهای اصلاحی و اسلامی یک قرن ونیم گذشته، سیدجمالالدین حسینی بود.
سید جمالالدین، پس از کسب آموزههای لازم در زمینههای علوم اسلامی، در حوزههای دینی ایران و عراق، و کسب معرفت علمی و معنوی و آگاهیهای مورد نیاز یک مصلح اجتماعی و یک فعال سیاسی، به تحقیق و بررسی پرداخت و برای پیشبرد اهداف خود، به کشورهای مختلف شرق و غرب سفر کرد و به تماس و دیدار و مکاتبه با بسیاری از شخصیتهای علمی و سیاسی برجسته و تاثیرگذار در عصر خود، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، پرداخت و در این راستا، توانست از علل و عوامل اصلی پیشرفت و ترقی جوامع غربی و در مقابل، انحطاط و عقبماندگی ملل مشرق زمین و مسلمان شناخت عینی و واقعی به دست آورد و آنگاه، در مراحل زمانی و مکانی مختلف، به ارزیابی و جمعبندی تجربهها و آگاهیهای به دست آمده، بپردازد و به همین دلیل، علل و عوامل عقبماندگی مسلمانان و شکست مشرقیان در برابر هجمه استعمارگران را به مثابه یک بیماری فراگیر و مهلک، مورد توجه قرار داد و پس از آن، به بررسی راههای درمان و اصلاح پرداخت.
سیدجمالالدین به شهادت آثار به جای مانده از وی، برای موفقیت در پیشبرد اهداف و نشر اندیشههای خود از هر وسیله مشروع و منطقی موجود استفاده نمود: بیان و قلم، خطابه و کتاب، تاسیس نهادهای مردمی، بنیادهای نیکوکاری، نشر مجله و روزنامه، نوشتن مقالات علمی و سیاسی و نامههای سرگشاده و بیانیهها و افشاگریهای سیاسی با امضاهای متعدد:< السید، الحسینی، الافغانی، الاستامبولی، الرومی، السعدآبادی، الطوسی> و گاهی با رمز و استعاره مانند: <کهف> و <قسط> که با محاسبه حروف ابجدی همان نام سید است و همچنین انجام مصاحبههای گوناگون با جراید و مطبوعات بلاد اسلامی و کشورهای غربی، و مکاتبه یا ملاقات و گفتگو با رجال سیاسی و شخصیتها و مراجع مذهبی، و حتی تاسیس سازمانهای سیاسی مانند: حزب الوطنی در مصر و جمعیهالعروه`الوثقی در فرانسه – که نشریه <العروه`الوثقی> ارگان آن بود – از جمله اقدامات تاثیرگذار و آگاهی بخش و بیدارکننده سید، در زمان اقامت در هر کشوری بود.
البته پرداختن به توضیح و تفصیل درباره هر یک از این امور نیازمند فرصت دیگری است. در اینجا فقط میتوان برای نمونه اشاره کرد که سید در مصر، <حزب الوطنی> را تاسیس میکند و اقدامات بشردوستانه بسیاری را با همکاری اعضای مصری حزب، در جهت خدمت به مردم محروم مصر انجام میدهد و در همان زمان به ملاقات با رجال و شخصیتهای اجتماعی – سیاسی مصر میرود و البته این اقدامات باعث نمیشود که علمای الازهر را فراموش کند. و به همین دلیل سید با روشناندیشان الازهر به بحث و گفتگو میپردازد، به طلاب الازهر درس فلسفه و کلام و هیئت و… میدهد و شاگردانی چون شیخ محمد عبده را – که بعدها مفتی دیار مصر گردید – تربیت میکند؛ ولی متاسفانه به همین علت هم با صلاحدید و توصیه سفارت انگلیس، سید به عنوان <یک عنصر نامطلوب و ماجراجویی آشوب طلب که عدهای از اوباش را دور خود جمع کرده بود>(!)، توسط خدیوی مصر، از مصر اخراج میگردد.
سید وقتی به هند میرسد، با پدیده نشر اندیشههای سکولاریستی، با حمایت و پشتیبانی همه جانبه استعمارگران انگلیسی روبرو میشود. در اینجاست که او به مثابه فرهنگبانی بیدار و هوشیار همزمان با فعالیت سیاسی، به پاسداری از اندیشههای اصیل و راستین اسلامی میپردازد و در همین رابطه رساله معروف <نیچریه یا ناتورالیسم> را تالیف و منتشر میسازد که در تمام نقاط شبهقاره هند، با استقبال عموم روبرو میگردد. همزمان، سید به نوشتن و نشر مقالاتی به زبان فارسی، در جراید فارسیزبان هند، اقدام میکند؛ اما از هند نیز به دستور استعمارگران انگلیسی حاکم، اخراج و رانده میشود که اسناد وزارت خارجه انگلیس چگونگی این امر را به خوبی نشان میدهد.
سید به ایران که میرسد، نخست به سراغ ناصرالدین شاه میرود و از او <دو گوش شنوا> برای شنیدن حرف حق میطلبد! و سپس مساله <قانونگرایی> و اجرای قانون را به جای خود کامگی مطرح میسازد که شاه را، طبق معمول، خوش نمیآید! و سید باز با تبعید و اخراج محترمانه از موطن خود روبرو میگردد؛ اما مبارزه ادامه مییابد و پس از سفر مجدد به ایران، چون از اصلاح ناصرالدین شاه ناامید میگردد، از حکومت ضد مردمی او به شدت انتقاد میکند که این بار در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) دستگیر و با وضع بسیار شدید و سختی از ایران اخراج میشود، و سید در عراق – که به آنجا تبعید شده بود – از میرزای شیرازی خواستار مبارزه منفی در برابر سیاستهای انگلیس میگردد و از او میخواهد که با <تحریم تنباکو> توان اقتصادی انگلیس را در ایران تضعیف کند و سپس خواستار خلع ناصرالدین شاه از سلطنت میگردد… و البته همه میدانیم که سید در افشای توطئه استعمار انگلیس و ایادی داخلی آن در ایران، نقش اساسی داشت و همین افشاگریها و نامههای سرگشاده بود که سرانجام به صدور فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو و الغای قرارداد استعماری رژی، منجر میگردد. نامهها و اسناد به جای مانده از آن دوران، به خوبی نقش پایهای سید را در این مبارزه و پیروزی آن نشان میدهد.
سید در افغانستان که آنجا را نیز وطن خود میدانست، به دیدار امیران حاکم میرود و برای مبارزه و طرد استعمار انگلیس از آن دیار، به حاکمان و امیران افغان مشورت میدهد و حتی به نوشته بعضیها، در این مرحله و برای تحقق هدف، خود در عملیات مسلحانه علیه نیروهای اشغالگر شرکت میکند؛ اما این بار نیز با انزوا و به گوشه رانده شدن و سپس طرد از افغانستان مواجه میشود؛ ولی باز به مبارزه ادامه میدهد و در دربار خلافت عثمانی نفوذ میکند و طرح خاص خود را برای نجات ملل مسلمان و پیشرفت و ترقی آنان، از طریق برنامه وحدت مسلمانان و تقریب بین مذاهب اسلامی، با سلطان عبدالحمید در میان میگذارد و پس از موافقت وی، دهها نامه به علمای بزرگ شیعه و سنی، در ایران و عراق و مصر و افغان و هند و… میفرستد و آنها را به وحدت دعوت میکند. اما ارتجاع جیرهخوار که در کنار خلیفه عثمانی بود، از برچیده شدن دکان عوامفریبی و از بین رفتن منافع شخصی خود، که از ایجاد اختلاف بین مسلمانان شیعه و سنی به دست میآمد، نگران میشود؛ بنابراین با نیرنگ و دسیسه، سلطان را به ضد او تحریک میکند و سلطان وظیفه استعمار انگلیس را به عهده میگیرد و سید از استامبول نیز اخراج و تبعید میگردد.
سید این بار با استفاده از فضای سیاسی فرانسه، به نشر مجله <العروه`الوثقی> با همکاری شاگردش، شیخ محمد عبده، میپردازد که این مجله، بخشی از فعالیتها و اقدامات سید در فرانسه را نشان میدهد؛ و متاسفانه به علت مکتوم ماندن اسناد آن دوران در آرشیو دولت فرانسه، حقایق بسیاری همچنان ناگفته مانده است!
سید پس از تبعید به لندن، مبارزه را از آنجا علیه ناصرالدین شاه و دولتهای وابسته آغاز میکند و مجله <ضیاءالخافقین> را منتشر میسازد که به علت واکنش مقامات انگلیس، مجله تعطیل و سید طبق دعوت و درخواست مقامات عثمانی، برای ادامه گفتگو با سلطان عبدالحمید در احیای اندیشه وحدت طلبانه به استانبول باز میگردد. همزمانی پذیرش این دعوت با ترور ناصرالدین شاه در تهران – به دست یکی از مریدان سید – سلطان عبدالحمید و دیگر درباریان عثمانی را نگران میکند و از طرفی هم دولت ایران، به عنوان اینکه سید یک تبعه ایرانی است و قاتل شاه را تحریک نموده است، خواستار دستگیری و تحویل او به ایران میگردد؛ ولی سلطان عبدالحمید ترجیح میدهد سید را در <یلدیز سرایی> – یکی از خانههای خلیفه – زیرنظر قرار دهد. بدین ترتیب سید نخست محصور و سپس ممنوعالملاقات میگردد و سرانجام هم پس از بیماری دندان یا مسمومیت ناشی از تزریق طبیب ویژه شاه عثمانی، به شهادت میرسد و در <شیخ لرمزارلقی> استانبول، به خاک سپرده میشود.
اهداف سید
این اشارهای است فهرستوار به زندگی و مبارزه سیدجمالالدین. متاسفانه در اینجا پرداختن به این نکته اصلی که بیان اهداف سید از این مبارزه آشتیناپذیر بود، به علت محدودیت زمانی، مقدور نخواهد بود، اما باز اشاره فهرست گونه به این اهداف، پس از بررسی آثار به جای مانده از سید، بیمناسبت نخواهد بود.تشخیص بیماریهای اجتماعی و عقبماندگی مسلمانان و گرفتاری و فقر و محرومیت ملل مشرقزمین، مرحله نخستین و مقدماتی و در عین حال اصلی طرح اصلاحی سید بود. سید مشکلات عمده و اساسی را در بلاد شرق – اعم از اسلامی و غیراسلامی – در امور زیر میدانست:
1- سلطه همه جانبه و کامل نیروهای استعمارگران اروپایی، به ویژه انگلیس و فرانسه، بر همه امور و شئون بلاد و به کارگیری مزدوران محلی یا گماشتگان رسمی نیروهای اشغالگر، که بدون چون و چرا دستورهای اربابان را اجرا میکردند و آنچه که در این میان مطرح نبود، مردم، آزادیهای فردی و اجتماعی، بهبود وضع اقتصادی و به طور کلی حقوق انسانی تودههای مردم بود.
2- استبداد و خودکامگی شاهان یا روسا و امیران حاکم در این بلاد، که به طور عمده، وابستگیهای عمیقی با اشغالگران خارجی داشتند و چون در واقع از طرف آنان به قدرت و سلطنت رسیده بودند، مجری اوامر آنها بودند.
3- عقبماندگیهای علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان و به دور ماندن آنان از قافله تمدن بشری و پیشرفتهای علمی، که به علت عدم اهتمام مسئولان حکومتی و یا تحریم اخذ علوم و فنون توسط ارتجاع حاکم، یک بیماری فراگیر و مهلک و نابودکننده زندگی واقعی به شمار میرفت.
4- جنگ و خونریزی ویرانگر در این بلاد، به بهانههای واهی قومی و مذهبی و در واقع فقدان وحدت موردنظر تعالیم قرآنی و رهنمودهای پیامبر اکرم (ص) و تفرقه روزافزون بین ملتها و طایفهها و اصحاب مذاهب اسلامی.
5 – دوری از اندیشه اسلام راستین نخستین و گسترش عقاید غیرمنطقی و خرافهها و بدعتهای ساختهشده به نام مذهب و دین، در میان پیروان همه فرقههای مسلمان.
6 – غربگرایی و وابستگی نسل جوان مسلمان به مظاهر فریبنده تمدن مادی غربی و پیروی از روشهای کامجویی و مصرف گرایی غربی، که بر اثر سلطه مافیای اقتصادی و سرمایهداری استثمارگر، به صورت یک بیماری فراگیر، در میان جوانان ملل مسلمان ریشه دوانیده بود.
اینها چند نمونه از مشکلات اساسی در بلاد اسلامی و مشرق زمین بود که در بررسی آثار سید میتوان فهمید که از نظر او در اولویت قرار داشتند. البته باید توجه داشت که سید فقط به شناخت محورهای آسیبپذیری ملل اکتفا نمیکرد، بلکه پس از این شناخت، برای مبارزه و مقابله با آنها، به تناسب موضوع هر کدام، به ارائه راهحلها و طرحهای تاثیرگذار میپرداخت.
درباره نکته اول و دوم – سلطه استعمار و استبداد – جمالالدین مسئله پیوند دین و سیاست را مطرح میکند و آن را یک ضرورت حیاتی برای طرد استعمار و اذناب آن میداند و توضیح میدهد که گرایش به این اندیشه، مسلمانان را برای مبارزه با استعمار و استبداد، آماده میسازد تا آنها درمقام انجام یک وظیفه و تکلیف شرعی – دفاع و جهاد – اقدام کنند و همین اندیشه به آنها امکان میدهد که بهطور مستمر و خستگیناپذیر، به این مسیر ادامه دهند.
البته استعمار و ایادی رسمی و وابستگان غیررسمی آن با تبلیغ اندیشههای سکولاریستی، ناسیونالیستی و ضرورت جدایی دین و سیاست – مانند آنچه در غرب مسیحی رخ داده است – به مبارزه علیه اندیشه سید پرداختند و در واقع به نوعی اسلام ستیزی و گرایش به افسانههای ملیت و قومیت در میان ملتها روی آوردند که در مراحلی، با موفقیت همراه بودند و متاسفانه نوع تکامل یافته این طرح هماکنون توسط امپریالیسم جهانی، در اشکال مختلف و با وسایل گوناگون مانند: ایجاد شک و تردید در عقاید، هتک حرمت مقدسات، توهین علنی و آشکار به انبیا و اولیا و نشر خرافهگرایی در بین ملل مسلمان و به نام مذهب در سراسر جهان، در حال اجراست.
اما سید بر این باور بود که در برابر این توطئه شیطانی و غیراخلاقی دشمن، با احیای روح پرخاشگری و زنده نمودن انگیزه جهاد و شهادت در توده مردم، مبارزه همه جانبه با ظلم و سلطه <عملیاتی> میشود و در نهایت نقشه امپریالیسم خنثی و منتفی میگردد.
درباره بیماری عقبماندگی مسلمانان، سید جمالالدین عامل اصلی آن را در دوری آنان از آموزههای قرآنی میدانست و به همین دلیل در مقاله <چرا اسلام ضعیف شد؟> به طور روشن و صریح میگوید که ما تا تعلیمات اسلامی و اصول قرآنی را در جامعه اجرا نکنیم و مسلمانان در این راستا به آموختن علم و دانش جدید نپردازند، سهمی در پیشرفتهای جدید و علوم و تمدن معاصر نخواهیم داشت. البته او رفع این مشکل و درمان این بیماری را وظیفه علما میداند و بهطور شفاف از آنها میخواهد برای روشن کردن اذهان عمومی و دور ساختن مردم از خرافات و تشویق آنان به آموزش علوم جدید، به مثابه یک تکلیف یا عبادت معنوی، قیام کنند و در پایان مقاله خود مینویسد: <عالمی که در این راه قیام کند، نام او جاودانه خواهد ماند.>
درباره رفع اختلافات مذهبی و تنشهای فرقهای و ایجاد وحدت اسلامی، سید در همهجا، بهویژه در مصر و ترکیه، با تمام قوا میکوشید و علاوه بر دهها ملاقات و گفتگو با بزرگان مذاهب اسلامی، دهها مقاله و نامه نوشت و آموزههای وحدتطلبانه یا تقریبی خود را گوشزد و ابلاغ نمود و در پیگیری همین هدف بود که به دارالخلافه عثمانی روی آورد و سلطان عبدالحمید را، که بر بسیاری از بلاد عربی سلطه داشت و حکومت میراند، برای تحقق این هدف تشویق نمود و به رغم تجربه تلخ قبلی و تبعید محترمانهاش از استانبول، و علم و آگاهی بر بیکفایتی دستگاه دربار عثمانی، سعی نمود که سلطان را به پذیرش این طرح وادار نماید؛ چون در آن دوران، بسیج تودههای مردم در غیر ایران و عراق و مناطق شیعهنشین، جز از طریق خلیفه سلطان عبدالحمید، امکانپذیر نبود، چون علمای اهل سنت او را <ولی امر مسلمین> میدانستند و در واقع دربست در اختیار مقام خلافت بودند.
سید درباره فریفتگی به غرب و آلوده شدن به بیماری مصرفگرایی و زندگی اشرافی، همانند سرمایهداران غربی، به مسئله بازیابی هویت اسلامی مسلمانان اولویت بخشید و برای تحقق این آرمان از هیچ کوششی فروگذار نکرد و شبانهروز تلاش نمود تا مسلمانان به طور دقیق به حقایق معارف متعالی اسلامی، اصول اخلاق برجسته انسانی و به هویت تاریخی – تمدنی خود پی ببرند و در پناه آن، اصالت خود را بازیابند؛ چرا که به حق باور داشت تنها در این صورت است که آنها قادر خواهند بود از گرداب و حضیض سقوط و انحطاط به اوج عظمت و تمدن شکوفای پیشین خود برسند و با نفی و طرد اندیشههای ضعیفپرور و تسلیمپذیر، در برابر ظلم و ستم یا فریفتگی در مقابل تمدن مادی غرب، به خویشتن خویش بازگردند.
در واقع اصولیترین روش سید در این محور حساس و حیاتی، نگاه به درون خودآگاه و بازگشت به اسلام راستین، به دور از هرگونه خرافهگرایی و بدعتگزینی بود تا بتواند با احیای سنتهای صحیح سلف صالح، همگام با تقویت و نشر اصول اخلاقی و انسانی، به تشکیل یک جامعه مسلمان، به مفهوم واقعی کلمه، اقدام کند.به همین دلیل، سید جمالالدین در اکثر آثار خود، خواستار <بیداری عقول و نفوس> مسلمانان، یا <خودباوری> در برابر هر نوع <غربزدگی> و <اروپاشیفتگی> بود و با همین دیدگاه، در نوشتهها و مقالات <الفضائل و الرذائل> در <العروه` الوثقی> راه نجات را نشان میداد.
این نکات بخشی از دیدگاههای اصلی سید درباره علل پیدایش مشکلات جهان اسلام و عوامل تجدید حیات اسلامی در جوامع مسلمین و به طور کلی مردم مشرق زمین به شمار میآید. علاوه بر اینها، رهنمودها و اندیشههای آرمانی دیگری از سید به جای مانده است که بررسی و تحلیل هر یک از آنها، نیازمند بحثهای ویژه و گفتارهای مستقلی است.
نقش سید در بیدارسازی ملتها
درباره نقش و تاثیر سید در حرکتهای اصلاحی و انقلابی در عصر خود یا در زمانهای نزدیک به وی، سخن بسیار است؛ در قیام مهدی متمهدی در سودان، عرابی پاشا در مصر، امیر عبدالقادر در الجزایر، نهضت <پان اسلامیسم> علمای شبهقاره هند، پیدایش حرکت قانونخواهی در ایران، پیگیری وحدت اسلامی در عثمانی و … سید نقش ویژهای داشته است که در این باره سمینارها و همایشهای بیشماری در بلاد مختلف، تشکیل و کتابهای بسیاری تالیف و چاپ و صدها و بلکه هزاران مقاله و تحلیل، در سراسر دنیا، تهیه و منتشر شده است.
به نظر من تاثیر سید، محدود به زمان حیات او نبود، بلکه بعد از درگذشت یا شهادت وی نیز بخشی از این تاثیر، به اشکال گوناگون، ادامه یافته است و میتوان گفت که اشعار ماندگار شعرای فرهیخته جهان اسلام، در ایران، عراق، پاکستان، ترکیه، مصر و غیره نشاندهنده عمق تاثیر معنوی سید در حرکتهای اصلاحی است.البته باز با توجه به فرصت زمانی محدود در این همایش، فقط قطعات کوتاهی از اشعار بعضی از این شعرای برجسته را نقل میکنم تا روشن شود که این تاثیر چگونه بوده و چه ابعادی داشته است.محمد اقبال لاهوری در قصیدهای طولانی، مناظره روح سید با <سعید حلیم پاشا> را در <فلک عطارد!> به تصویر میکشد و در ضمن آن قصیده طولانی میگوید:
خیز تا ما را نماز آید به دست
یک دو دم سوز و گداز آید به دست
رفتم و دیدم دو مرد اندر قیام
مقتدی تاتار و افغانی امام
پیر رومی هر زمان اندر حضور
طلعتش بر تافت از ذوق و سرور
گفت مشرق زین دو کس بهتر نزاد
ناخنشان و عقدههای ما بگشاد
سیدالسادات مولانا جمال
زنده از گفتار او سنگ و سفال
ترک سالار، آن حلیم دردمند
فکر او گفتار او مثل مقام او بلند
با چنین مردان دو رکعت، طاعت است
ور نه آن! کاری که مزدش جنت است
و در آخرین بیت این سروده بلند میگوید:
عالمی در سینه ما گم هنوز
عالمی در انتظار <قم> هنوز
شاید این بیت آخر، اشارهای به آغاز حرکت از <قم> باشد.
محمد عاکف، شاعر شهیر و برجسته ترکیه، در مناظره مشابهی بین سید و شاگردش عبده، مطالبی مطرح میسازد که متن کامل آن در دیوان <صفحات عاکف> که به ترکی در استانبول چاپ شده، آمده است که در چند بیت آن چنین آمده است:
مصرن ان محتشم استادی،/ عبده
جمال الدین له، گونوشور سن/ افغانی دیر تلمیذ ینه
انقلاب استیورم؟/ تحصیلنه، اکمالنه تیزالدن:
معرفت، بیرده فضیلت/ ایکی قدرت لازم در
انقلابین یولو معلوم دی که:/ بویولدور یا لنیز
عاکف ضمن شرح گفتگوی شخصیت برجسته مصری، محمد عبده که شاگرد سید بود، میگوید سید به عبده هشدار میدهد که اگر <انقلاب> میخواهد، برای تحصیل و تکمیل آن دو قدرت و نیرو، یعنی معرفت و فضیلت، لازم است. او در واقع برای تحقق این تحول یا انقلاب اجتماعی فقط این راه را پیشنهاد میکند:
انقلابیون یولو معلوم دی که/ یویولدور یا لنیز!
یعنی راه انقلاب معلوم است که تنها این است.
محمدمهدی جواهری، معروفترین و برجستهترین شاعر شیعی عراق در قرن بیستم، در یک قصیده 74 بیتی، که آن را به سال 1944 میلادی در مسجد شیخ عبدالقادر گیلانی در بغداد ارائه نموده است، میگوید:
هویت لنصره` الحق السهادا
فلولا الموت لم تطق الرقادا
ولولا الموت، لم تترک جهادا
فللت به الطفاه ولا جلادا
ترفع! ایها النجم المسجی
وزدفی داره الشرف اتقادا
جمالالدین! کنت و کان شرق
و کانت مشرعه تهب الجهادا
و کانت جنه فی ظل سیف
حمی الفرد و الذمار به وزادا
و ایمان یقود الناس طوعا
الی الغمرات فتوی و اجتهادا
و ناس لا الحضاره دنستهم
ولا اطالو معالطمع امتدادا
و کانت <عروه` الوثقی> تزجی
لمنقسمین، حبا و اتحادا
قصیده جواهری طولانی است و چند بیت بیانگر چگونگی تاثیر سید در روح این شاعر فرهیخته عراقی است. خلاصه ترجمه فارسی ابیات منقول از جواهری، چنین است:
جمالالدین! تو برای یاری حق/ عاشقانه خواب و آسایش خود را فدا کردی.
و اگر مرگ نبود، تو یک لحظه هم نمیآرمیدی/ اگر مرگ نبود، تو از جهاد باز نمیماندی / و طغیان گران را به هزیمت و شکست میخواندی!
ای ستاره پرفروغ آرمیده در خاک/ بیدار شو و در میدان شرف بدرخش همچنان!
جمالالدین! تو بودی و سرتاسر سرشرف
و راهی که دعوت میکرد به جهاد/ و بهشتی که زیر سایه شمشیرها بود.
که مردم با آن، ناموس و حقوق خود را پاس میداشتند./ و ایمانی بود که آزادانه برمردم رهنمود میداد
و آنان را با فتوا و اجتهاد به میدان نبرد میخواند
و مردمانی بودند که تمدن نو! آنان را آلوده نساخت/ و در کام آز و طمع، دور و دراز غوطهور نبودند
و عروه وثقایی بود که همواره جدا شدگان از یکدیگر را به محبت و وحدت فرا میخواند!
و بالاخره استاد خلیلالله خلیلی، شاعر گرانمایه افغان، قصیده مبسوطی درباره سید دارد که چند بیت از آن را هم نقل میکنیم و به سخن پایان میدهیم:
این ضیاء بارقه مطلع بطحایی بود
مشعلی مقتبس از نور یداللهی بود
تیز پرواز عقابی که به یک جلوه قدس
تنگ بر همت او، طارم مینایی بود
نعره دعوت حق بود که بیدار کند
هر آن خواب که در بند تن آسایی بود
آنکه ره گمشدگان سفر گیتی را
مشعل نور هدی، شمع شناسایی بود
تا دمد روح تو، اندر تن افسرده شرق
راستی در دمش، اعجاز مسیحایی بود
آنکه او را به دل خاک سپردیم ما
دل بیدار جهان دیده بینایی بود
آفتاب علما، نخبه احفاد رسول
نخل شاداب وطن، دوحه زهرای بتول
این نمونههایی چند از اشعار بسیار جذاب و روحبخش چند شاعر ایرانی، عراقی، ترک و افغانی بود البته ما در این زمینه، اشعار و سرودههای ارزنده و روحانگیز بسیاری داریم که حتی نقل ابیاتی از آنها، نیازمند یک همایش ادبی درباره سید جمالالدین حسینی است. تا به بررسی این اشعار و اشعار بجای مانده از خود سید بپردازیم.
در خاتمه، ضروری است به این نکته هم اشاره کنم که تاثیر معنوی سید جمالالدین، تنها در شعر شاعران فرهیخته تجلی و تبلور نمییابد و یا فقط در این حوزه محدود نمیشود، بلکه بسیاری از شخصیتها و علمای دنیای اسلام، هر کدام به نحوی از این روح جهادی و اصلاحی سید تاثیر پذیرفتهاند که مورخان به شرح آن پرداختهاند. ما در اینجا فقط به یکی دو مورد اشاره میکنیم:
استاد سید محمد محیط طباطبایی، مورخ و محقق کم نظیر عصر ما، در مقاله <سهم سید در نهضت مشروطه> میگوید: <سید پس از رنجیدن از روش غیراخلاقی ناصرالدین شاه و امین السلطان، نامه تندی به آن دو نوشت و بعد برای در امان ماندن از شر آنها، پس از احساس خطر، به حضرت عبدالعظیم رفت و در آنجا <بست> نشست. او در ملاقاتهای مردمی، به صراحت و شجاعت، از خودخواهیها و استبداد شاه و خودسریهای امینالسلطان انتقاد میکرد ومردم را برای به دست آوردن حقوق خود واجرای قانون تشویق میکرد.> آنگاه استاد محیط مینویسد:<… علمای دین به سعی سید جمالالدین در قضیه مشروطه عامل اساسی نهضت به حساب میآمدند. سید، علما را وارد گود سیاست خارجی و داخلی ایران نمود… این آمادگی علما را باید نتیجه مساعی سیدجمالالدین و درس شهامت و آزادگی دانست که او در تهران به همگی داد… سید اسدالله خرقانی که سید را در حضرت عبدالعظیم ملاقات کرده بود، میگفت: روح سید جمالالدین بر محضر آخوند خراسانی در دفاع از مشروطه پرتو می افکند…>
تاثیر و نقش سید در بیداری علمای نجف و سامرا و صدور فتوای تحریم تنباکو و الغای قرارداد استعماری رژی، بر کسی پوشیده نیست و به قول استاد شهید مرتضی مطهری، سید طلیعهدار این حرکتها بود و هر کجا که پرچمی علیه ظلم و استبداد و استعمار برافراشته شده، رهبری آن با شاگردان و تربیتیافتگان مکتب سید جمالالدین بوده است.شیخ محمد عبده و سید رشید رضا و شهید شیخ حسنالبنا – موسس بزرگترین حرکت اسلامی معاصر در مصر و جهان عرب – از شاگردان مستقیم یا غیرمستقیم سید بودهاند.
شاید اشاره به یک نکته کوتاه، عمق این تاثیرها و نقش را نشان دهد، شیخ حسن البنا در کتاب خاطرات خود، که با عنوان <مذکرات الدعوه والداعیه> در قاهره به چاپ رسیده است، به صراحت مینویسد: <راه و روش اخوان المسلمین در واقع استمرار راه سید جمالالدین و محمد عبده است…>
آثار این تاثیر معنوی و فکری هم اکنون نیز در کشورهای اسلامی، به ویژه مصر، استمرار دارد تا آنجا که اینجانب در مدت اقامت سه ساله اخیر در مصر – قاهره – دهها کتاب تحقیقی جدید الانتشار را به دست آوردم که آنها را شخصیتهای فرهنگی، فلسفی و علمی معروفی چون: دکتر محمد عماره، دکتر حسن حنفی (دبیر انجمن فلسفه مصر)، دکتر ابراهیم فیومی و… تالیف و منتشر ساختهاند.
از سوی دیگر، سمینارهای مراکز فرهنگی و دانشگاهی مصر همچنان تشکیل میگردد و در آنها افکار و اندیشههای سید مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
در مطبوعات چپ و راست مصری هم، همواره شاهد انتشار مقالات محققانه درباره سید و نقش او در بیداری مردم مصر و دنیای عرب بودهایم و خوشبختانه اقدام این جانب در نشر مجموعه آثار سید جمالالدین با عنوان <الاعمال الکامله> در نه جلد و 3500 صفحه، توسط معروفترین ناشر مصری به نام مکتبه` الشروق الدولیه، با استقبال بسیار مثبت محافل آکادمیک و شخصیتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی روبرو گردید؛ چون آنها، به رغم همه کوششها و تحقیقها، با مجموعه آثار سید آشنا نبودند که با انتشار این مجموعه دور جدیدی از بررسیها و مطالعات آکادمیک و سیاسی درباره سید در مصر آغاز گردید.