‌راه رهایی مشرق زمین ازدیدگاه سید جمال الدین

image-news105

همايش بين‌المللي سيدجمال‌الدين اسدآبادي روز يك‌شنبه 19/12/86 به همت رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در دوحه --- پايتخت قطر --- برگزار شد.‌

استاد سیدهادی خسروشاهی

اشاره:همایش بین‌المللی سیدجمال‌الدین اسدآبادی روز یک‌شنبه 19/12/86 به همت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دوحه — پایتخت قطر — برگزار شد.‌در آیین گشایش این همایش که شخصیت‌های دینی، فرهنگی، دانشگاهی و ادبی از چند کشور اسلامی از جمله کشور میزبان شرکت داشتند، آقای محمدمهدی احمدی — رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قطر— ضمن اشاره به شخصیت سیدجمال‌الدین و انسجام اسلامی درباره هدف برگزاری این گردهمایی گفت: <تحقق وحدت و انسجام اسلامی در حال حاضر از اهمیت خاصی برخوردار است، به خصوص که دشمنان اسلام به اوج بی‌شرمی خود رسیده و به ساحت مقدس رسول اعظم اسلام(ص) توهین می‌کنند؛ لذا تحقق وحدت امت نیاز به بحث و بررسی اندیشه‌های رهبران گذشته اسلام مانند سیدجمال‌الدین حسینی اسدآبادی دارد.>‌
شیخ مشعل بن جاسم آل ثانی رئیس شورای ملی فرهنگ، هنر و میراث قطر و حجت‌الاسلام ربانی سفیر جمهوری اسلامی ایران در دوحه از دیگر سخنرانان آیین گشایش این همایش بودند که درباره اهداف و اندیشه‌های شخصیت سیدجمال‌الدین سخنرانی کردند.رئیس شورای ملی فرهنگ، هنر و میراث قطر طی سخنانی گفت: <صحبت کردن درباره سیدجمال‌الدین، دارای ابعاد مختلف می‌باشد. از یک طرف ایشان مبلغ بزرگ برای بیداری بوده و توانست بذرهای علم و حکمت و فلسفه را در عقول مریدان خود بکارد و یک جوّ منور به نور علم و عرفان ایجاد کند و از طرف دیگر سید از علمای مجاهد برجسته به شمار می‌آید و تلاشهای عظیمی برای بیداری امت و آزادی آن از بندگی و عبودیت نمود.>‌
سفیر جمهوری اسلامی ایران در سخنانش گفت: <پیام سیدجمال‌الدین عظیم و مهم بوده، چنانکه ایشان احساس می‌کرد بار سنگینی بر دوش دارد و از حالت ناامیدی و سرنوشت سیاه جوامع مسلمان زجر می‌کشید؛ لذا با اراده کامل برخاست تا مسلمانان را به سوی قرآن کریم هدایت کند و به گذشته درخشنده خود برگرداند. امروزه تنها راه رهایی از ظلم و ستم اشغالگران قدس شریف، بازگشت به قرآن کریم می‌باشد؛ لذا مسلمانان باید متحد شوند و برای مقابله با صهیونیست‌ها قیام کنند.>‌
در این همایش یک روزه که در هتل بین‌المللی <رامادا> در دوحه برگزار شد، شخصیت‌هایی همچون آیت‌الله تسخیری دبیرکل مجمع بین‌المللی تقریب مذاهب اسلامی، دکتر فتحی‌یکن رئیس علمای اسلام لبنان، دکتر قره‌داغی از استادان دانشکده الهیات دانشگاه قطر، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدهادی خسروشاهی سفیر پیشین ایران در واتیکان و مصر، دکتر محمدحسن تبرائیان از اساتید دانشگاهها و معاون بین‌المللی مجمع بین‌المللی تقریب مذاهب اسلامی، دکتر صاحبی از اساتید دانشگاهها، دکتر سلیمانی کارشناس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، شیخ عصام تلیمه از علمای اسلامی قطر، حجت‌الاسلام نیازی از فضلای حوزه علمیه قم و دکتر درخشه رئیس گروه سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) شرکت کردند.‌
شرکت‌کنندگان این همایش در دو بخش صبح و بعدازظهر درباره ابعاد شخصیت و ویژگیهای آن دانشمند بزرگ جهان اسلام سخنرانی کردند و در همین زمینه با یکدیگر به بحث و تبادل‌نظر پرداختند. آیت‌الله تسخیری طی سخنانی اظهار نمود: <سیدجمال‌الدین رویارویی با اشغالگر را از مهمترین واجبات دانست و برای ترویج این نظریه بین مردم، تلاش سختی نمود. هدف ایشان احیای روح جهاد و عزت و قدرت امت و ایجاد انگیزه برای برگشت به گذشته درخشان خود بود. ایشان تمام عوامل تفرقه و تجزیه و سستی و ناامیدی را رد کرده و به پرورش نسلی از مسلمانان مقاوم پرداخت.>‌
دکتر فتحی یکن در سخنان خود به تحولات کنونی منطقه پرداخت و گفت: <علمای اسلامی باید از تجربیات و اندیشه‌های جمال‌الدین استفاده نمایند و به دشمنان به ویژه آمریکاییها اجازه ندهند سرزمینهای مسلمانان مانند عراق و افغانستان و فلسطین را اشغال کنند. آمریکا پنجاه پایگاه نظامی در جهان ایجاد کرده و ما موافق نیستیم یک پایگاه هم برای خود در لبنان ایجاد کند. غرب و در راس آن آمریکا نمی‌خواهند جهان اسلام قوی و مقتدر باشد. آمریکا ضد پیشرفت علمی جهان اسلامی می‌باشد؛ لذا با ایران اسلامی درگیر و با برنامه هسته‌ای مسالمت‌آمیز آن مخالفت می‌کند؛ زیرا می‌ترسد مسلمانان نیرومند و مقتدر شوند.>‌
دکتر محیی‌الدین قره‌داغی طی نطقی به اهداف و تفکرات سیدجمال اشاره کرد و گفت: <سیدجمال‌الدین مسلمانان را به زنده نگهداشتن اجتهاد، نوآوری اندیشه‌ها، تصحیح درک و فهم و زدودن تقلید کورکورانه، احیای سنتها و مقابله با خرافات و بدعتها دعوت نمود و تمام تلاشهای خود را جهت ساختن جامعه اسلامی به جای جامعه نژادپرستی به عمل آورد؛ لذا از افغانستان به ایران، هندوستان، استانبول و مصر مهاجرت نمود تا بتواند امت اسلامی را متحد و منسجم کند.>‌
حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدهادی خسروشاهی ضمن تأکید بر ضرورت بررسی تفکرات و اندیشه‌های سیدجمال‌الدین، به شرح چگونگی ابعاد شخصیت آن مصلح بزرگ پرداخت و گفت: <سیدجمال‌الدین کراهیت و عصیان در مقابل دولتهای خارجی و بیرون راندن اشغالگران را از مسائلی می‌دانست که خداوند تبارک و تعالی آن را در فطرت و وجدان انسان آفریده و نیاز به بحث و تلقین ندارد؛ لذا حتی ملتهای عقب مانده هم آمادگی کامل در دفاع از خود و وطن و سرزمین خود دارند.>دکتر تبرائیان طی سخنانی، ابعاد مکتب فکری سیدجمال‌الدین را تشریح نمود و افزود: <مهمترین ابعاد و ویژگیهای مکتب فکری سیدجمال‌الدین، تمسک به مبانی اسلام، جهاد برای آزادی ملتهای اسلامی، تأکید بر دعوت و تبلیغ، مقابله با کفر و شرک و دشمنان اسلام، توجه به امور مسلمانان، تأکید بر جهاد به عنوان یکی از اصول اسلام، تصحیح تفکرات منحرف مسلمانان، تأکید بر جوهر اسلام و دعوت جوانان به پایبندی به ارزشهای اسلامی می‌باشد.>‌
دکتر صاحبی درباره ویژگیهای فکری جمال‌الدین گفت: <سیدجمال اندیشه‌های خود را براساس وحدت و همکاری ساخته و اینها را واجب و وظیفه دینی برای محافظت از اسلام دانستند؛ لذا یکی از اهداف ایشان، مقابله و رویارویی با استعمار اروپایی بود و از امت اسلامی برای تحقق این هدف مقدس دعوت نمودند.>‌دکتر سلیمانی در خصوص زندگی سیدجمال اظهار داشت: <دلایل نشان می‌دهد که سید ایرانی‌الاصل است. خواهرزاده این سید بزرگوار در آثار خود چنین ذکر کرده که دایی‌اش (یعنی سیدجمال‌الدین اسدآبادی) در نجف اشرف به مدت سه یا چهار سال تلمذ نمود و شیخ مصطفی عبدالرزاق نویسنده مقدمه مقالات نشریه <عروه‌‌الوثقی> که سردبیر آن سیدجمال‌الدین بود، در سال 1927 طی یک مقاله احتمال داده که افغانی بنا به دلایل مستند ادوارد براون شرق‌شناس انگلیسی، ایرانی و شیعه می‌باشد.>‌
حجت‌الاسلام‌ نیازی در سخنان خود به موفقیت‌های سیدجمال اشاره کرد و گفت: <آثار اصلاحگری سیدجمال‌الدین بر اندیشه دینی در جامعه اسلامی بسیار روشن است. به خصوص در نزد نسلهای اصلاحگران دینی که راه این سید را طی نمودند، به طوری که توانستند در مقابل دو جریان وهابی و وابستگی مطلق به غرب مقاومت کنند.>‌شیخ عصام تلیمه پیرامون ابعاد فکری سیدجمال‌الدین گفت: <سیدجمال‌الدین برای علمای اسلامی ثابت کرده که اسلام، دین و سیاست می‌باشد و این دو اصل مرتبط هستند و جدایی آنها از یکدیگر امکان‌پذیر نیست، به خصوص هنگامی که مسلمانان مورد تعرض استعمار قرار گیرند.>‌
دکتر درخشه در مقاله خود به شرایط زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی در زمان سیدجمال‌الدین پرداخته و گفت: <اروپاییها در آن دوران پایه‌های زیربنایی تمدنی جدید و نو می‌ساختند، در حالی که جهان اسلام از قافله عقب مانده و هیچ‌گونه توجهی به تحولات و پیشرویها نمی‌کرد. جهل و ظلم و ستم رژیمهای حاکم از یک طرف، و از طرف دیگر تفرقه و اختلافات مذهبی رواج پیدا کرد. این حالت اسفناک مسلمانان تا حمله فرانسویها به مصر در سال 1798 ادامه پیدا کرد. اشغال مصر از سوی فرانسویها، تغییر و تحول در جامعه اسلامی ایجاد کرد، به طوری که نوعی از بیداری و ظهور تعدادی از علمای مبارز و روشن فکر ایجاد کرد.>‌
آقای محمدمهدی احمدی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دوحه، تعداد مقاله‌های رسیده به این همایش را 30 مقاله عنوان کرد که از کشورهای گوناگون از جمله ایران، مصر، سودان، لبنان، عراق، قطر و … برای همایش ارسال شده است. ‌وی افزود: همه مقالات ، در آینده‌ نزدیک به صورت کتاب منتشر خواهد شد. این همایش یک روزه با شرکت دهها نفر از شخصیت‌های علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از کشورهای مختلف برگزار شد و در روشن ساختن افکار عمومی، با نشر مطالب آن در جرائد قطر و پخش کامل سخنرانی‌ها در شبکه <الجزیره مباشر> نقش عمده‌ای داشت.‌آنچه در پی می‌آید،متن ترجمه فارسی سخنرانی استاد خسروشاهی است که در این همایش ایراد شد.‌

***
بدون شک، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، سرسلسله منادیان آزادی‌خواهی و بیدارگران مشرق زمین است. اگر در مفهوم <بیداری> و <بیدارگری> لحظه‌ای تأمل و درنگ نماییم، مهمترین انگیزه و خدمت سید را بازشناسی کرده و نقش او را در پیدایش نهضت‌های آزادی‌خواهی مشرق زمین درک خواهیم کرد.‌‌<آزادی> و <بیداری> یا خودآگاهی، یک حالت روانی و آگاهی اجتماعی است که مصلح اجتماعی را در تشخیص بیماریها و آسیبها و عقب‌ماندگی‌های جامعه خود، رهبری و هدایت می‌کند؛ چرا که جامعه به سان یک ارگانیسم زیستی، با آسیب‌های گوناگونی روبرو می‌شود. برای تشخیص این آسیب یک مصلح اجتماعی ابتدا باید درد را تشخیص دهد و سپس به علاج آن بپردازد.‌
البته اگر یک بدن سالم و ارگانیسم زیستی، آسیب داشته باشد، حتماً دیگر اندامها و اعضای او نیز احساس درد خواهند کرد؛ اما مهم این است کدام درد، در کدام زمان، مهمترین و اصلی‌ترین درد اجتماعی است، درد درونی یا درد بیرونی؟ بی‌سوادی و جهل که اجتماعی است، فقدان بهداشت عمومی، آسیب زیستی است. استبداد و دیکتاتوری که نفسها را بگیرد و خفقان به وجود بیاورد، آسیب درونی است. استعمار و اشغال سرزمینهای مسلمان به وسیله بیگانگان آسیب بیانی است. پراکندگی و عدم وحدت مسلمانان، گرچه در کل نسبت به جامعه اسلامی که آسیب درونی است؛ اما در نسبت کشورها به همدیگر یک آسیب بیرونی است. کدام مسائل از این آسیبها، اُم‌المصائب است؟ این مسأله اساسی در خود آگاهی اجتماعی است که یک فرد مصلح و روشنفکر اجتماعی، از میان مجموعه آسیبها و دردهای اجتماعی آن را تشخیص می‌دهد.‌
به نظر سیدجمال‌الدین حسینی ( معروف به افغانی) جهل و حاکمیت خرافات و ناآگاهی از علوم عصری که دنیای امروز را تغییر داده است، مهمترین مسأله واقعی، و نفوذ بیگانه و سلطه اجانب و اشغال سرزمینهای اسلامی، مهمترین درد و ام‌المصائب جامعه اسلامی است که به وسیله بیگانگان به وجود آمده است.‌
سیدجمال‌ در مجموعه مقالاتی که درباره ضرورت خودآگاهی و بیداری کشورهای اسلامی به فارسی نگاشته و توسط خواهرزاده‌اش لطف‌الله جمالی جمع‌آوری و منتشر شده است، در مقاله‌ای با عنوان <چرا اسلام ضعیف شد؟> می‌نویسد:‌<اکنون به احوال حالیه مسلمانان نظری کنیم و با اوضاع سابقه مقابله نماییم و ترقی و تنزلشان را معلوم کنیم. امروز جمعیت مسلمانان در تمام عالم زیاده از ششصد کرور است؛ یعنی دو هزار برابر جمعیتی که مسلمانان در زمان فتح ممالک عالم داشتند. مملکتشان از کنار دریای اطلس تا قلب مملکت چین، هم اراضی مستقل و آباد، بهترین نقاط کره زمین، صاحب طبیعی و آب و هوای پاکیزه و تربت طیبه و دارای انواع و اقسام نعمت‌های خداداد … با این حال بلاد مسلمانان، امروزه منهوب است و اموالشان مسلوب، مملکتشان را اجانب تصرف کنند و ثروتشان را دیگران تصاحب نمایند. یا للمصیبه‌! یا للزریه‌! این چه حالت است؟ این چه فلاکت است؟ مصر و سودان و شبه‌جزیره بزرگ هندوستان را که قسمت بزرگی از ممالک اسلامی است، انگلستان تصرف کرده؛ مراکش و تونس و الجزایر را فرانسه تصاحب نموده؛ جاوه و جزایر بحر محیط را هلند مالک الرقاب گشته؛ ترکستان غربی و بلاد و سمیه ماوراءالنهر و قفقاز و داغستان را روس به حیطه تسخیر آورده، ترکستان شرقی را چین متصرف شده و از ممالک اسلامی جز معدودی بر حالت استقلال نمانده، اینها نیز در خوف و خطر عظیم‌اند. شب را از ترس اروپاییان خواب ندارند و روز را از وحشت و دهشت مغربیان آرام نیستند. نفوذ اجانب چنان در عروقشان سرایت کرده که از شنیدن نام روس و انگلیس بر خود می‌لرزند و از هول کلمه فرانسه و آلمان مدهوش می‌شوند.>1‌
سیدجمال‌الدین، مهمترین مسأله و آسیب اجتماعی جهان اسلام را استعمار می‌داند با خصلت‌های اجتماعی و روانی آن: سلب اعتماد به نفس از ملت استعمارزده، تحقیر شخصیت، غارت و یغمای ثروتهای ملی آنها و از همه مهمتر خودباختگی و عدم باور به اصالت فرهنگی و هویت اجتماعی خود.‌

علاج این آسیب‌
بی تردید هر مصلح اجتماعی که بخواهد این درد و آسیب اجتماعی را اصلاح نماید، باید جامعه و مسلمانان را ابتدا به خود آگاهی اجتماعی و پی بردن به درد و آسیب و سپس چگونگی علاج و درمان آن آشنا سازد.‌به همین جهت، نخستین عاملی که سید در بیداری و خودآگاهی اجتماعی مسلمین ضروری می‌دانست، آگاه ساختن آنان به تعیین سرنوشت خود و دخالت و نفوذ فلسفه اجتماع و تاریخ در ذهنیت مخاطبان و امت اسلامی بود.‌از آنجایی که مسلمانان با فرهنگ اسلامی آشنایی دارند، سید دو مسأله عمده را از نظر فرهنگی برای مسلمانان توضیح داده و بازسازی می‌نماید: 2. مسأله سرنوشت 3 . عامل حرکت تاریخ.‌
سید می‌نویسد: <تاریخ را علمی وجود دارد مخصوص آن، بالاتر از روایتهای (تاریخی) که دانشمندان هر ملتی از آن بحث کرده‌اند. و آن علمی است که در رابطه سیر و تحول ملتها بحث می‌کند که چگونه ارتقا یافته و چگونه انحطاط پیدا کرده‌اند؟ و طبیعت و ویژگیهای حوادث بزرگ چیست و از چه عواملی تغییر و تبدیل‌در عادات و اخلاق و اندیشه‌های ملتی پدید می‌آید و نه فقط در عادات و اخلاق، بلکه حتی در احساس درونی و وجدان ملتها؟ و تأثیر این تغییر و تبدیل در پیدایی ملتها، تکوین دولتها و یا نابودی آنها چست؟ این رشته علمی یکی از مهمترین رشته‌ها و محکمترین آنها بحث و بررسی اعتقاد به سرنوشت و <قضا و قدر> است. اذعان به اینکه همه نیروها به دست مدبّر کائنات و خالق عالم است، چرا که اگر انسان خود به تنهایی در سرنوشت دخالت داشت، هرگز، بلندمرتبه‌ای، به انحطاط نمی‌رفت و انسانی قوی و نیرومند، ضعیف نمی‌شد؛ نه عظمتی نابود می‌‌گشت و نه سلطانی تغییر می‌یافت.>4
سید ادامه می‌دهد: <اعتقاد به قضا و قدر اگر مجرد از جبرگرایی باشد (و آن را فاتالیسم تفسیر نماییم) خود عامل جرات و شجاعت است و در آدمی و در ملت، تهور و شجاعت ایجاد می‌کند و سبب می‌گردد که به میدان حوادث بزرگ برود که حتی شیران درنده هم از آن واهمه داشته باشند… این اعتقاد انسانها و دلها را به ثبات و استقامت وامی‌دارد که سختی‌ها را تحمل نمایند و با دلهره‌ها به نبرد برخیزند و در عوض با جود و سخاوت و ایثار و فداکاری و بزرگواری، آراسته گردند. البته همه این فداکاریها تنها در راه حق و اعتقاد به تحقق آن میسور است و بس.
کسی که اعتقاد دارد اجل محتوم و محدّد است و رزق و روزی را خدا کفیل است و کارها به دست توانای خداوند است که تدبیر جهان به دست او است، او دیگر از مرگ نمی‌ترسد و در راه امت و اعلای کلمه حق و اصالت ملت به جنگ و دفاع می‌پردازد و به مسئولیتهای خود عمل می‌کند. او چگونه از فقر و ناداری می‌ترسد و آن را تحمل نمی‌نماید و بر حسب دستورات خداوند و اصول اجتماعی بشری در راه احقاق حق و تحکیم عظمت انفاق نکند و بذل موجود ننماید؟>
خداوند مسلمانان را به خاطر باور این عقیده حرکت‌انگیز و فضیلت آن مدح می‌کند: <الذین قال لهم‌الناس: ان‌الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم، فزادهم ایماناً و قالوا: حسبناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمه‌ من‌الله و فضل لم یمسسهم سوء و اتبعوا رضوان‌الله والله ذو فضل عظیم.> (آل عمران 5 ، 174)همین انگیزه و اعتقاد بوده است که مسلمانان را در صدر اول اسلام تحریک کرده که به کارهای باورنکردنی اقدام کرده و دولتها را شکست داده و ملتها را مغلوب ساخته‌اند. با اینکه تعدادشان اندک بود و بر هواهای نفسانی خود تسلط داشتند. و دولتی تشکیل دادند که از مرزهای اندلس تا دیوار چین امتداد داشت.6

تجدید حیات اجتماعی و اعتماد به نفس‌
سید در ادامه به عنوان یک بیدارگر و مصلح اجتماعی، پس از تشخیص بیماری و آثار روانی‌اش، به اصلاح آن می‌پردازد و با تشویق و بازشماری عامل اثباتی مسلمانان، آثار و تیرگیهای حقارت نفس و عدم اعتماد به خود را می‌زداید.‌او با قلم حماسی خود و روح سلحشور و اراده‌ای قوی، مسلمانان را چنین مخاطب می‌کند:
<اشک و گریه من بر گذشتگان و عشق و محبتم به پیشاهنگان و پیشتازان مسلمانان باد! کجایید این گروه رحمت و اولیای محبت؟ کجایید ای اقلام و سمبل‌های مروت و کوههای استواری و قوت؟ کجایید ای پیروان خدمت و حمیت و خاندان غیرت؟ پناهگاه بی‌پناهان در روز مشقت. کجایید ای بهترین امت که پیشوا و شاهد دیگر امم‌اید؟ آنها که امر به معروف می‌کنند و نهی از منکر می‌نمایند. کجایید ای سلحشوران باعظمت؟ به پا دارندگان قسط و عدالت، گویندگان حکمت و پیروان فضیلت، بنیانگذاران بنای امت. آیا از خلال گورهای خود به زبونی اخلاف و پسینیان نمی‌نگرند که چه مصیبتی به آنان رسیده و چگونه در بلا گرفتار آمده‌اند؟ آیا راستی این قوم عقب‌مانده، همان نوادگان شمایند؟ نه، اینها از روش و سنت گذشتگان انحراف یافتند و از جاده سرراست شما منحرف شدند و راه را گم کردند و دسته و دسته شده و پراکنده گشتند، تا آنجا که از ضعف و ناتوانی و سستی و فتور به حالی رسیدند که چشمها باید بر آنها اشک بریزد و دلها به حالشان از اندوه بسوزد.
اینان، اکنون شکار ملتهای بیگانه شده‌اند که نمی‌توانند از حریم استقلال خود دفاع نمایند. آیا احدی از شما از آن قبرها و گورهای برزخی خود، صیحه نمی‌کشد و ندا نمی‌دهد که ای غافلان آگاه شوید و ای خفتگان بیدار گردید؟ و گمراهان را به راه راست هدایت نماید که: اناالله و اناالیه راجعون؟>و این چنین است که سید ندای بیداری سر می‌دهد و بانگ هشیاری می‌زند که: ای امت اسلامی، بیدار شوید و از خواب گران برخیزید!

فلسفه تاریخ‌
سید به خوبی می‌داند که هرگاه ملتی بخواهد به یک نهضت اجتماعی بپردازد، باید آرمان داشته باشد و با فلسفه تاریخ که حیات عقلانی —- اجتماعی — تاریخی را تفسیر می‌کند، آشنا باشد و به روشنی بداند که کدام عامل حرکت تاریخ را به وجود می‌آورد؛ عاملی که بتواند واقع‌بینانه امتی را بسیج کند و حرکت آنها را جهت دهد.آیا این عامل، عامل نژادی یا اقتصادی است؟ آیا این عامل یک قهرمان است؟ یا عامل ناتالیسم و جبر الهی است؟ و بالاخره عامل اصلی ملت گرایی و ناسیونالیسم است؟…‌
اصالت و تأثیر هر یکی از این عوامل در مکاتب اجتماعی بشری، طرفدارانی دارد و رهبرانی که مدتها درباره آن داد سخن داده و مخاطبانی را به سوی خود جذب کرده‌اند؛‌اما عامل حرکت تاریخ در فرهنگ عمیق اسلامی که در حیات اجتماعی مسلمین دخالت دارد و آن را در عمق وجودشان حس می‌کنند، عامل اراده ملتها و تغییر ذاتی — درونی آنان است. آری، سید این آموزه قرآن کریم را حرکت اجتماعی – مکتب نواندیش دینی خود مورد توجه کامل قرار می‌دهد: انّ الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم . ذلک بانّ الله لم یک مغیراً نعمه`‌ انعمتها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم(روم، 19؛ رعد، 17.)‌به تعبیر اقبال لاهوری:‌
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت‌
به آن ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگری کشت!

عمق خباثث انگلیسیان‌
سید علاوه بر مشکلات داخلی و درونی جوامع اسلامی و شرقی، به دشمن برونی نیز توجه کامل دارد و به افشای اهداف استعماری و ضد بشری آن، به هر وسیله‌ای، می‌پردازد.‌سید جمال در ضمن تحریر مقالات <العروه`‌ الوثقی> و طرح مسائل عالم اسلامی، همواره از استعمار انگلیس سخن می‌گوید و هیچ قومی را به مانند آنها استعمارگر و حقه‌باز و حیله‌گر نمی‌داند. او در مجموعه مقالات <العروه`‌ الوثقی> (در چاپ اخیر آن تقریبا 470 صفحه است). بیشترین مقاله‌ها را درباره انگلیس، خباثث، حیله‌گری و استعمارگری آن نوشته است. او در جمع 40 مقاله را به انگلیس و افشای سیاستهای استعماری آن اختصاص داده است. ما اگر بخواهیم عمق خباثث و ظلم و تحقیر انگلیسیان را درباره ملتهای شرق به دست آوریم، متن مذاکره‌ای را که به وسیله شیخ محمد عبده — شاگرد سید — که به نمایندگی از مجله <عروه`‌ الوثقی> از فرانسه به انگلستان رفته و با وزیر جنگ و دفاع انگلیس، مستر لرد هرتنگتون، به عمل آورده است، می‌آوریم تا نشان دهیم که این جماعت آبی چشم جزیره‌نشین، ملتها را چگونه تلقی می‌کنند و چه نظری و برداشتی از آنها دارند! سید جمال متن این مذاکره را در <العروه`‌ الوثقی> زیر عنوان <هؤلاء رجال الانجلیز و هذه افکارهم> (صفحه 419) آورده است، (این مذاکره در مجله‌ ‌The Truth و روزنامه‌ ‌Times به قلم مسترلاپوشیز هم نقل شده است).
لرد هرتنگتون وزیر جنگ انگلیس می‌پرسد: آیا مصریها نمی‌خواهند و راضی نیستند در امنیت و رفاه و راحتی تحت حکومت انگلیس به سر ببرند؟ آیا مصریها، حکومت ما را بهتر از حکومت ترکها (عثمانی) و فلان پاشاه و فلان پاشا نمی‌دانند؟‌
محمد عبده: نه، هرگز! مصریها عرب هستند و همه‌شان به جز اندکی، مسلمان اند. در میان آنان (مصریان) مانند انگلیسیان ، افراد زیادی وجود دارند که وطنشان را دوست دارند. هرگز به خاطر احدی از مصریان خطور نمی‌کند که به سلطه کسانی که در دین و نژاد آنها با هم اختلاف دارند، خاضع شوند و تسلیم گردند. جناب لرد هرتنگتون شایسته نیست که بدون شناخت طبیعت ملتها، این‌گونه درباره مصریان تصور داشته باشد!‌
هرتنگتون: آیا شما منکر این امر هستید که جهالت و بی‌سوادی در همه اقطار مصر شایع است و عمومیت دارد؟ و آیا اساساً مصریان میان حاکم بیگانه و حاکم ملی فرق می‌گذارند؟! آنچه از نفرت و انزجار از سلطه بیگانگان یاد می‌کنی (مصریان هم چنین‌اند) این ویژگی مخصوص ملتهای تربیت یافته و پیشرو است نه مصریان جاهل و بی‌سواد!‌
محمد عبده با تندی و برافروختگی و ناراحتی می‌گوید: اولاً نفرت و انزجار از حکومت بیگانه و طرد سلطه اجنبی، از چیزهایی است که خداوند در فطرت ونهاد هر انسان به ودیعه گذارده است! و هیچ احتیاجی به درس و آموزش و مطالعه ندارد. حتی وحشی‌ترین ملتها به مانند قبایل زولو (در جنوب سودان) آنها هم در دفاع از وطن و کشورشان کاملاً آمادگی دارند!
ثانیاً مسلمانان هر کجا و به هر درجه از جهل و بی‌سوادی باشند که جناب وزیر تصور می‌کنند، خود دارای فرهنگ پیشرفته‌ای هستند. و به همین دلیل حتی بی‌سوادان مصریان و مسلمانان و آنهایی که نه می‌توانند بخوانند و نه می‌توانند بنویسند، کاملاً با ضرورتهای دین خود (اسلام) آگاه هستند. و از بزرگترین و آشکارترین مظاهر این آگاهی از اسلام، این است که مسلمانان به دین مخالفان دین خود نگرویده‌اند.‌
به علاوه مسلمانان هر هفته، از خطبه‌های جمعه و مواعظ واعظان که در مساجد ایراد می‌شود، معلومات زیادی دریافت می‌کنند که جایگزین علوم ابتدائی مغرب زمینیان است و همه نصایح دینی و آموزشهای اسلامی، مسلمانان را از خضوع در برابر بیگانه و پذیرش سلطه آنها، پرهیز می‌دهد و احساسات شریف انسانی را در ضمیرشان پرورش می‌دهند که از دیگر ملتها هیچ‌گونه تفاوت و عقب‌ماندگی ندارند، به ویژه مصریان که به زبان عربی حرف می‌زنند و دقایق و ریزه‌کاریهای این زبان را می‌فهمند و عربی زبان قرآن، کتاب آسمانی آنهاست.‌
سوم: سرزمین مصر از زمان محمد علی پاشا، علوم وادبیات جدید، در آن توسعه یافته به آن تعدادی که می‌تواند با کشورهای اروپایی مقایسه نماید و هر مصری به اندازه توان و شایستگی خود، از علوم جدید، بهره‌مند است.هیچ روستا و قریه‌ای در کشور مصر وجود ندارد که در آنجا عده زیادی باسواد وجود نداشته باشد و اخبار عمومی روزنامه‌های عربی به آنها نرسد! حتی کسانی که روزنامه نخوانند، اخبار را از خوانندگان روزنامه‌ها دریافت می‌کنند و به دست می‌آورند، در نتیجه به فهم عمومی، شعور اجتماعی و طبیعی آنها افزوده می‌شود و حتماً به وطن و میهن خود، عشق می‌ورزند و تهذیب و بهداشت اجتماعی آنها، توسعه می‌یابد. فکر نمی‌کنم مصریان در این موارد از دیگر ملتها تفاوت و اختلاف داشته باشند!>5‌
از متن این گفتگو عمق تحقیر وخباثث انگلیسیان فهمیده می‌شود که چگونه دیگر ملتها را وحشی و نادان تلقی کرده، سرزمین آنها را اشغال نموده، ثروتهایشان را غارت می‌کنند… با توجه به این نوع تفکر استعمارگران، آیا ضروری نیست که مسلمانان به خویش برگردند و استقلال خود را بازیابند و از حیثیت و کرامت خود دفاع کنند؟!‌

عوامل اصلی برای مبارزه با استعمار
اکنون باید دید که راه عملی مبارزه با دشمن چیست و چگونه باید توطئه‌های ضد بشری آن را خنثی نمود؟سید جمال، دو عامل را در مبارزه با استعمار انگلیس بسیار مهم می‌داند و آن دو را به طور ضروری به مسلمانان توصیه می‌نمایند:1. وحدت اجتماعی 2. آموزش علوم جدید.سید در یکی از سرمقاله‌های مجله <العروه`‌ الوثقی> زیر عنوان <الوحده‌ والسیاسه‌> چنین می‌نویسد:<دو مسأله اساسی است که گاهی ضرورت آنها را ایجاب می‌کند و زمانی دین به آنها اشاره دارد. البته تربیت و ممارست آداب و فرهنگ، آن دو را الزام می‌کند و آن دو همواره لازم و ملزوم یکدیگرند و به هم پیوند دارند و از هم جدا ناپذیرند و هر ملتی در راه اعتلا و عزت و عظمت خود به آن دو سخت نیازمندند: 1- میل به وحدت اجتماعی و 2- تکلیف سیادت و استقلال.‌اگر خداوند بخواهد ملتی باقی بماند و حیات داشته باشد، این دو صفت (وحدت و سیادت) را در ضمایر آنها بیدار می‌سازد. پس یک انسان و ملت کاملی می‌آفریند و به هر تعداد که آنها از شایستگی این دو صفت برخوردار باشند، به آنها حیات می‌دهد!‌
هر ملتی که بازویش ناتوان باشد که در دفاع از خود، از تجاوز دیگران جلوگیری کند و اصالت خود را استحکام بخشد و بنای حیات اجتماعی واستقلال خود را تحکیم نماید، لابد هر روزی که می‌گذرد، ناتوان‌تر می‌شود، خُرد می‌گردد، پایمال می‌شود و آثارش از روی زمین محو می‌گردد!پیروزی درملتها به مانند تغذیه به حیات فردی است. اگر بدن انسان چند روزی غذا نخورد، از حرکت بازمی‌ایستد، رو به لاغری و ضعف می‌گذارد و سرانجام می‌میرد و نابود می‌شود! برای هیچ ملتی ممکن نیست که قوام خود را حفظ نماید و بر رقیبش هجوم برد، تا توان بقای خود را استحکام بخشد، مگر اینکه به آنچه نظام اجتماعی به آن نیاز دارد، به طور متحد و دسته‌جمعی دست یابد.‌
اگر احساس کردید که ملتی به وحدت و اتحاد تمایل دارد، مژده دهید که خداوند آنچه از سیادت و آقائی را به آنها وعده داده است، محقق خواهد ساخت.اگر تاریخ هر نژاد و قومی را بررسی کرده، مطالعه کنیم و از احوالات ملت‌ها و اقوام و بقا و فنای آنها باخبر باشیم، حتماً به سنت خداوندی در میان جمعیت‌های گونه‌گون بشر، دست می‌یابیم و می‌فهمیم که سهم و بهره هر ملتی در بقای خود، به مقدار وحدت و اتحاد آنهاست و تعداد و اندازه عظمت آنها، به تعداد نیرومندی و دفاع آنها و به دست آوردن پیروزی، بستگی دارد.
هر ملت هر چقدر اتحاد ووحدت خود را از دست دهد، به همان مقدار از شأن و عظمت آن کاسته می‌شود و آن وقتی است که سرمایه‌هایشان را که در دست دارند، مهمل گذارند و به دون همتی و روزمرگی، قناعت ورزند. در کنار دروازه‌های دیار و کشور خود بایستند، رهروان خود را با بدبینی و سوءنیت نظاره کنند!خداوند هیچ قوم و ملتی را هلاک نساخت، مگر اینکه به درد و آسیب افتراق و تفرقه‌گرفتار شدند و بدبینی و پراکندگی میان آنها حاکم شد. سرنوشت حتمی این قوم و جمعیت، ذلت و خواری طولانی و عذاب دردناک و سرانجام مرگ و نابودی است.>7 ،آری ضامن بقای یک ملت، اتحاد ملی و انسجام اسلامی آنها است: ولا تنازعوا فتفشلوا و یذهب ریحکم.
2‌: دومین عامل در احیای حیات اجتماعی و عظمت یک ملت در عصر حاضر، آگاهی به اوضاع زمان و مجهز بودن به سلاح علم و آشنائی با علوم عصر جدید است.در دوران ما، از این رهگذر است که ملتهای اروپائی به توسعه دست یافتند و سلطه خود را بر دیگر ملتها فاقد تکنیک و علوم طبیعی تحمیل کرده و گسترش دادند.سیدجمال‌الدین این نکته اساسی را دقیقاً در آغاز هشداری در مورد غفلت جهان اسلام، یادآور شده است.
بعضی از مغرب‌زمینیان، سیدجمال‌الدین را مردی عمل‌گرا و پیرو مکتب <پراگماتیسم> دانسته‌اند! البته اگر منظور <اصالت عمل> و یا به تعبیر سارتر <اولویت عمل> باشد، در این صورت می‌توان سیدجمال‌ را پیرو این مکتب دانست؛ اما اگر منظور، استفاده از عمل و آن هم به معنای نفع شخصی باشد، هرگز سید پیرو این مکتب نبوده است. سید مردی آرمان‌خواه است و جامعه ایده‌آلی را برای مسلمانان در نظر گرفته است. در واقع این آرمان است که اولویت دارد نه عمل‌گرایی.
مصلحان اجتماعی، برای تحقق آرمانهای خود از هر زمینه و عملی استفاده می‌کنند .از این جهت همه چیز برای سید، وسیله تلقی می‌شود: ارتباط با دولت و بیگانه ملاقات با پادشاهان و روِسای دولتها، روشنفکران غرب و شرق، حتی سرکشی به احزاب، گروهها و یا محفل فراماسونری فرانسوی و ایتالیایی در مصر — آن بخش که ضد انگلیس است — تنها از این منظر مطرح است و بس.
هدف نهایی سید، پیشرفت و تعالی مردم مسلمان و بازگرداندن حیثیت سیاسی به آنها و کوتاه کردن دست غرب مهاجم از کیان هستی جهان اسلامی است.چنین کاری به نظر او ممکن نیست مگر اینکه مسلمانان و ملل مشرق زمین بیدار شوند و با علوم و صنایع جدید و قوانین مدنی و اجتماعی، آشنا گردند و به این طریق: آزادی و حریت خود را به دست آورند.به نظر او دین اسلام هرگز مانع پیشرفت نیست، بلکه برای آموزش و مجهز شدن به سلاح علم را برای مسلمانان، ضروری می‌داند و حتی اگر آنها در دورترین نقطه دنیا (چین) پیدا نمایند!
سیدجمال در مقاله <لکچر در تعلیم و تعلم> از لزوم آموزش فلسفه سخن می‌گوید. او آگاه است که ما با یک علم روبرو نیستیم و بلکه با علوم مختلف سروکار داریم. و عقیده دارد که علوم به یکدیگر نیاز دارند. و این نیاز از خود علوم فهمیده نمی‌شود، و اگر علم منفرد تلقی شود، ترقی نمی‌کند و پایدار نمی‌ماند. او می‌گوید: آن علمی که به منزله روح جامع و به پایه حافظه و علت مبقیه است، آن علم فلسفه و حکمت است.
او عقیده دارد اگر فلسفه در امتی از امم نبوده باشد و همه آحاد آن امت عالم بوده باشند به آن علومی که موضوعات آنها خاص است، ممکن نیست که آن علوم در میان آن امت یک قرن ( صد سال) بماند. سیدجمال اوضاع فرهنگی دولت عثمانی و خدیویت مصر را شاهد می‌آورد که علوم جدیده در آن کشورها حضور دارد، اما نتوانسته‌اند آن را در جایگاه ویژه خود به کار ببرند؛ چرا که تعلیم فلسفه در آن مدارس وجود ندارد. به عقیده سید: فلسفه است که انسان را بر انسان می‌فهماند و شرف انسان را بیان می‌کند و طرق‌لائقه را به او نشان می‌دهد. هر امتی که روی به تنزل نهاده است، اول نقصی که در آنها حاصل شده است، در روح فلسفی حاصل شده است، پس از آن نقص در سائر علوم و آداب و معاشرت آنها سرایت کرده است.7‌سیدجمال می‌گوید: <فلسفه خروج از مضیق مدارک حیوانیت است به سوی فضای واسع مشاعر انسانیت و ازاله اوهام بهیمیه است.>
البته سیدجمال از حاکمیت فلسفه ارسطوئی و فقدان روش استقرایی که علم را در اختیار انسان می‌گذارد و بر طبیعت و هموار ساختن زندگی و رفع موانع از آن مجهز می‌کند، انتقاد می‌کند و می‌گوید: مسلمانان آن علومی را که به ارسطو منسوب است، به غایت رسانده‌اند اما اگر سخن از گالیله، نیوتون، کپلر نسبت داده می‌شود آن را کفر می‌انگارند! پدر و مادر علم برهان است و دلیل، نه ارسطو و نه گالیله.8
سید وجود ادبیات عرب و یا علوم اسلامی از قبیل نحو، صرف، معانی، بیان، فقه، اصول، در میان مسلمین را می‌ستاید؛، اما همه آنها در نهایت عقیم می‌داند؛ زیرا که مدرسین ما، آنها را به طوری که بتواند دانشجویان از جمیع خرافات و موهومات، نجات دهند، تدریس نمی‌کنند و این دانشجویان نمی‌توانند از خود سئوال کنند که: <ما کیستیم؟ و چیستیم و ما را چه باید و چه شاید و هیچ‌گاه از اسرار تار برقیها (الکتریسیته) و <کشتی بخاری> و <ریل کارها (راه‌آهن) سئوال نمی‌کنند.>9‌
باز می‌نویسد:عجیب‌تر آن است که یک لمپی در پیش خود نهاده، از اول شب تا صبح، شمس البارعه را مطالعه می‌کند و یک بار در این معنی فکر نمی‌کند که چرا شیشه او را (لمپ را) برداریم، دود بسیار از آن حاصل می‌شود و چون شیشه را بگذاریم هیچ دودی از آن پیدا نمی‌شود؟>10
البته به نظر بعضی از پژوهشگران، منظور سید از فلسفه، فلسفه یونانی —- ارسطوئی نیست، بلکه در واقع سید از سنت ارسطوئی فلسفه انتقاد می‌کند که توجهی به علوم استقرائی جدید نمی‌شود. بلکه منظور او از فلسفه، فلسفه تحصلی مسلک غرب است که آن را عنوان کرده‌اند.11
به نظر آنها همچنین اقبال لاهوری در دوره‌های بعدی، توجه به علوم استقرائی دارد که مورد توجه قرآن کریم است و مسلمانان را به آموزش آنها تشویق می‌کند.قطعاً سیدجمال‌الدین از موضع یک عالم اسلامی، تشویق به یادگیری علوم عصری می‌نماید و نشان می‌دهد که این علوم پایه‌ای و جزئی از <عالم کبیر> است که چیزی به جز کتاب آسمانی آنها نیست و از این جهت با میرزافتحعلی آخوند‌زاده که اسلام را به مانند هر دین و شریعت، مانع توجه به تحصلی دارد، تفاوت ذاتی دارد و همینطور با ملکم‌خان که صرفاً به علل سیاسی و حفظ مقام اجتماعی خود، دم از اسلام می‌زند و هرگز از تزلزل ایمان مسلمانان، نگرانی ندارد، تفاوت می‌کند.‌
سید در واقع عظمت اسلام را می‌خواهد با مجهز شدن به علوم عصری و زدودن خرافات از چهره تابناک اسلام تا عزت و عظمت مسلمانان را تجدید نماید و با پیر استعمارگر انگلیس، از راه تقویت علمی و اجتماعی — سیاسی مسلمانان مبارزه کند و نیروهای اشغالگر و استعماری را از بلاد اسلامی بیرون براند.در اینجا با نقل اشعاری از اقبال لاهوری که همفکر و یا شاگرد معنوی سید است و توانسته است با تلقین فلسفه خودی و نفی تقلید ازغرب، احیای هویت اسلامی — اجتماعی مسلمین را به عهده بگیرد، و راه سیدجمال‌الدین را در بیداری مشرق زمین و مسلمانان ادامه دهد، به پایان می‌بریم:
شرق را از خود بَرَد تقلید غرب
باید این اقوام را تنقید غرب
حکمت مغرب نه از چنگ و رباب‌
نی ز رقص دختران بی‌حجاب
نی ز سحر ساحران لاله روست
نه ز عریان ساق و نی از قطع موست
حکمتی او را نه از لادینی است
نی فروغش از خط لاتینی است
حکمت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش، چراغش روشن است‌
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
مغز می‌باید، نه ملبوس فرنگ!
حکمت از قطع و برید جامه نیست
مانع از علم و هنر ،عمامه نیست
اندرین ره جز نگه مطلوب نیست
این کُلَه یا آن کُلَه، مطلوب نیست
فکر چالاکی اگر داری، بس است
طبع دراکی اگر داری، بس است

پی‌نوشتها:‌

1- متن کامل این مقاله، در ضمن مقالات سید، در مجموعه آثار وی که در قم و قاهره و در 9 جلد چاپ نشده، درج گردیده است.‌
2‌‌-‌‌العروه‌ الوثقی:صفحه 421 – 163 – همان چاپ‌
‌3‌-مجموعه آثار: العروه‌ الوثقی‌صفحه143 — مکتبه` الشروق الدولیه`- القاهره- 2 – 2
4‌- همان، ص 144
5‌- همان‌
6‌‌-‌‌‌ العروه‌ الوثقی – صفحه 164-163‌
‌7‌- مقالات جمالیه – (مندرج در مجموعه آثار).
8‌- همان
9‌- همان
10‌- همان‌
11‌- سیدجمال‌الدین و تفکر جدید – مجموعه پژوهش‌های تاریخی – نشر تاریخ ایران – ج 1 – 1362

منبع

مطالب مرتبط

image-news105

استمرار مبارزه پس از تبعید سید جمال‏ الدین از ایران

image-news105

سید جمال‌الدین و علم زدگی

image-news105

سید جمال و حرکتهای اسلامی معاصر

image-news105

‌راه رهایی مشرق زمین ازدیدگاه سید جمال الدین

image-news105

سید جمال الدین و وحدت اسلامی(بخش اول )