دیدگاهها درباره امام موسى صدر

image-article200

آقاموسى هميشه در خدمت مرحوم پدر بود و نهايت احترام و ادب را در اين جهت به كار مى گرفت. وقتى كه پدر مى خواستند از منزل خارج شوند

ابورشاد

مرحوم آیت الله آقاى حاج سیدرضا صدر1:
آقاموسى همیشه در خدمت مرحوم پدر بود و نهایت احترام و ادب را در این جهت به کار مى گرفت. وقتى که پدر مى خواستند از منزل خارج شوند، فوراً مى دوید نعلین هایشان را جفت مى کرد و دست به سینه چند قدمى ایشان را بدرقه مى نمود. هنگامى که برمى گشتند و از در حیاط وارد مى شدند، بى درنگ و شتابان هر کارى داشت کنار مى گذاشت و به پیشواز پدر مى رفت.
آقاموسى همیشه و در همه مراحل زندگى تا مرحوم والد معظم در قید حیات بودند، بیش از ما به فکر پدر بود و به ایشان عنایت خاصى داشت و لحظه اى هم در این مورد سستى نمى کرد. این بود که دعاى خیر والد بزرگوار نیز همواره پشـت سر آقاموسى قرار داشت که: «آقاموسى بزرگ میشى… آقاموسى بزرگ میشى…»

آیت الله محسن ملایرى2:
مرحوم آیت الله بروجردى نسبت به شاگردان خود اهتمام بلیغ داشتند. به عنوان نمونه، آقاموسى صدر به درس ایشان مى آمدند و جوان نورسى بودند. به مجردى که ایشان اشکال مى کردند، مرحوم آیت الله بروجردى مى فرمودند: «سکوت کنید تا ببینم آقا چه مى گویند.»

مجله نور 3:
مرحوم آیت الله حاج سید ابوالقاسم خویى، بر روى منبر تدریس مى کرد. در طول مدت درس جابه جا نمى شد و دستانش را بر استوانه هاى منبر مى فشرد. از آنجا که شاگردان ایشان بسیار بود و ایراد اشکال تضییع حقوق دیگران بود، در خلال درس اجازه اشکال به همگان نمى داد. نقل شده که معظم له در دو مورد به خطیب عارف مرحوم حسینعلى راشد و امام موسى صدر ـ رهبر مفقودشده شیعیان لبنان در لیبى ـ اجازه اشکال دادند، خود بعداً فرمودند که به خاطر احترام این دو نفر اجازه دادم که سر درس اشکال خود را مطرح کنند.

آیت الله آقاى حاج سیدموسى شبیرى زنجانى4:
یک جلسه بحث با سیدموسى، خاصیت یک هفته بحث با دیگران را در خود جمع مى کرد.

حجت الاسلام والمسلمین، آقاى حاج شیخ على دوانى 5:
شهید مطهرى، ضمن اظهار مسرت زیاد، در حاشیه اغلب مقالات اظهارنظرهایى کرده بودند. آن طور که به خاطر دارم، مخصوصاً از مقاله «اقتصاد در مکتب اسلام» آقاى سیدموسى صدر تعریف کرده بود که این مقاله تازگى دارد و در اوضاع و شرایط کنونى لازم و ضرورى است. در آن زمانها اینگونه مباحث سابقه نداشت.

آیت الله آقاى حاج شیخ ناصر مکارم شیرازى6:
در زمان مرجعیت حضرت آیت الله بروجردى این مسائل (اصلاح حوزه) مطرح بود. مخصوصاً طرحى بهوسیله دوستان فاضل جوان در آن زمان، امثال امام موسى صدر و شهید دکتر بهشتى و جمعى از مدرسین بزرگ فعلى براى گامهاى اولیه اصلاح حوزه تهیه شده بود، ولى براثر آماده نبودن افکار به دست فراموشى سپرده شد و مایه سرخوردگى همه دوستان گردید.

حجت الاسلام حاج شیخ محمود خلیلى7:
بارها نویسندگان معروف و شخصیتهاى بارز مسیحى مثل جرج جرداق، و شکرالله حداد به ایشان گفته بودند این فرهنگ شیعه که شما مطرح مى کنید، اگر همه مثل شما آن را ارائه مى دادند، الآن دیگر اثرى از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور باقى نمى ماند. این فرهنگ با این ویژگیها قابل پذیرش براى همه مردم است.

حجت الاسلام حاج شیخ محمود خلیلى 8:
امام موسى صدر در تمام سخنرانیهاى خود در لبنان، به زبان عربى فصیح صحبت مى کرد و در اداى جملات عربى، لهجه خاص و شیرینى را به کار مى گرفت. از طرفى چون همه گفتارهاى وى از ته دل برمى خاست، بدین سبب هر شنونده اى را به طرز معجزه آسایى تحت تأثیر خود قرار مى داد. به گونه اى که حتى مردم عادى لبنان در گفتگوهاى خود سعى مى کردند با لهجه خاص امام موسى صدر جملات را ادا کنند.

آیت الله حاج شیخ یوسف صانعى9:
قوانین را نزد آیت الله حاج آقاموسى صدر خواندم. برخى از دوستان، از ایشان تقاضا کردند که مکاسب را تدریس بفرمایند. ایشان قبول نفرمودند و در سر درس فرمودند: از این قضیه اى که براى من پیش آمد و برخى از دوستان از من خواسته اند که مکاسب بگویم، شدیداً متأثر شدم که وضع به جایى رسیده که به من مى گویند: مکاسب بگو! مکاسب را باید جناب آقاشیخ عبدالجواد جبل عاملى بگوید، نه من!
گویا آقاى صدر، خود مکاسب را نزد آن مرحوم فرا گرفته بودند و تا آنجا که یادم هست، مرحوم شهید حاج آقا مصطفى خمینى هم مکاسب را نزد مرحوم جبل عاملى خوانده بودند.

مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملى10:
بله، آقایان حاج شیخ اسماعیل ملایرى، حاج سیدمحمد حسین طهرانى، یوسف صانعى، موسى صدر، شیخ محمدرضا صلواتى، محمدى گیلانى، صادق خلخالى، حسین مظاهرى، مهدوى کنى، اخوى ایشان آقاى باقرى، آقاى ستوده و همچنین مرحوم آقا مصطفى خمینى (ره) از جمله کسانى بودند که به درس کفایه مى آمدند. خداوند تأییدشان کند. آقایان خیلى جدى، زحمتکش و مقید بودند. بعضى از ایشان ماه مبارک و تعطیلیها را هم درس مى خواندند. جدّیت و علاقه فراوانى به درس داشتند. گاهى اوقات بعضى از شاگردان در درس مى گفتند: کفاف کى دهد این باده ها به مستى ما!

آیت الله حاج سیدمحمدعلى موحد ابطحى11:
در وقت بحث، وقتى من نظر و یا اشکالى به کلام استاد داشتم و مطرح مى کردم، فرداى آن روز مى دیدم که آقاموسى آن مطلب را در کنار نوشته هایش جاى داده و به اسم خود من نیز ثبت کرده است. و این اوج فروتنى و بزرگوارى ایشان را مى رساند که این قدر براى دوست و هم بحث خود احترام و ارزش قائل بود.

آیت الله حاج سیدمحمدعلى موحد ابطحى12:
… درست است که آقاموسى جوان بود، ولى در زمره عالیه (بزرگان) روحانیت قرار داشت و از نظر مکارم اخلاقى مشابهش را تا حالا ندیده ام. من آنچه را که لازم است، در او دیده ام. حتى در این اواخر آن قدر در تعبدیات کارکرده و جلو رفته بود که نظیر نداشت. او در عین حال که یک فرد روشنفکر اجتماعى بود، داراى روح متعبد و بالایى بود. در خصوصیات آداب و زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع) طورى برخورد مى کرد که پیدا بود عاشق این معانى است. روزى که ایشان همراه ما با پاى پیاده از نجف به کربلا براى زیارت مى رفت، در این سفر حضورى عاشقانه داشت. در وقت دعا و زیارت عاشورا از همه باحال تر بود، وقت گریه، چشمهایش از شدت گریه سرخ مى شد. در موقع ذکر مصیبت و شعرخوانى، نوبت که به او مى رسید، با حال جانکاهى در مصیبت اهل بیت(ع) شعرهاى فارسى و عربى فصیح مى خواند…

آیت الله حاج سیدمحمدعلى موحد ابطحى13:
من با آقاى خمینى (ره) خیلى مأنوس بودم، هم آن وقتى که در قم تشریف داشتند و هم زمانى که در نجف بودند. علاوه بر شرکت در درس و بحث ایشان، در قم (به طور خصوصى) رفت و آمد خانوادگى باهم داشتیم. یک روز در نجف در خدمتشان بودم، صحبت از مسائل ایران و مبارزات ایشان با شاه و رژیم به میان آمد. من گفتم: خوب حالا اگر در این مبارزه ان شاءالله موفق شدید و این دستگاه طاغوت را سرنگون کردید، آیا کسى را دارید که در رأس امور کشور بگذارید؟ و آن هم بتواند از عهده همه این مسائل بخوبى برآید؟ دیدم ایشان نظر به آقاموسى دارند و فرمودند: «آقاموسى رفیق شما.» بعد گفتم: «آقاموسى دیگر لبنانى شده است و لبنانیها وى را رها نمى کنند». فرمودند: «اینها سهل است درست مى شود.»

شهید آیت الله دکتر بهشتى14:
اولین دوستان من که در حوزه خیلى باهم مأنوس و هم بحث بودیم، آقاى حاج سیدموسى شبیرى زنجانى که از مدرسین برجسته قم هستند، آقاى حاج سیدمهدى روحانى، آقاى آذرى قمى، آقاى مکارم شیرازى و امام موسى صدر بودند. اینها دوستانى بودند که پیش از همه با آنها بحث داشتیم.

آیت الله دکتر بهشتى15:
بیش از 5 سال در آلمان بودم. در طى این 5 سال سفرى به حج مشرف شدم، سفرى به ترکیه، سوریه و لبنان آمدم تا از فعالیتهاى اسلامى آنجا بازدید نموده
و با دوستان تجدید عهد نمایم، مخصوصاً برادر عزیزمان امام موسى صدر، که امیدوارم هرجا هست، مورد رحمت خداوند باشد و ان شاءالله به آغوش جامعه مان بازگردد.

شهید آیت الله دکتر بهشتى16:
مسئله امام موسى صدر براى من مسئله اى مهم است، چه از نظر دینى، چه از نظر سیاسى، و چه از نظر دوستى شخصى و آن را دنبال خواهیم کرد.

آیت الله آقاى حاج شیخ محمد واعظ زاده خراسانى17:
شنیدم روزى فدائیان اسلام، به طور دسته جمعى خدمت ایشان (مرحوم آیت الله صدر بزرگ ره) رفته بودند. آن مرحوم با ملاطفت زیاد، آنان را نصیحت کرده و گفته بود: «تندروى نکنید، ملایم رفتار کنید.»
بعد خود ایشان در جلسه اى، در حالى که مى خندیدند، مى گفت: «فدائیان اسلام پیش من آمدند. آنان را نصیحت کردم.» مرحوم صدر، از حرکت فدائیان اسلام خوشش مى آمد. فرزندانش، مخصوصاً آقاموسى صدر، با فدائیان اسلام ارتباط داشتند.

آیت الله آقاى حاج شیخ محمد واعظ زاده خراسانى18:
در همان سالهاى اوّل ورود من به مشهد بود که هیئتى از علماى لبنان، به دعوت دولت ایران، به مشهد آمده بودند. در بین اینان، مرحوم عارف زین، مؤسس مجلّه العرفان (که در صیدا منتشر مى شد) هم بود. به لحاظ اینکه استاد دانشگاه بودم، وقتى که شخصیتهایى به دعوت دولت یا آستان قدس به ایران مى آمدند، از من هم دعوت به عمل مى آمد که حضور داشته باشم. دو روز از آمدن میهمانان مى گذشت که عارف زین، به خاطر مریضى و کهولت سن، رخت از جهان بربست. مرحوم حاج میرزا احمد آقازاده، که سوابق ایشان را مى دانست، از ایشان مفصلاً تجلیل کرد و او را در صحن مطهر امام(ع) دفن کردند. دو سه سال که از این ماجرا گذشت، آقاى امام موسى صدر به مشهد آمد. ایشان مى گفت: «آمدن عارف زین به مشهد و فوت او، داستان عجیبى دارد. وقتى که دولت ایران از این گروه دعوت به عمل آورد، من به عارف زین که چهره مبارزى بود، گفتم: این دعوت از طرف سازمان امنیّت ایران است و شایسته شخصیت مبارزى مانند شما نیست که به آن پاسخ مثبت بدهید. گفت: به من الهام شده که در مشهد مى میرم و همان جا هم دفن مى شوم; از این روى، باید بروم. کارى به این حرفها ندارم!».

شهید دکتر مصطفى چمران19:
… به اتفاق امام موسى صدر براى دیدار از خانواده این شهید رهسپار خانه آنها شدیم…، خانه محقر و کوچکى داشت. مردم نیز در اطراف آن جمع شده بودند. امام موسى صدر در کنار اتاق بر زمین نشست. پیرزن سرتاپا سیاه پوشیده و جلوى او نشسته و هیچ نمى گفت. یکباره شروع به سخن کرد، با حالتى عصبانى و صدایى لرزان… و با آن حالت عصبانیت فریاد برآورد که اى امام موسى! تو چرا اردوگاه براى زنان تأسیس نکرده اى، تا من بتوانم در آن اردوگاه آیین جنگاورى بیاموزم و به افتخار شهادت نایل شوم؟!

شهید دکتر مصطفى چمران20:
در شهربعلبک ازخانواده اى دو جوان به شهادت رسیده بود. هنگامى که به دیدار آنان رفتیم،پدرمى گفت: اى امام موسى ناراحت مباش، من دو فرزند خودم را تقدیم تو کرده ام، سه پسر دیگر نیز باقى مانده اند و بعد با زنم و خودم پنج نفر مى شویم که آماده شهادتیم.

شهید دکتر مصطفى چمران21:
امام صدر تنها کسى است که از اول معرکه تا به امروز یک حرف زده و بر یک راه مستقیم رفته است، برخلاف دیگران که هر روز حرف خود را عوض کرده اند (حتى فتح). او شعارهایش و پیش بینهایش به حقیقت پیوسته است. تنها و تنها کسى است که از دولتى خارجى پول نگرفته، و از کسى نوکرى و حرف شنوى نداشته، بلکه فقط و فقط به خاطر مصلحت مردم و ایده خود اقدام کرده است.
مى دانم که ممکن است عده اى به من ایراد بگیرند که چرا این همه از صدر حرف مى زنم. و حتى بگویند من عاطفى هستم! در حالى که این طور نیست. با آنچه من دیده ام و با وجود خود حس کرده ام و با مقایسه با دیگران، حتى یاسر عرفات و با وجود زدن این همه تهمتهاى ناجوانمردانه به او (امام موسى صدر) و این همه فداکاریها و ثبات ایمان او به راهش، دریغ است که من سکوت کنم و حرف حق را نزنم ـ فقط از ترس اینکه ممکن است کسى مرا عاطفى بنامد.
در یک جمله بگویم: در پاکى، فداکارى، ایمان و شخصیت… بین صدر و این مدعیان رهبرى که من مى شناسم، از آسمان تا زمین فاصله است.»

مرحوم آیت الله حاج سید محمود طالقانى (ره)22:
فقدان امام موسى صدر کمبود بزرگى براى شیعیان جهان محسوب مى شود، زیرا در این شرایط امام موسى صدر مى توانست در انعکاس انقلاب اسلامى ایران در کشورهاى عربى سهم بزرگى داشته باشد. ما هر قدرتى که داریم براى پیداکردن امام موسى صدر به کار مى اندازیم. من امام موسى صدر را مى شناسم، با او دوست صمیمى هستم و از مبارزات او آگاهى کامل دارم.

مرحوم مهندس مهدى بازرگان در پیامى به مردم لبنان23:
فراموش نمى شود آن روز که امام موسى صدر رهبر هوشمند و دلسوز شما در پایان جنگ داخلى که مسیحیان فالانژ بر شما تحمیل کرده بودند لب به سخن گشود، چگونه سیل محبت هم کیشان ایرانى شما به سوى جنگزدگان شیعه جارى شد و… از خداوند متعال عظمت و بهروزى شما شیعیان لبنان را خواستارم و آرزو مى کنم که سرنوشت امام موسى صدر رهبر کوشا و مجاهد خستگى ناپذیر شما روشن گردد. آن کس که همچون پلى میان ملت ما و مردم لبنان واسطه اتصال بود. از پروردگار یکتا مسئلت مى کنم که به سلامت نزد ملتش باز گردد و کارهاى ناتمام خود را در بازسازى جامعه شیعه لبنان از سر گیرد.

آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانى:
در سال 1330 که حملات و تبلیغات مادیگرى و نویسندگان غیرمتعهد در ایران افزایش یافته بود، و هیچ نوع مقاله دینى و نشریه علمى در ایران که پاسخگوى احتیاجات روز باشد وجود نداشت، استاد فقید در همان سال انجمنى متشکل از فضلاى آن روز حوزه به وجود آورد و از آنان نویسندگى و تنظیم مقالات در موضوعات را درخواست نمود. تا آنجا که به خاطرم هست، اعضاى این انجمن را شخصیت هایى مانند اساتید محترم مرحوم استاد شهید مطهرى، امام موسى صدر، شهید قدوسى، ابراهیم امینى، مهدى حائرى تهرانى و… تشکیل مى دادند. نگارنده نیز افتخار شرکت در آن جلسه را داشت. براى اینکه مقالات پخته تر و منظم تر نوشته شود، طرح موضوعات توسط خود استاد فقید انجام گرفت و قرار شد هر دو نفر از اعضاى انجمن با همکارى یکدیگر مقالاتى بنویسند. به خاطر دارم، مرحوم شهید مطهرى و مرحوم شهید قدوس با همکارى یکدیگر درباره زندگانى اجتماعى مورچگان و پرندگان مقالاتى را تنظیم کردند.
امام موسى صدر با همکارى یکى از اعضاء جلسه، پیرامون صبر و استقامت از نظر قرآن، که آن روز دستاویز گروهکهاى چپى بود، مقالاتى را تنظیم نمودند که قسمتى از آنها در نشریه «جامعه تعلیمات اسلامى» آن روز، به چاپ رسید و از اینجانقطه عطفى در زندگى فضلاى حوزه و آشنایى با قلم و مطبوعات فارسى پدید آمد…24
——————————————————————————–
1 . امام موسى صدر، امید محرومان، عبدالرحیم اباذرى، صص 180ـ179.
2 . مجله حوزه، شماره 43، ص 286.
3 . دوره چهارم، شماره 11، ص 64.
4 . امام موسى …، ص 44.
5 . همان، 71ـ70.
6 . همان، ص 78.
7 . همان، ص 102.
8 . همان، ص 166.
9 . مجله حوزه، شماره 40، ص 39.
10 . مجله حوزه، شماره 15، ص 31.
11 . اباذرى، همان، ص 176.
12 . همان، ص 178.
13 . همان، ص 227 و 228.
14 . سید فرید قاسمى، یادنامه شهید مظلوم آیت الله دکتر سیدمحمدحسین بهشتى، ص 26.
15 . همان منبع، ص 24.
16 . واحد فرهنگى بنیاد شهید، بهشتى، اسطوره اى بر جاودانه تاریخ، ج 3، ص 1098.
17 . مجله حوزه، شماره 43، ص 229.
18 . مجله حوزه، شماره 46، ص 61.
19 . امام موسى، همان، ص 175.
20 . همان، صص 176-175.
21 . همان، ص 235.
22 . روزنامه کیهان، مورخ 8/12/57.
23 . روزنامه جمهورى اسلامى، 9/6/58.
24 . نقل از یادنامه استاد علامه سیدمحمدحسین طباطبائى، انتشارات شفق، قم 1361، ص66ـ68.

منبع :فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر

مطالب مرتبط

image-article100

‏یادی از استاد مسلّم حوزه های علمیۀ تبریز مرحوم حاج میرزا کامران (رضوان الله علیه)‏

image-article100

جستارهایی در مبارزات آیت‌الله‌ العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی ایران‏

image-article100

زندگانی من

image-article100

‏نگاهی کوتاه بر زندگی، آثار و مبارزات آیت الله العظمی خوئی(قده)‏

image-article100

یادواره آیت الله سید محمد صادق لواسانی