درباره خاطرات شهید نواب صفوى(1 )
پنجشنبه 27 دى ماه مصادف با چهل و دومين سالگرد شهادت رهبر فدائيان اسلام حضرت «نواب صفوى» و ياران وفادارش شهيدان: ذوالقدر، طهماسبى و واحدى است.
به قلم استاد سید هادی خسروشاهی
اشاره:
پنجشنبه 27 دى ماه مصادف با چهل و دومین سالگرد شهادت رهبر فدائیان اسلام حضرت «نواب صفوى» و یاران وفادارش شهیدان: ذوالقدر، طهماسبى و واحدى است. بدین مناسبت تلخ، مطلب زیر که درباره خاطرات شهید نواب صفوى نوشته شده است، از نظر مىگذرد:
کوشش و تلاش بىسابقهاى که در داخل و خارج، براى نگارش «تاریخ معاصر ایران» به عمل مىآید، بسیار زیاد و گسترده است. در یک مورد از سوى نهادهاى ظاهراً فرهنگى آمریکا، براى تهیه «تاریخ شفاهى ایران» ششصدهزار دلار سرمایه گذارى شده است(2 ) و «تاریخ شفاهى چپ ایران» هم در آلمان تهیه مىشود، که هماکنون مجموعه اول آن در 600 صفحه چاپ و منتشر شده است…
در دیگر کشورهاى غربى، عمله رسمى یا آماتور امپریالیسم و حقوق بگیران سابق رژیم پهلوى، و قلم به مزدان «اجارهاى»! به شدت و سرعت مشغول «تاریخنگارى» و «خاطره»نویسى هستند و در این راستا 16 جلد تاریخ دوران پهلوى را به قلم دکتر الموتى، از لندن منتشر ساختهاند و دهها نوع کتاب دیگر را به نام «خاطرات» به دست چاپ سپردهاند که محتویات بخش عمدهاى از آنها، اصولا جعلى است.
«خاطرات اسدالله خان علم»، «على امینى» و «بختیار» و دیگر اوباش دوران پهلوى، از جمله کتابهایى است که اخیراً به بازار آمده است…. از قول شاه سابق «پاسخ به تاریخ» را نشر دادهاند و از قول «اشرف پهلوى» ـ آن جرثومه فساد و تباهى ـ «تسلیمناپذیر» و «من و برادرم» را و از زبان ثریا پهلوى، «کاخ تنهایى» را… و اکنون باید منتظر خاطرات «فرح پهلوى» و «اردشیر زاهدى» بود(3 ) و یا حتى «تاریخ انقلاب اسلامى»! به قلم عمله معروف ظلمه; چون: شجاعالدین شفاو داریوش همایون و امیر طاهرى و یا قلم به مزدانى از این قماش که در دیار غرب، به بهرهگیرى بهینه از «آزادى» و «حقوق بشر»! اشتغال دارند…
البته اگر این موجودات دوپا، تاریخ رژیم خود را مىنوشتند و آنچه را که ژنرال حسین فردوست در خاطرات خود درباره خود آنها آورده است، تکمیل مىکردند ما را با آنها حرفى نبود، ولى آنها به بررسى تاریخ ما! پرداختهاند. در این رابطه، حتى «تاریخ فدائیان اسلام» را هم در کتابهاى این آقایان مىیابیم که طبق انتظار، آکنده از اکاذیب، تحریف حقایق و وارونهگویىهاست… و گاهى آن چنان دروغ به هم بافتهاند که هیچ عاقلى نمىتواند آن را باور کند، اما اینها گویا در همه چیز اهل «شاه»کارند!(4 ) (*1)
***
… پیش از هواداران شاه، چپ گرایان وطنى نیز درباره تاریخ فدائیان اسلام، اشاراتى دارند که نشان دهنده نوع برخورد منفى و غیرمنطقى آنان با کل حرکت اسلامى ـ ضدامپریالیستى ایران مىتواند باشد.
رفیق بیژن جزنى چپ معروف، در کتاب «تاریخ ایران» خود مىنویسد:
«… نواب عقاید خود را از اخوانالمسلمین تقلید کرده بود(!) و حکومت شرعى اسلام را تبلیغ مىکرد. نواب شخصاً مردى صادق و پرهیزکار بود. مهمترین ترور فدائیان اسلام ترور رزمآرا بود که درست در موقع اوجگیرى جنبش در یک موقعیت تاریخى انجام گرفت و زشتترین آنها سوء قصد به دکتر فاطمى همکار مصدق.. ترورهاى فدائیان اسلام به جز در مورد رزمآراء و تا حدى هژیر، نتیجهاى در جریانهاى سیاسى موجود به بار نیاورد و واجد تمام صفات ترور کور مىباشد».(*2)
ملاحظه مىفرمایید که تحلیل تاریخى این آقایان، از چه عمقى برخوردار است؟ تبیین اندیشه اسلامى درباره جامعه و حکومت، «تقلید» از اخوانالمسلمین است؟ گویا پیش از اخوان، اندیشه حکومت در اسلام وجود نداشته است؟ و اعدام مهرههاى اصلى و رسمى استعمار و استبداد: رزمآراء و هژیر و کسروى هم «ترور کور» است، اما ترور چند ژاندارم و پاسبان در شهر و روستا، توسط همین چپگراهاى وطنى، از دیدگاه آقایان «نبرد مسلحانه» خلق است و از نوع غیر کور!…
… فسیلهاى ملى گرایان هم در این میان، همچنان ساز خود را مىزنند و با استفاده از فرصت، آنچه را که خود صلاح مىدانند، انتخاب و تلخیص و مونتاژ کرده و به نام تاریخ به دست چاپ مىسپارند، حتى اگر منبع و مأخذ آنها در این راستا، گازیوروسکى ـ روزنامه نویس مجهول الهویه شرقى ـ آمریکایى باشد!…
جناب سرهنگ غلامرضا نجاتى، علاوه بر انجام وظیفه فوق(*3) در «تاریخ 25 ساله ایران» خود، درباره فدائیان اسلام فقط در دو سطر چنین مىنویسد:
«… رویداد مهم در کابینه علاء، تیراندازى به سوى علاء درمسجد شاه و اعدام نواب صفوى و دو تن از یارانش بود».(*4)
و اصولا گویا، این فدائیان اسلام نبودند که به قول مرحوم آیتالله طالقانى: جبهه ملى را به روى کار آوردند و در ملى شدن صنعت نفت، با از میان برداشتن موانع اصلى چون هژیر و رزمآراء، حاکمیت آقایان را امکانپذیر ساختند (*5) و البته بلافاصله به دستور پیشوا، رهبرى آنها به زندان رفت و این زندان، 22 ماه تمام استمرار یافت!…
تازه آقاى نجاتى در همین دو سطر کوتاه هم حقیقت را نمىنویسد چون در کنار شهید نواب صفوى، سه نفر از یارانش به جوخه اعدام سپرده شدند، نه دو نفر، و پیش از آنها هم شهید عبدالحسین واحدى، توسط ژنرال بختیار تبهکار، به شهادت رسیده بود… و این درست در دورانى بود که بیشتر آقایان ملى! بر سر کار و زندگى خود بازگشته و یا در استراحتگاه احمدآباد به سر مىبردند!
اگر تصور شود آقاى نجاتى به علت اقامت طولانى در امریکا، اطلاعات کافى از وضع داخل کشور ندارد، باید گفت که چنین نیست و ایشان در همین کتاب دو جلدى و 1200 صفحهاى خود، 70 صفحه کامل درباره فدائیان خلق و مجاهدین خلق و تبیین ایدئولوژى و تاریخ آنان، قلم فرسایى نموده است… و این «ضیق خناق» درباره «فدائیان اسلام»، کاشف از رازى مىکند که آقایانِ ملىنماها در «درون» دارند.
اگر نسل جوان غیر معاصر با حوادث آن دوران، این تاریخها را بخوانند، درباره «فدائیان اسلام» چه برداشت و داورى خواهند داشت؟ نتیجه پیشاپیش روشناست!
… پس باید تاریخ پیدایش، اهداف عملکرد و اندیشه رهبرى فدائیان اسلام را از خود فدائیان و یا آشنایان آنها پرسید. خوشبختانه بعضى از افرادى که در آن دوران بودند، هنوز زندهاند و مقالاتى در این زمینهها نوشتهاند. و از همه آنها مهمتر، خاطرات خود شهید نواب صفوى، درباره چگونگى پیدایش فدائیان اسلام و عملکرد آنهاست که به طور اجمال آن را یا به خط خود نوشته و یا آن را بیان داشته و شهید سید محمد واحدى به تقریر و تحریر آنها پرداخته و در زمان حیات خودشان، در مجله «خواندنىها» منتشر شده است.
دکتر نصرالله شیفته، سردبیر وقت مجله «خواندنىها» در آن دوران، درباره این خاطرات چنین مىنویسد:
«… در آن ایام، شادروان نواب صفوى و تنى چند از یاران نزدیکش در تهران به طور مخفى مىزیستند. در اواخر سال 1332 در ملاقاتى که اینجانب در مخفى گاه با آن شادروان و یارانش داشتم، قرار شد یادداشتهاى ایشان در یک نشریه هفتگى توسط اینجانب انتشار یابد که آن خاطرات در 18 مقاله ـ حدود 50 صفحه ـ طى چهارماه انتشار یافت.
شادروان نواب صفوى در این یادداشتها که به خط خودش مىنوشت، از نخستین روز فعالیتهاى سیاسى و مذهبى خویش در «عراق» تا آخرین روزها و ماجراى قتل رزمآراء و علت اعدام و غیره را به خط خود نوشت که تماماً به چاپ رسید.» (*6)
البته این سلسله یادداشتها، در مجله مزبور، به نام شهید سیدمحمد واحدى چاپ مىشد، ولى همانطور که آقاى دکتر شیفته نوشتهاند و همه مىدانیم، مطالب به خطّ شخص مرحوم نواب بوده و یا تقریر و پاکنویسى آنها به عهده مرحوم واحدى بوده است. و مىدانیم سید محمد واحدى که به هنگام شهادت بیست سال بیشتر نداشت، به طور طبیعى نمىتوانست از همه زوایاى امور که در یادداشتها آمده است – از جمله زندگى در نجف و مبارزات نخستین – به عنوان شاهد عینى حضور داشته و از آنها آگاه باشد. البته در یکى دو مورد، مثلا دستگیرى خود مرحوم واحدى، مطالبى آمده است که مىتوان گفت آنها از اضافات خود وى مىباشد، اما اصل مطالب در کل، از شهید نواب صفوى است.
***
…این خاطرات به دنبال حملات شخصى به نام حائرىنیا در مجله خواندنىها ـ سال پانزده 1334 ـ و پاسخ کوتاه و رسمى شهید نواب صفوى طى نامهاى که در آن مجله چاپ شد. (*7)، از آغاز سال شانزدهم خواندنىها، مورخ اول مهرماه تا شماره 23 مجله، منتشره در تاریخ 20 آبانماه 1334، جمعاً در 18 قسمت ـ و در 18 شماره ـ منتشر گردیده است.
… در آخرین دیدار نویسنده این سطور با شهید عزیز، حضرت نواب صفوى در منزل مرحوم آیتالله حاج مهدى سراج انصارى ـ در محله گلوبندک تهران ـ که تقریباً ده روز قبل از اقدام به ترور حسین علاء، رخ داد، مرحوم نواب صفوى در پاسخ اینجانب درباره تکمیل خاطرات، وعده چاپ «متن کامل خاطرات» را داد و در پاسخ مرحوم حاج سراج انصارى که پرسید: «مدتىست خبرى نیست؟» گفت: «ما فعلا کار فرهنگى و توضیحى انجام مىدهیم، در صورت لزوم، قیام به واجب خواهیم کرد!»
در واقع سانسور مقالات و حذف بخشهایى از آن، از جمله موانع و مشکلاتى به شمار مىرفت که استمرار نشر آنها را غیر مقدور ساخت. طرح و اجراى ترور علاء هم البته مىتواند یکى از دلایل عدم نشر آن باشد.
در ذیلِ پایانِ آخرین بخشخاطرات منتشره در مجله خواندنىها، چنین آمدهاست:
«براى اطلاع خوانندگان با این شماره هیجدهمین مقاله ما به دست خوانندگان مىرسد. اکنون ناگزیریم به علاقهمندان اطلاع دهیم: از این شماره به بعد، مقالات ما به علل و موانعى که از ذکرش معذوریم، قطع مىشود و امیداوریم در فرصت مقتضى بتوانیم این تاریخ را به اضافه مطالبى که در اثر موانع موجود، تا کنون حذف شده است، چاپ نموده، در دسترس عموم قرار دهیم. پایان» (*8)
… دو روز بعد ـ پنجشنبه 25 آبانماه ـ حسین علاء نخست وزیر شاه، در مجلس ختم سید مصطفى کاشانى، فرزند آیتالله کاشانى که به طور مشکوکى مسموم گردید و درگذشت، در صحن مسجد ترور شد که اقدام مظفر على ذوالقدر عضو فدائیان اسلام، با موفقیت همراه نبود و علاء با سر باندپیچى شده براى امضاى قرارداد سنتو ـ پیمان بغداد ـ عازم عراق شد. (*9)
چگونگى حادثه را «خواندنىها» در شماره 26 خود، مورخ سه شنبه، 30 آبانماه، آورده است که عیناً یک صفحه از آن را در اینجا نقل مىکنیم… طبق نوشته مجله، در «کفن» زیر لباسهاى ذوالقدر شعارهاى ویژهاى نوشته شده بود:(5 )(*10)
البته همه مىدانیم که رژیم، پس از ترور «علاء» به وحشت افتاد و با بسیج همه نیرو و توان خود و درخواست کتبى و رسمى مؤکد ژنرال خائن بختیار رئیس فرماندارى نظامى، نواب صفوى و یارانش را دستگیر و آنگاه در یک دادگاه نظامى محاکمه کرد و سپس به دستور اربابان خارجى، آنها را به جوخه اعدام سپرد که چگونگى دادگاه و محاکمات وبیانات شهداىبزرگوار را باید درفصلآخر«تاریخ فدائیان اسلام» نقلکرد.
***
خوشبختانه اخیراً متن کامل خاطرات شهید نواب صفوى که در واقع تاریخ و اندیشه و عملکرد فدائیان را نشان مىدهد، توسط اینجانب گردآورى و همراه با اسناد و توضیحاتى در کتابى مستقل و در ضمن مجموعه «حرکتهاى اسلامى معاصر» از سوى مؤسسه نشر «اطلاعات» چاپ شده و در اختیار عموم علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است. ما امیدواریم این بحث مقدماتى کوتاه هم براى روشن شدن آن گروه از علاقهمندان و دوستانى که مىپرسند: «این خاطرات را از کجا به دست آوردهاید؟» کافى باشد.
البته همانطور که اشاره شد، مجموعه خاطرات شهید نواب صفوى هماکنون همراه چند مقدمه، متن خاطرات، توضیحات، اسناد و کتاب: «بیانیه یا راهنماى حقایق» ـ جامعه و حکومت اسلامى ـ تألیف شهید نواب صفوى که در واقع مانیفست سیاسى فدائیان اسلام است و براى نخستین بار در آبان ماه 1329 شمسى منتشر شده بود، در اختیار علاقهمندان قرار گرفته و شاید در مجموع بتواند حقایقى را درباره فدائیان اسلام، عملکرد و اندیشه آنها، به ویژه براى نسل کنونى روشن سازد و این تنها آرزوى ماست.
توضیحات:
*1ـ دکتر مصطفى الموتى در جلد پنجم کتاب «ایران در عصر پهلوى» ـ بحران نفت و ترورهاى سیاسى و مذهبى ـ چاپ لندن، 1990 م، از صفحه 136 تا 172 تحت عنوان «فدائیان اسلام» هر نوع تهمت و دروغى را که مىتوانسته، جعل و یا از دیگران نقل نموده است. مثلا او مىنویسد: «نواب صفوى وقتى از نجف آمد، مبلغ 250 هزار تومان در جیب خود داشت، که براى ترور کسروى آورده بود!» با توجه به اینکه خرج سفر او را شهید آیتالله مدنى و مرحوم آیتالله امینى(صاحب الغدیر)، آن هم جمعاً حدود 20 دینار – معادل تقریباً دویست تومان – پرداخته بودند، نوع کذب نویسنده را باید «شاهانه» نامید.
*2ـ تاریخ سى ساله ایران، بیژن جزنى، چاپ خارج، ص 91.
*3ـ ر. ک. به «کودتاى 28 مرداد» از مارک، ج، گازیوروسکى، ترجمه سرهنگ نجاتى، چاپ شرکت انتشار!
*4ـ تاریخ بیست و پنج ساله ایران، تألیف سرهنگ نجاتى، ج 2 ص 93.
*5ـ شماره 1 و 2 سال سوم فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر». آقاى دکتر على شریعتمدارى در مصاحبه خود به صراحت مىگویند: عامل اصلى به روى کار آمدن دکتر مصدق و جبهه ملى، فدائیان اسلام بودند و اگر آنها رزمآراء را از میان برنمىداشتند، به یقین حکومت ملى، درعالم خیال باقى مىماند…» براى تفصیل، به آن مجله رجوع شود. (مجموعه خاطرات آقاى دکتر شریعتمدارى اخیراً به شکل کتاب نیز منتشر شده است).
*6ـ زندگىنامه و مبارزات سیاسى دکتر مصدق، تألیف دکتر نصرالله شیفته، سردبیر روزنامه باختر امروز، چاپ تهران، نشر کومش، ص 55، 1370.
*7ـ این نامه را به عنوان مقدمه دوم در کتاب «فدائیان اسلام» چاپ موسسه اطلاعات، آوردهایم و در همین کتاب نیز نقل شده است.
*8ـ مجله خواندنىها، سال 16، شماره 23، ص 18.
*9ـ محمّد مهدى عبدخدایى، عدم نشر دنباله خاطرات را ناشى از حذف مطالب حساس آن توسط فرماندارى نظامى اعلام مىدارد. (به مقدمه سوم کتاب «فدائیان اسلام، تاریخ، اندیشه و عملکرد» مراجعه شود) همین مطلب در یادداشت آخرین بخش از خاطرات همچنین آمده است: «…این تاریخ را به اضافه مطالبى که در اثر موانع موجود تاکنون حذف شده است…»
*10ـ روى کفن چه نوشته شده بود؟:
* پیمان نظامى ـ قرارداد نفت و هر پیمان خارجى باید ملغى شود.
* قل هو الله احد. . .
* احکام اسلام باید اجرا شود.
* قطع ایادى اجانب و دشمنان اسلام و ایران: انگلیس ـ امریکا ـ روس.
* برقرار باد حکومت قرآن.
* واژگون باد حکومت کفر و معصیت.
* الاسلام یَعلو ولا یُعلى علیه.
* اسلام برتر از همه چیز و هیچ چیز برتر از اسلام نیست.
* ولا تحسبنّ الذین قُتلوا فى سبیل الله أمواتاً بل أحیاءِ عند ربّهم یرزقون.
(مجله: خواندنىها شماره 26 سال 16 ص 10 به بخش اسناد مراجعه شود).
——————————————————————————–
1 – بعثت – سال هفدهم ـ شماره 25 ـ مسلسل 852 ـ از 7 آبان 1375.
2 – طبق نوشته مسئول «در تاریخ شفاهى ایران» در مقدمه کتاب خود.
3 – خاطرات این دو هم اخیراً منتشر شده است.
4 – به توضیحات آخر این بخش مراجعه شود.
5 – کپى متن اصلى در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد .