درباره آیت الله حاج میرزا حسن مجتهد تبریزی
مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن مجتهد تبريزی، فرزند حاج ميرزا محمدباقر مجتهد، فرزند حاج ميرزا احمد، فرزند لطفعلی خان، فرزند محمدصادق مغانی قراچه داغی تبريزی، از اجله علمای تبريز، در خاندان علم و فقاهت به دنيا آمد.
به قلم : استاد سید هادی خسروشاهی
منبع : روزنامه جوان – سه شنبه 28 مرداد 1393 – شماره 4220
مرحوم آیت الله حاج میرزا حسن مجتهد تبریزی، فرزند حاج میرزا محمدباقر مجتهد، فرزند حاج میرزا احمد، فرزند لطفعلی خان، فرزند محمدصادق مغانی قراچه داغی تبریزی، از اجله علمای تبریز، در خاندان علم و فقاهت به دنیا آمد.
پس از اتمام مقدمات علوم دینی و سطوح متوسط و عالی، رهسپار نجف اشرف گشت و در مباحث مرحوم شیخ مرتضی انصاری حاضر و پس از وفات استادش، در درس مرحوم آیت الله سید حسین ترک کوه کمری حضور یافت و سال های متمادی از محفل علمی او استفاده کرد و به دریافت اجازه اجتهاد نائل آمد و پس از آن، مهیای حرکت به سوی تبریز شد. مهدی مجتهدی درباره موقعیت و عظمت علمی، اجتماعی، سیاسی و نهایتاً مرجعیت دینی ایشان می نویسد: «حاج میرزا حسن آقا مجتهد، چون خود را اعلم می دانست، برخلاف سایر علما، مرافعه و اینگونه امور را برای خود واجب فرض می کرد. با اینکه 30 سال تمام مرافعه کرد و در 20 سال اول با مأموران دولت و در ده سال دیگر با مخالفین خود در کشمکش بود، توانست وجهه خود را محفوظ بدارد.
کسی از مخالف و موافق تا حال در این قسمت، به وی نسبت اشتباه، سوء نیت و جهل نداده است! در عدلیه آذربایجان اسناد ممهور به مهر او، تقریباً اعتبار سند رسمی داشته اند. حتی وقتی از طرف انجمن ایالتی تبعید شده بود و در کندرود ـ دو فرسخی تبریز ـ به سر می برد، سران انجمن در مسائل شرعی، نظر او را می خواستند و دعاوی مهم را به محضر او حواله می کردند. آنجا وی پس از انجام وظیفه می گفت: مجتهد خود را بیرون می کنند، اما در تبعیدگاه هم دست از او برنمی دارند!». در هر حال او اول مجتهد آذربایجان و رئیس حقیقی آن سامان بود. از تلگراف هایی که در ایام مشروطیت، از علمای نجف و تهران، درباره او شده است و از تأثیری که کناره گیری وی بر انجمن ایالتی در جریان مشروطیت گذاشت، اهمیت مقام و تأثیر او معلوم می شود.
تاریخ زندگی او پس از مشروطیت، همانا تاریخ کشمکش بین مخالفین و موافقین مشروطیت است. وی در بدو امر مانند سایر علما با مشروطیت همراه بود. او حتی در آن دوران سعی می کرد رضایت انجمن ایالتی را نیز جلب کند، تا جایی که در 4 ذیقعده 1324 قمری، دارایی خود را در اختیار انجمن ایالتی گذاشت! درباره این مسئله در مجلس مذاکره شد و عده ای می گفتند: مجتهد با کراهت به این عمل وادار شده است! حتی سیدین (آیات طباطبایی و بهبهانی) به رویه انجمن ایالتی اعتراض کردند، اما مجتهد تلگرافی به تهران مخابره کرد و صریحاً اطلاع داد: از روی میل و رضا به این امر اقدام کرده است. کسروی عمل او را از روی ترس دانسته و در حسن نیت مجتهد شک کرده است، ولی دلیلی نداریم تا این عمل را حمل بر ترس کنیم. این وضعیت استمرار داشت تا انجمن ایالتی حاج میرزا عبدالکریم آقا امام جمعه، برادرزاده وی را بدون علت تبعید کرد! مجتهد عکس العمل نشان نداد تا اینکه میان مستأجر قراچمن از قراء اطراف تبریز، با رعایا اختلافاتی پیدا شد. اختلاف به محضر مجتهد کشید. مجتهد پس از رسیدگی به نظام الملک والی آذربایجان دستور داد به نفع مستأجر اقدام کند.
مشروطه چی های افراطی از موقعیت استفاده کردند و تبعید مجتهد را خواستار شدند. آنان بالاخره انجمن را مرعوب و مجتهد را از شهر بیرون کردند! حتی او را از رفتن به بالای منبر منع و خبر آن را با آب و تاب فراوان، به تهران و مجلس مخابره کردند. سیدین از جسارتی که به ساحت این عالم جلیل شده بود، انتقاد کردند و مراجعت او را از انجمن مشروطه خواهان خواستار شدند، اما انجمن، نه تنها عملا کاری نکرد، بلکه عده ای از اعضای خود را نیز بیرون کرد! بر اثر توهینی که به روحانیت وارد آمده بود، علمای شهر از قبیل حاج میرزا محسن آقاتبریزی، میرزا صادق آقاتبریزی، حاج سید احمد آقا خسروشاهی، حتی شهید ثقه الاسلام تبریزی و اعضای معتدل انجمن از قبیل حاج نظام الدوله، بصیرالسلطنه و ملک التجار به عنوان اعتراض از شهر بیرون رفتند و تبریز کلا به دست افراطیون افتاد. تبعید مجتهد از تبریز (که کانون مشروطیت نام یافته بود) آثاری را به همراه داشت که نتیجه سوء آن بعدها مشخص شد. در پی این رویداد، روحانیون خود را از مشروطیت کنار کشیدند و بعداً برخی از آنان به مخالفت با آن برخاستند. مشروطیت از روحانیت جدا شد و راه خود را جداگانه طی کرد. مشروطه طلبان دیگر نیازی ندیدند تا به مرام و کردار خود رنگ مذهبی دهند و کردار خود را با قیود مذهب، منطبق سازند. در یک کلمه میان مشروطیت و مذهب و روحانیون فاصله ای ژرف افتاد. از این جدایی و انقطاع کامل، نتایجی پدید آمد که هنوز هم جامعه ایرانی با آن دست به گریبان است.
پس از تبعید مجتهد، افراط انجمن در تعدی به حقوق افراد و حتی برخی مشروطه طلبان به جایی رسید که نمایندگان آذربایجان که انقلابی ترین وکلای مجلس بودند به تبریز تلگراف کردند: «هرج و مرج و اغتشاش در تبریز در این روزها به حدی متواتر و شایع شده و در افواه افتاده و به دریچه ای کشیده که ما را شب و روز ناراحت، نگران و پریشان خاطر ساخته است». انعکاس این افراط ها و طرز رفتار مشروطه خواهان با علما و روحانیون، در نجف که از محیط پرآشوب تبریز و تهران دور بود، به گونه ای مؤثر واقع شد که برخی مأمومین مرحوم آخوند ملامحمدکاظم خراسانی از دور او پراکنده شدند و دسته دسته به آیت الله آقا سید محمدکاظم آقا یزدی ـ که به نفع مشروطیت فتوا نداده بود ـ پیوستند. بالاخره مجتهد خود را به تهران رسانید و مظلومیت خود را به نمایندگان گزارش داد و در مجلس مورد تجلیل و تکریم قرار گرفت. حاجی میرزا حسن در اثر فشار دولت و حاجی مخبرالسلطنه والی که به استناد قانون اساسی از مراجعت او پشتیبانی می کرد، به تبریز مراجعت نمود. نمایندگان تندرو مجلس از قبیل تقی زاده و میرزا ابراهیم آقا نیز با این امر مخالفت نکردند. مردم تبریز از او استقبالی بی نظیر به عمل آوردند. عده ای از مریدان تخت روان او را به دوش گرفتند و وارد شهر کردند.
این امر نشان می داد از محبوبیت مجتهد بر اثر جریانات دو ساله چیزی کاسته نشده بود. هنگامی که کار بین محمد علی شاه و انجمن ایالتی آذربایجان به مجادله کشید، مجتهد و سایر علما به طرفداری از سلطنت و سنن قدیم برخاستند و «مجمع اسلامیه» را تشکیل دادند. اسلامیه جمعی از علما بود که در مقابل انجمن تشکیل یافته بود و خود را مخالف بدعت های ناشی از انقلاب و حامی و حافظ اصول شرع معرفی می کرد. در آن دوران مجتهد هنوز به خاطر داشت که برادرزاده اش بدون هیچگونه گناهی و صرفا به دلیل قرابت با او، توسط همین مشروطه طلبان کشته شده است، خودش را به جرم اینکه به نفع مستأجر قراچمن حکم داده است، از شهر بیرون رانده و از آزادی اقامت در موطن خود محروم ساخته اند. در نظر او اینها معنای مشروطه بود. اما مشروطیت به حدی قدرت یافته بود که با قشون کشی های محمدعلی شاه و مساعی علمای اسلامی از بین نرفت. مجتهد که به قول دست چپی های دیروز، برخلاف «جبر تاریخ» حرکت کرده بود جریمه تصمیمات و اقدامات خود را پرداخت. خانه خود و بستگانش غارت شد و ضررهای بی شمار مادی و معنوی دید. وی که یک عمر به پاکدامنی مرافعه کرده و در عدالت ضرب المثل بود، طرفدار ظلم، جور و حق کشی معرفی! و حتی فضائل و معلومات او انکار شد.
پس از آن که حزب دموکرات در دوران مجاهدات مرحوم شیخ محمد خیابانی شکل گرفت، مجتهد بیان نامه ای به روزنامه تجدد ـ ارگان حزب دموکرات ـ فرستاد که در آن مردم آذربایجان را به برادری، همکاری، حفظ اسلامیت و بالاخره مشروطیت دعوت می کرد. روزنامه مزبور پیام فوق را با احترام و تجلیل فوق العاده انتشار داد. با این اقدام مجتهد ما در آخر عمر، با مشروطیت آشتی کرد. آن بزرگوار در سال 1337ﻫ. ق/ 1297ﻫ. ش وفات کرد و تشییع بزرگ و مجللی از جنازه وی به عمل آمد. مجالس ختم متعددی از طرف تجار، اصناف و متدینین (حتی مشروطه خواهان) برای او تشکیل شد. ماده فوت او «یا مغفور» است.
از آثار او می توان به:
1. تشریح الاصول
2. کتاب الطهاره
3. رساله عملیه
اشاره کرد. حاج میرزا حسن آقا را در عهد خود به طور مطلق مجتهد می گفتند. (1)
————————————————————————————————
(1) – کتاب علمای اهر و ارسباران، ج 3، صص 256ـ261. درباره مجتهد مراجعه شود به کتاب های اعیان الشیعه، ج 5؛ نقباء البشر، ج 1؛ ریحانه الادب، ج 5؛ مفاخر آذربایجان، ج 1 و رجال آذربایجان در عصر مشروطیت و ….