تشکیل جبهه آزاد شاهکار مبارزات ضد استعماری سید(بخش اول)

image-news105

اگر در سراسر جهان ، يك قانون ، يك دين ، حكمفرما مي‌بود ، و اگر در اين صورت بزرگان دنيا با تمام قوا در حفظ اين قانون از تحريف و بهم خوردگي و فزايش و نقصان كوشيده.

تحول قهری در کلیه قوانین بویژه قانون اسلام

دکتر جواد فلاتوری

اگر در سراسر جهان ، یک قانون ، یک دین ، حکمفرما می‌بود ، و اگر در این صورت بزرگان دنیا با تمام قوا در حفظ این قانون از تحریف و بهم خوردگی و فزایش و نقصان کوشیده ، عموم افراد تبعیت صادقانه از آن را گردن نهاده ، خود را به پیروی از جزئی‌ترین احکام و مسائل این قانون مقید می‌ساختند ، باز به سختی می‌توانستیم ، بقاء و سلامتی همیشگی آن را ضمانت نمائیم . یعنی حق داشتیم پس از مدتی از یک طرف احکام انفرادی و شخصی آن را به پیرائیهائی که بیشتر مولود خوش سلیقگی افراد است ، مزین و آراسته «!» و از طرف دیگر به موجب ترقی و تعالی ، یا تنزل و رکود افکار عمومی و به حکم تغییر و پیشرفت اوضاع مادی و بنا به نیازمندیهاو احتیاجات نوین و روزافزون جامعه و افراد و بطور خلاصه در اثر تحولاتی که لازمه حیات بشری است اکثر قوانین اجتماعی آن را به کلی مسخ و دورافتاده و یا لااقل به لباس و قیافه‌ای مخالف و غیر قیافه و لباس عصر پیدایش و زمان شادابی و طراوت و جوانی آن مشاهده نمائیم .

بدیهی است جایی که سرنوشت قانون جهانی و خاتمه احکام مورد قبول عمومی چنین باشد و در صورتی که با اهتمام بزرگان و دانشمندان و با توجه و تقدیس عموم افراد کار بدین وضع پایان یابد ، دیگر به هیچ عنوان نمی‌توان : سلامتی قانونی را که مانند قانون اسلام باید برای بقاء خود دائماً با دشمنان داخلی و خارجی در جنگ و ستیز باشد ! حفظ قانونی را که مثل این قانون جز طایفه بخصوصی هواخواه و به غیراز عده معدودی بقاء آن را ضروری نمی‌دانند ! مصون بودن احکامی را که همچون این احکام ( از همه گذشته ) تازه خود پیروان آن گاه به واسطه خودنمایی و اظهار حیات و ابراز روشنفکری و گاه به موجب مصالح ناقصی که به نظرشان می‌رسیده پیرایه‌هایی به آن بسته و تصرفاتی در آن نموده‌اند ، محفوظ ماندن آن اساسی را که نظیر این اساس غفلت یا تغافل و یا رقابت و لجاجت و هم‌چشمی و بالاخره مردمداری و دنیا پرستی عده‌ای از زمامداران و مجریان و یا خدای نخواسته پاره‌ای از دانشمندان طبقه هواخواه ، اکثر احکامش را فراموش شده و شیرازه حقایق آن را پاره و از هم گسیخته تحویل جامعه داده است !

به پای ماندن اصولی را که همانند این اصول دشمنان خارجی به خاطر بهره‌برداری و استثمار خود مرتباً از همان آغاز طفولیتش به دسایس گوناگون و به فلسفه‌بافیها و یاوه‌سراییهای متفاوت ، بطور مستقیم و غیر مستقیم : هر زمان در آن دخالتهای ناروایی نموده و هر عصری به وسیله مناسب و به کمک عده‌ای نفع‌جوی بی‌وجدان در صدد پراکنده ساختن پیروان و بدبین نمودن دوستان و در نتیجه : بر سر از بین بردن اساس و شالوده آن بوده‌اند و بطور اجمال بقاء و از دست ندادن یک چنین قانون و اساس و اصولی را دیگر نمی‌توان با چنین موانع سنگین و با در نظر داشتن تحولات مسلم و احتیاجات روزافزون اجتماع ، انتظار داشت.گو این که آن قانون خالی از نقصان و برای هر عصری مناسب و بطور کلی احتیاجات و نیازمندیهایی را که برای بشر طی قرون متمادی پیش خواهد آمد تعیین نموده باشد …

بلی تنها اگر دانشمندان منصف و با شهامت و وظیفه‌شناسی در هر عصری طبق مقتضیات آن عصر و با تحول فکر و دقت نظری که خواهی نخواهی برای شخص آنان و محیط ایشان به وجود آمده ، سر از نو ، با دقت تمام کلیه احکام را مورد بررسی قرارداده ، علاوه بر حک و اصلاح بدعتها و پیرایه‌هایی که در این مدت خواه و ناخواه به آن قانون بسته شده قوانین مورد نیاز زمان خود را از زوایا و گوشه‌های فراموش شده آن دستور جامع ، استخراج و در دسترس عمومی بگذارند ؛ ممکن است روزنه امیدی حاکی از حیات جاوید ، آمیخته با محبوبیت و تقدیس همگانی در جلو دیدگان پر از یاس مفتوح گردد ، و گرنه باید انتظار سقوط حتمی آن را داشت .

اسلام و موجبات تحول آن

به شهادت « بدون تردید » تاریخ ، دین اسلام هنگامی که دوران رشد و نمو خود را می‌پیمود و تا وقتی که مسلمین همه پیشروی یک پیشوا و تمامی فرمانبرداری یک قانون را بر خود لازم می‌دانستند ، به قسمی پیشروی می‌نمود و به نوعی در اعماق قلوب جایگیر می‌شد که اگر دست کم ، نیم قرن دیگر آن طور ادامه می‌یافت ، بی‌گمان جهانگیر شده نامسلمانی باقی نمی‌گذاشت . ولی افسوس ! اوضاع دگرگون شد . آن پیشرفت عجیب در چنگال اختلافات خانمانسوز رکود یافت .

وحی الهی رفته رفته تأثیر اولیه خود را از دست داد جذبات ملکوتی پیغمبر اکرم ، از خاطرها رفت ، دین صورت یک امر بسیارعادی را به خود گرفت.قساوت بر قلوب مستولی گشت . زمامداران هر سران اسلامی دستور پروردگار را : « نزاع مکنید که بددلی بار آورده و نیروی شما از چنگتان برود .» 1 زیر پا نهاده و هر یک به موجب محکومیتی که در مقابل خودخواهی و خودسری و امیال سودپرستانه و ریاست‌مآبانه خود داشتند ، به جان یکدیگر افتادند . دانشمندان نیز این گفته خدا را : « خدای داده‌های خود را از هیچ ملتی نگیرد ؛ مگر اینکه آنان روش خداپسندانه خود را تغییر دهند » 2 فراموش نموده عموماً یا به واسطه اسارت در زیر پنجه زهرآگین ترس و کم دلی و یا از نظر تسلیم در پیشگاه خواب و بی‌حالی و یا « به عبارت اعتذار آمیز دیگر » در اثر مساعد نبودن محیط و مخالفت نمودن عده‌ای دور از حقیقت ، به کلی دامن خود را از آلوده نمودن به اقدامات مصلحانه اساسی ! یکسو زده و در نتیجه به موجب این آیه که : « دادار جهان تا دادگران خیراندیش و مصلح در میان جمعیتی باشند آنان را هلاک نکند » 3 توده مسلمین را به حال حیرت و بی‌علاقگی بدین در دامان هلاکت و نیستی و زوال افکندند .

در مقابل ؟! در مقابل استثمار طلبان و نفع جویان بیدار ، پس از شکستهای پیاپی به پیروی تنی چند از مصلحین دلسوز ، در زیر سایه یک نهضت و تحول دینی و به حمایت یک جنبش سیاسی و بر سر کار آوردن یک نظام اساسی ، ابتدا خود را ازخطر سیاه مسلمین رهانیده سرانجام از راه ایجاد دوئیتها و نقاضتها و دشمنیهای خونین ( که هر روز به شکلی سرو کله خود را از دریچه تعصبات خشک و خانمان‌برانداز نمودار می‌کرد )و بر گردن مسلمین سوار و آن بیچارگان را فرسنگها در پس دژ پولادین « اختلافات ، بیحالیها ، کژرویها ، واماندگیها ، سستیها ، زهد « ! » از ترقی و پیشرفت ، قدس «! » از هنر و صنعت ، تقوای «! » از کار و کوشش و رنج و زحمت ، غوطه‌وری در دریای سرگردانی و ندانم‌کاری ، قناعت به نیم‌خورد دیگران « به عنوان آسایش خواهی و راحت طلبی » حاتم‌بخشی ذخایر و ثروت خویش « به نام آقایی و جوانمردی » ( و به عقیده واقعی ) به نام گردن انداختن طناب بردگی و بندگی ، باقی گذاشتند .

اما آنها ، آنهایی که چشمان خواب‌آلود ما بهترین موقعیت را به دستشان می‌داد ، آنهایی که به این صیحه آسمانی ؛ « ای بشر ! ای انسان ! ای مسلمان ! بهره و نصیب ویژه خود را از دنیا که در آن زیست می‌کنی بگیر و حق مسلم خود را فراموش منما »4 گوش عمل فراداده از فراموش‌کاری ما بهترین استفاده را می‌بردند . ( همین اشخاص ) جانب انصاف را نگاه داشته ، گاهی در اثر قدردانی کامل از این گنج بی‍رنج و زمانی به نام شکرگذاری ، از این نعمتی که ( به عقیده صحیح ) خداوند از روی استحقاق ـ ( استحقاقی که نتیجه سالها کوشش و از جان گذشتگی آنان و ثمره قرنها پشت پا زدن به حقوق اجتماعی و راحت‌طلبی ماها می‌باشد ) ، به ایشان مرحمت فرموده بود ، با هم سازش و طبق مصالح روز این غذای مطبوع و خوش خور را به یکدیگر تعارف و هر یک خالصانه پیش قدم بودن و پیش دستی گرفتن دیگری را درخواست می‌نمودند( و تا چنین باشیم می‌نمایند و خواهند نمود ! ) مسلمین ؟ مسلمین درست همان موقعیتی را که پیغمبراکرم امت خود را از آن میترسانید ، یافتند .

منبع : سایت مصلح شرق

مطالب مرتبط

image-news105

استمرار مبارزه پس از تبعید سید جمال‏ الدین از ایران

image-news105

سید جمال‌الدین و علم زدگی

image-news105

سید جمال و حرکتهای اسلامی معاصر

image-news105

‌راه رهایی مشرق زمین ازدیدگاه سید جمال الدین

image-news105

سید جمال الدین و وحدت اسلامی(بخش اول )