استاد سید هادی خسروشاهی: در وجود سیدجمال الدین اسدآبادی سری مکتوم بود.(بخش پایانی)
متن كامل اسناد تحت عنوان «مجموعه كامل اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره سیدجمالالدین اسدآبادی» در 440 صفحه منتشر شد.
گفتوگوی روزنامه «جوان» با حجتالاسلام و المسلمین استاد سیدهادی خسروشاهی
در وجود او سری مکتوم بود
یعنی متن انگلیسی اسناد را منتشر ساختید؟
بلی، متن کامل اسناد تحت عنوان «مجموعه کامل اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره سیدجمالالدین اسدآبادی» در 440 صفحه منتشر شد، ولی ترجمه گزیدهای از اسناد نیز در 100 صفحه در اول کتاب آمده است که در واقع نشاندهنده چگونگی محتوای این اسناد میتواند باشد.
چه کسی این ترجمه را انجام داده بود؟
گزیده این اسناد توسط آقای علی مشیری روزنامهنگار ایرانی که مقیم لندن بود، ترجمه شده و در شمارههای مختلف سال بیست و چهارم و بیست و پنجم مجله «خواندنیها» در سال 1343 به چاپ رسیده بود ولی ما عین ترجمه آقای مشیری را نقل نکردیم، بلکه ضمن استفاده از کلیات آن ترجمه، به تطبیق مواردی با اصل متن پرداختیم که در واقع نوعی ویرایش یا اصلاح و تکمیل ترجمه بود.
مثلاً چه نوع ویرایش یا تغییری در ترجمه به عمل آمد؟
در ضمن تطبیق ترجمه آقای مشیری، درج شده در مجله خواندنیها با بعضی از متون اصلی اسناد، متوجه شدم که مترجم در واقع مقید به ترجمه منطبق با متن نبوده و در واقع نوعی به ترجمه آزاد پرداخته است البته دلیل این کار را نمیدانم. شاید به علت بدی خط اغلب گزارشها و اسناد بوده یا به دلایل خاصی در مجله خواندنیها، موقع چاپ به آن پرداخته شده که مطابق با متن نیست.
نمونهای میتوانید ذکر کنید؟
مثلاً در ترجمه گزارشی آمده بود که «به سید پول دادند که سفر کند»! در حالی که در متن «تهیه بلیت برای سفر» مطرح است و این امر البته در هر دعوتی از سوی هر نهاد یا مؤسسهای، اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … رسم بوده و امروز هم مرسوم است و حتی علاوه بر تهیه بلیت برای «شخص مدعو» و مورد نظر، هزینه سفر و اقامت در کشور دعوتکننده هم، به عهده دعوتکننده است و این امر امروز هم در همه دنیا در مورد مهمانان اغلب سمینارها و کنفرانسها اجرا میشود یعنی پرداخت کل هزینهها به عهده برگزارکننده سمینار است که پرداخت هزینه بلیت هم مقدمه آن است.
در مورد دیگری باز آقای مشیری مینویسد: «سید را به لندن خواستند»! که در اصل متن انگلیسی «دعوت کردند» آمده که دلیل این نوع تعبیر آقای مشیری باز روشن نیست؟ آیا مفهوم دعوت با معنی «احضار» – خواستند؟- در نظر مترجم، یکسان است؟ یا انگیزه خاصی از به کار بردن این چنین تعبیرهایی در پشت پرده بوده است.
به نظر شما چه دلیل یا انگیزه خاصی میتوانست در پشت پرده این گونه تعبیرها قرار گرفته باشد؟
همزمانی نشر این ترجمهها با آن تعبیرات مشکوک در مجله «خواندنیها» به مدیریت علیاصغر امیرانی که حامی خالص دربار و رژیم پهلوی بود، با حوادث بعد از 15 خرداد 42 به موازات چاپ چندین کتاب و شاید دهها مقاله توسط «مورخان اجارهای» دربار پهلوی مانند ابراهیم صفایی، دکتر میمندینژاد، ولیالله یوسفیه! مهراب امیری و اسماعیل رایین و دیگران، علیه حرکت سیدجمالالدین حسینی اسدآبادی با بهکارگیری این عبارات، میتواند نشان از توطئه تخریب حرکت طلیعهدار نهضتهای اسلامی معاصر، سیدجمالالدین حسینی و برای تشکیک در اصالت نهضت امام خمینی باشد… بهویژه که اغلب آن نویسندگان اجارهای در آثار خود، ضمن «تخریب» حرکت سیدحسینی، گریزی هم بر ضد «نهضت سیدموسوی» میزدند! که در واقع ماهیت خود را افشا میکردند و نشان میدادند که با دریافت پول میتوان تاریخ را طور دیگری نوشت و کاملاً تحریف کرد. به هرحال روش آقای مشیری با ضرورت حفظ امانت در ترجمه سازگار نبود بنابراین ما در ویرایشی کلی، این قبیل موارد را ضمن تطبیق با متن اصلی اصلاح کردیم…
آقای علی مشیری هنوز زنده است؟
من در سفر دیگری به لندن و قبل از چاپ مجموعه کامل اسناد، همراه با گزیده ترجمه آقای مشیری، برای کسب اجازه نشر ترجمه ایشان، همراه با متن و پس از ویرایش، سراغ نامبرده را گرفتم و دوستان گفتند که وی بهتازگی در گذشته و در «لندن» به خاک سپرده شده است. به هرحال ما با ذکر نام وی و اشاره به اینکه اصلاحات و ویرایشی در ترجمه آن به عمل آمده است، از کل ترجمه ایشان استفاده کردیم.
قصد نشر اسناد سید در دیگر کشورها را ندارید؟
چرا اتفاقاً من خیلی به دنبال اسناد سید در وزارتخانههای دیگر کشورها بودهام و مثلاً در ترکیه در مورد آثار و اسناد دوره سلطان عبدالحمید – خلیفه عثمانی- در سفری به ایتالیا که از راه ترکیه عازم بودم، در اسلامبول به مرکز آرشیو نخستوزیری – باش با کان لیک، آرشیوی – که در نزدیکی مسجد ایاصوفیا قرار دارد – رفتم و تعدادی سند یافتم و گرفتم ولی کل اسناد را ندادند و گفتند که خود «نخستوزیری» میخواهد اینها را چاپ کند – در دوره نخستوزیری آقای نجمالدین اربکان که از دوستان قدیمی اینجانب هستند- اما متأسفانه پس از کودتای آمریکایی سال 1997 میلادی علیه حزب رفاه و سرنگونی حکومت نامبرده توسط ارتش، این نیت خیر هم راکد ماند و تاکنون این اسناد چاپ نشده است… و جالب آنکه قبل از من خانم «نیکی کدی» استاد تاریخ در دانشگاههای آمریکا که درباره سید کتابی هم منتشر ساخته است به سراغ این اسناد رفته و آنها را علامتگذاری کرده بود!… در مصر تمام تلاش خود را به طور مستقیم یا توسط بعضی از اساتید تاریخ دانشگاههای قاهره که درباره سید تحقیقاتی به عمل آورده و آنها را منتشر ساخته بودند، به عمل آوردم ولی متأسفانه به علل سیاسی، مرکز این اسناد – دارالکتب و الوثائق القومیه- همکاری نکرد و در آخرین دیدار با رئیس این مرکز به من گفته شد که تمامی اسناد این مرکز در 5800 کارتن بزرگ جمعآوری و بستهبندی شده که قرار است به تدریج آن را باز کنند و ضمن تنظیم به چاپ آنها اقدام شود! اما متأسفانه از این امر هم خبری نشد.
و سال قبل از برادر عزیزم آقای برهانالدین ربانی که از زمانهای دور با ایشان و نهضت اسلامی وابسته به ایشان رابطه و آشنایی داشتم، درخواست کردم که اسناد وزارت خارجه افغانستان را برای نشر در ایران، تهیه کرده و برای ما بفرستند که متأسفانه تا امروز این درخواست ما عملی نشده است… و اتفاقاً ایشان هم اکنون هم برای شرکت در کنفرانس وحدت اسلامی به تهران آمده است که قصد دارم موضوع را باز پیگیری کنم…
اسناد سید در پاریس هم توسط خانم ناطق جمعآوری و به فرانسه چاپ شده و گویا خود نامبرده آنها را به فارسی هم ترجمه کرده، ولی متأسفانه به خاطر مسائل سیاسی نامبرده، تا کنون هیچ یک از ناشران ایرانی برای چاپ و نشر آن اقدامی نکرده است. درحالی که اگر «سارکوزی»! هم آنها را ترجمه کرده باشد، برای کمک به روشن شدن تاریخ باید به چاپ و نشر آن اقدام شود. علاوه بر اینها بی تردید اسناد و گزارشها در کشورهای دیگر مانند روسیه، هند، عراق و … وجود دارد که متأسفانه کسی به فکر پیگیری و کشف و نشر آنها نیست… و بنده هم دیگر از لحاظ فیزیکی آمادگی سفر به این بلاد برای به دست آوردن این اسناد را ندارم، ولی امیدوارم که سرانجام پژوهشگران معاصر یا وابستگان فرهنگی کشور ما در آن بلاد همت کنند و به تحقق این امر که موجب روشن شدن گوشههای دیگری از کوششها و آثار حرکت سید در آن بلاد و در واقع کشف حقایق درباره تاریخ معاصر ما خواهد بود، اقدام کنند. انشاءالله
در این بخش از گفتوگو بیمناسبت نیست نمونهای هم از اسناد کتاب اسناد سید در وزارت خارجه انگلیس نقل شود.
یک سند از سفارت انگلیس در تهران با امضای سر ف. لاسل، سفیر انگلیس به ضمیمه نامه شخص ناصرالدین شاه را میتوان نقل کرد که بسیار جالب است. شاه در نامه خود به امین السلطان، صدر اعظم خود دستور میدهد که از دولت انگلیس بخواهد که سیدجمالالدین را که به مقام سلطنت! توهین کرده است اعدام کنند و اگر اعدام نمیکنند، او را زندانی یا تبعید کنند!
قبله عالم! اعلیحضرت ظل الله! قاجار، چنان مست قدرت و سلطنت است که توهینکننده به خود را، حتی اگر در کشور دیگری باشد، مستحق اعدام میداند:
نامه محرمانه شماره 82، مورخ 11 می1892
«عالیجنابا! عطف به نامه شماره 14 مورخ ژانویه با ارسال رونوشت دستخط شاه ایران خطاب به امینالسلطان اشعار میدارد به وسیله سیدجمالالدین نامهای خطاب به علماء ایران صادر شده است و در آن نامه، مستقیماً به مقام سلطنت توهین و بهشدت حمله شده است!
ترجمه نامه جمالالدین نیز که موجب تغیر و اعتراض شاه شده، ارسال میشود. نظر شاه بر این است که نویسنده این نامه مستحق مرگ! یا حداقل حبس ابد است.
من به امینالسلطان گفتهام که این نامهها را برای ملاحظه جنابعالی تقدیم خواهم داشت، ولی در عین حال به آن جناب یادآوری کردم که برای دولت امپراطوری انگلستان غیرممکن خواهد بود بر علیه شخصی که در لندن زندگی میکند، قدمی بردارد، مگر به موجب مقررات قانون.
(دستخط شاه ایران خطاب به امینالسلطان ابتدا به خط خود وی بوده و از فارسی به انگلیسی ترجمه و در روز 28 اپریل 1892 به سفارت انگلیس در تهران تسلیم شده است.)
جناب اشرف امینالسلطان
ما پشت سر هم چه به وسیله سفیر خودمان در لندن و چه توسط سفیر انگلستان در تهران، راجع به مزخرفگوییها و نوشتههای مفسدانه میرزا ملکم، هم کتباً و هم شفاهاً اعتراض و تقاضا نمودهایم مشارالیه را از لندن و همچنین از کلیه ممالک تابعه امپراطوری انگلستان اخراج نمایند و یا لااقل از او التزام بگیرند که از این عملیات فتنهانگیز بر ضد کشور ایران و توهین به مقام سلطنت دست بردارد، ولی ابداً نتیجه حاصل نشد تا اینکه ما شیخ جمالالدین را که یکی از شریرترین مردمان روی زمین است و در ایران تولید اخلال و مزاحمتهایی مینمود، تبعید کردیم، او نیز به لندن رفت و به ملکمخان پیوست و به وسیله انتشار روزنامه به زبان عربی، شروع به تحریکات نمود. مشارالیه چندین شماره روزنامه نوشته و آنها را در بلاد قفقاز و ایران پخش نموده است.
نامبرده اخیراً چند نسخه از آخرین شماره آن را که به زبان عربی انتشار یافته، برای توزیع بین مردم به ایران فرستاده است. اینک یک شماره از آن را برای ملاحظه و تعقیب امر فرستادم. این مرتبه او علناً شروع به تحریکات نموده و علما و مردم ایران را تشویق به اخلال و شورش نموده و حتی نسبت به شخص ما حمله نموده است.
بدین وسیله او خودش را مانند یک نفر قاتل معرفی کرده و طبق قانون هر مملکتی چنین شخصی که مستقیماً به مقام سلطنت درصدد اسائه ادب برآمده و علناً نسبت به مقام سلطنت خیانت کرده، محکوم به اعدام است و سزای او مرگ است! یا لااقل او باید در یکی از نقاط دوردست تا ابد حبس شود. شما باید از سفیر انگلیس بخواهید که شما را ملاقات نماید و رسماً نظریات ما را به او ابلاغ کنید. این دستخط ما را بدهید بخواند و یک نسخه از آن را به او بدهید و نیز ترجمه نامه عربی جمالالدین را به او تحویل داده و از او بخواهید که همه اینها را برای وزراء انگلستان بفرستد و حتی به نظر نمایندگان پارلمان آنها نیز برساند تا هر گاه حق به جانب ماست، او را به حبس ابد محکوم نمایند، والا چگونه ما باور کنیم که دولت انگلستان حامی مقام سلطنت و وجود شخص ماست؟ در حالی که چنین شخص مفسد و بیشعوری با کمال آزادی و راحتی در انگلستان اقامت کرده و این گونه مطالب را انتشار میدهد.»
و به دنبال این نامه یا دستور شاه، امینالسلطان نامهای خطاب به سفیر محمدعلیخان مینویسد که موضوع را بهشدت پیگیری کند و سفیر نیز در تاریخ 22 ژوئن 1892 طی نامهای آن را برای وزیر خارجه انگلیس، مارکیز اوف سالیسبوری میفرستد:
«عالیجنابا! با کمال افتخار اسنادی را که دیروز راجع به آن با جنابعالی مذاکره شد، حضورتان تقدیم داشتم. آن عالیجناب هر چه زودتر ترتیبی دهند تا بدان وسیله بنده بتوانم خاطر مبارک ملوکانه را از هر حیث آسوده نمایم. با تقدیم احترامات محمدعلی
نامه امینالسلطان خطاب به سفیر ایران در لندن:
«بعد العنوان مجدداً شیخ جمالالدین مقالهای به عربی انتشار داده و برای توزیع بین مردم عراق عرب و سایر نقاط، تعدادی از آن را فرستاده است. چند روز پیش، آن مقاله به نظر اعلیحضرت همایونی رسید. این دفعه جمالالدین بیشرمی را به اعلیترین درجه رسانیده است(!) چنان عبارات زننده و تندی به کار برده است که سابقه ندارد. از اول مقاله تا آخرش، تمام مطالب، یک پارچه تهمت و توهین به مقام سلطنت است. حتی به این عبارات رکیک قناعت ننموده و علما را تحریک نموده است که نه تنها خدمت به شاه را برای مردم ایران تحریم نمایند، بلکه او را برای همیشه از مقام سلطنت خلع کنند. این مزخرفات را طوری ادا کرده است که از تکرار آن شرم دارم.
من یک نسخه از آن مقاله را برای شما به پیوست فرستادم که پس از مطالعه، آن را نزد سالیسبوری ببرید و مفاد آن را برای او شرح دهید.
چون در این مقاله خود شاه مستقیماً مورد هدف تهمت و افترا قرار گرفته، لذا از جانب شاه نزد لرد سالیسبوری، رسماً شکایت کنید و به او بگویید که چنین به نظر میرسد در کشوری که خودتان را دوست ما قلمداد میکنید، شماها باعث این همه فتنه و آشوب شدهاید و همان بلوایی را که در مسأله رژی تنباکو راه انداخته شد، باز هم ادامه مییابد. چگونه ممکن است نام این جزوه عادی را روزنامه گذاشت و گفت که روزنامهها آزاد میباشند؟ آن هم جزوهای که علناً در مملکت فتنه و آشوب بر پا کرده و صلح مردم را به هم زده است. خلاصه چارهای برای این کار باید کرد. یا باید او را به حبس بیندازند یا اینکه به جای دوردستی تبعید نمایند تا اینکه اعلیحضرت همایونی به دوستی و حسننیت دولت انگلستان اعتماد کنند.امینالسلطان
البته مطالعه و بررسی کامل اسناد وزارت خارجه انگلیس بسیاری از حقایق را درباره سیدجمالالدین حسینی روشن خواهد نمود.
آیا میخواهید در این راستا گام دیگری بردارید؟ مرحله بعدی چیست؟
اشاره کردم که من به فکر بقیه اسناد سید در کشورهای دیگر هستم و به دنبال آنها هم ـ بهویژه در ترکیه و مصر ـ رفتهام که متأسفانه مشکلات ویژه اداری آن دولتها یا بعضی ملاحظات سیاسی در قاهره، مانع از آن شد که به همه اسناد سید دست یابم، ولی امیدوارم که روزی این آرزو تحقق یابد!
اثری در دست نوشتن و زیرچاپ دارید؟
آثار زیادی از خودم و دیگران در دست نوشتن، تحقیق، جمعآوری و زیر چاپ دارم که نقل فهرست آنها شاید مقدور نباشد. ولی مهمترین آنها عبارتند از: چند کتاب درباره اخوانالمسلمین (با اسناد و عکسهای انحصاری). مجموعه مقالات خودم درباره سید که در طول سالیان گذشته نوشتهام (کتابی در 400 صفحه). کتاب دیگری درباره سید، به عربی شامل 25 مقاله از شخصیتهای برجسته جهان اسلام و در 500 صفحه و بخش اول و دوم «حدیث روزگار» که گوشههایی از خاطرات زندگی! است. و تنظیم و تنقیح مجموعه آثار علامه طباطبایی در 22 جلد که خوشبختانه 15 جلد آن از سوی مؤسسه نشر کتاب بوستان در قم منتشر شده و بقیه زیر چاپ است و پس از اینها، نوبت مجموعه آثار استاد سید غلامرضا سعیدی است که انشاءالله در 12 جلد منتشر خواهد شد…
کتاب دیگری هم تحت عنوان «امام خمینی (ره) و جمال عبدالناصر» دارم که آن را در مدت اقامت در قاهره به زبان عربی نوشتم و منتشر شد و اکنون یکی از برادران آن را به فارسی ترجمه کرده که من خود ویرایش نهایی و تطبیق با متن عربی را انجام دادم که انشاءالله در 300 صفحه بهزودی منتشر خواهد شد…
در این کتاب حقیقت رابطه امام خمینی (ره) با عبدالناصر! با اسناد خاص، بیان شده و اتهامات و اکاذیب شاه و ساواک او در این رابطه، بهطور مستند پاسخ داده شده است… جای این کتاب با توجه به اکاذیب و شایعات بیشمار در اسناد ساواک و نشریات مصری و عربی و اعلامیه رسمی یکی از علمای معروف مشهد در این زمینه، خالی بود و من به عنوان یک «واجب عینی» به تألیف آن پرداخته و در مصر منتشر ساختم که اینک ترجمه فارسی آن آماده چاپ شده است.
مجموعه آثار شما که تا کنون به چاپ رسیده است چند جلد است؟ فهرست گونه توضیح دهید؟
مجموعه آثار اینجانب اعم از تألیف و ترجمه، بالغ بر 80 جلد است که اغلب آنها بارها چاپ شده است. مثلاً امام علی صدای عدالت انسانی تألیف جورج جرداق و ترجمه اینجانب در پنج جلد، بالغ بر سه هزار صفحه 12 بار تاکنون چاپ شده است و کتاب ترجمه عدالت اجتماعی در اسلام تألیف شهید سیدقطب بیش از 25 بار چاپ شده است و… اما کتابهایی که با مقدمه، تحقیق، ویرایش و کوشش اینجانب تا کنون چاپ شده یا زیر چاپ است یا در مراحل نهایی آمادهسازی است، بالغ بر 120 جلد است.