‏اخوان‌المسلمین و شیعه – بخش پایانی‏

image-article100

25 سال پيش، که به علت اشتغال در سفارت ايران در «واتيکان»، مقيم «ايتاليا» شده بودم، مهندس يوسف ندا، مسئول تنظيم بين‌المللي اخوان، از «لوگانو» زنگ زد......

به قلم استاد سیدهادی خسروشاهی

شیعه و رهبری اخوان

25 سال پیش، که به علت اشتغال در سفارت ایران در «واتیکان»، مقیم «ایتالیا» شده بودم، مهندس یوسف ندا، مسئول تنظیم بین‌المللی اخوان، از «لوگانو» زنگ زد که مرشد عام اخوان، شیخ عمر التلمسانی، مریض شده و برای معالجه از «قاهره» به آن شهر منتقل شده است.

با قطار عازم «لوگانو» شدم که منطقه‌ای بین ایتالیا و سویس است و به علت شرایط خاص اقتصادی و عدم دریافت مالیات از بازرگانان، محل تجمع عده‌ای از تجار بلاد مختلف عربی و اسلامی هم شده است.

در بیمارستان «لوگانو» به دیدار شیخ رفتم با «سرم» وصل شده در دست، از ما استقبال نمود و از اوضاع ایران و موفقیت انقلاب و ضرورت وحدت مسلمانان شیعه و سنی، سخنانی گفت که متن عربی آن گفتگوها، پس از استخراج از نوار، از طرف مرکز فرهنگی ما در ایتالیا چاپ و در سطح وسیعی توزیع گردید که تأثیر خاصی در افکار عمومی اهل سنت داشت.

ترجمه فارسی آن گفتگو بعد از مراجعت به ایران، در روزنامه «اطلاعات» منتشر شد که مورد توجه علاقه مندان به «تقریب بین مذاهب اسلامی» قرار گرفت.

شیخ علاوه بر آن گفتارها، در خاطرات خود ـ ذکریات لامذکرات ـ چاپ قاهره هم باز به این مسائل وحدت‌آفرین پرداخته و از قول شهید شیخ حسن البنا مطالبی نقل کرده است که ترجمه خلاصه آن، به تناسب مسائل روز و حوادث بلاد عربی و اسلامی، در اینجا نقل می‌شود:

15 شعبان، سیدهادی خسروشاهی

شیخ عمرالتلمسانی سومین مرشد اخوان، دیدگاه شهید شیخ حسن البنا مؤسس و نخستین مرشد اخوان‌المسلمین را درباره شیعه و سنی چنین بیان می‌کند: «امام البنا ـ رضوان‌الله علیه ـ توجه خاصی برای ایجاد وحدت اسلامی داشت و اخوان‌المسلمین در گذشته و امروز، و در آینده نیز در راه این وحدت خواهند کوشید، ولو اینکه در این هدف بزرگ، دچار مشکلاتی بشوند.

مسلمانان طبق نص صریح قرآن امت واحدی هستند: «وان هذه امتکم، امه واحده». من به خاطر دارم که در سالهای 40 م آقای قمی ـ که یک عالم شیعی بود ـ در ساختمان مرکزی اخوان، به عنوان میهمان اقامت داشت و در آن هنگام امام شهید، به‌طور جدی در راه تقریب بین مذاهب اسلامی می‌کوشید تا دشمنان نتوانند از دوری و جدایی مسلمانان سوءاستفاده کرده و وحدت امت اسلامی را از بین ببرند.

روزی از امام درباره مسئله اختلاف بین شیعه و سنی سؤال کردیم. ایشان ما را از ورود در این قبیل مسائل منع کرد و گفت که مسلمانان نباید خود را با این قبیل مسائل مشغول کنند و باید متوجه باشند که دشمنان اسلام، از این قبیل مسائل برای آتش‌افروزی و ایجاد فتنه بهره می‌گیرند!

به حضرت ایشان گفتیم: ما از روی تعصب و یا برای گسترش دامنه اختلاف بین مسلمانان، این موضوع را مطرح نکردیم، بلکه هدف ما آگاهی از حقیقت است؛ چون مطالبی که در کتابها درباره شیعه و سنی مطرح هست، قابل شمارش نیست و ما به‌طور طبیعی نمی‌توانیم به بررسی و تحقیق درباره این کتابها و منابع بپردازیم؟!

امام حسن البنا ـ رضوان‌الله علیه ـ فرمود: بدانید که اهل سنت و شیعه همگی مسلمان‌اند و کلمه توحید: لااله‌الا‌الله، و اشهد ان محمد رسول‌الله، همه آنان را گرد هم می‌آورد و در این اصل اساسی عقیدتی، شیعه و سنی یکسان اند و به هم می‌رسند؛ اما اختلاف در میان این دو جناح، در فروع و در مسائلی است که می‌توانیم آنها را هم به هم نزدیک کنیم.

پرسیدیم: می‌توانید نمونه‌ای ذکر کنید؟

امام گفت: شیعه نیز مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت، دارای فرقه‌های گوناگونی است؛ مثلاً شیعه امامیه، مسئله امامت را یک امر ضروری در اسلام می‌دانند که حتماً باید تحقق یابد، برای اینکه امام حافظ شریعت است و سخن او درباره احکام شرعی، کلمه فصل و حکم نهایی است و اطاعت وی به‌طور مطلق، واجب است.

در بعضی مسائل فقهی هم اختلاف هست که می‌توان آنها را برطرف کرد؛ مانند مسأله ازدواج موقت و یا تعداد همسران در نزد بعضی از فرق شیعه و امثال اینها، که ما نباید اینها را وسیله‌ای برای جدایی بین اهل سنت و شیعه قرار دهیم، بلکه باید توجه داشته باشیم که هر دو مذهب، صدها سال درکنار همدیگر و بدون هیچ‌گونه برخوردی ـ مگر در کتابها و نوشته‌جات ـ با یکدیگر مشکلی نداشته‌اند و باز می‌دانیم که امامان و پیشوایان شیعه آثار بسیاری از خود به یادگار گذاشته‌اند که در واقع ثروت گرانبهایی در کتابخانه‌های مسلمانان است.

تا اینجا سخن از امام شهید حسن البناست و من هم عقیده دارم خبر دنیا و آخرت، در آن است که ما هرگز دنبال اموری که موجب اختلاف بین شیعه و سنی می‌گردد، نرویم؛ زیرا که این، هدف مهم دشمنان اسلام است.»برای توضیح بیشتر در این زمینه به کتاب این جانب: «زندگی‌ و مبارزه نواب صفوی» بخش سفر به مصر، چاپ موسسه اطلاعات، مراجعه شود.

مقدمه : مهندس یوسف ندا از اعضای کادر مرکزی اخوان‌المسلمین مصر، پس از حوادث سرکوب اخوان توسط عبدالناصر پس از سال 1954 م به علت محکومیت به اعدام، توانست با سوار شدن مخفیانه بر یک کشتی باری که از کانال سوئز عبور می‌کرده، از «قاهره» فرار کند و در یکی از بنادر عربی کشورهای حوزه خلیج‌فارس پیاده شود…

پس از مدتها آوارگی و سختی‌های بسیار، توانست به اروپا برود و با توجه به تخصص‌هایی که داشت، به امر تجارت و واردات و صادرات از کشورهای عربی ـ اسلامی بپردازد.

یوسف ندا پس از مدتی تلاش صاحب ثروت و سرمایه شد؛ ولی هدف را فراموش نکرد و همزمان به سازماندهی تشکیلات اخوان در خارج از مصر پرداخت و توانست با هدایت مرشد عام و مکتب ارشاد اخوان در قاهره، «سازمان بین‌المللی اخوان» ـ التنظیم الدولی ـ را سامان بخشد و روابط بین اخوان و رهبری حرکتهای اسلامی معاصر در جهان اسلام را توسعه دهد و به موازات آن‌ها، به دفاع از حقوق پایمال شده هزاران اخوانی زندانی شده در مصر و بعضی دیگر از بلاد عربی بپردازد و در این راستا از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزد.

چند روزی که در لوگانو در منزل یوسف ندا و در کنار شیخ تلمسانی بودم، وفاداری او را به مکتب اخوان و پیروی کامل از دستورات رهبری ـ مرشد عام ـ را به عیان دیدم. او در همین رابطه و با توجه به رهنمودهای شهید حسن‌البنا و شیخ تلمسانی، به نشر اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامی و رفع اشکالات از ذهن برادران اهل سنت درباره عقاید شیعه پرداخت و در این راه، حتی با شیخ یوسف قرضاوی که از همکاران و یاران قدیمی او بود، اختلاف پیدا کرد؛ چرا که متأسفانه شیخ قرضاوی از راه اعتدال در رشد و همان‌طور که در شماره قبل اشاره کردیم، حتی به مبارزه علنی علیه آنچه او آن را «تبشیر شیعی» می‌نامید برخاست و موجب تأسف اهل خرد گردید؛ اما یوسف ندا در این یادداشت، ضمن ادای احترام به شیخ قرضاوی، منطق او را در تبلیغ علیه شیعه نمی‌پذیرد و از آن انتقاد می‌کند.

یوسف ندا توانسته بود با استفاده از شرایط موجود در لوگانو «بانک تقوا» ـ بنک التقوی ـ را با همکاری شیخ یوسف قرضاوی که از سهامداران عمده بانک شده بود، تأسیس کند و امور شرعی بانک بدون ربای تقوا، زیر نظر شیخ قرضاوی و شیخ قره‌داغی (معاون قرضاوی) اداره می‌شد.

یوسف ندا پس از حوادث 11 سپتامبر، به اتهام واهی «کمک مالی به القاعده» تحت تعقیب قرار گرفت و به علت فشارهای پلیس آمریکا، فعالیتهای بازرگانی وی متوقف گردید و بانک تقوا نیز به ورشکستگی کشیده شد و خود و این بار در غرب حقوق بشری و آزادی ـ به دادگاه رفت!

یوسف ندا علی‌رغم تبرئه در دادگاههای ایتالیا و سوئیس، از اتهام پلیس آمریکا، همچنان از هفت سال پیش «ممنوع الخروج» است و تحت اقامت اجباری قرار دارد.

ترجمه بخش دوم یادداشتهای یوسف ندا را در پاسخ به کسانی که پس از نشر مقاله «شیعه و اخوان‌المسلمین» در سایتهای «اسلام اون لاین» و «الفجرالثقانی» و «اخوان اون لاین» تاخته‌اند و یکی از آنان به نام «دکتر محمود غزلان» عضو مکتب الارشاد است، در اینجا می‌خوانید خداوند یوسف ندا و برادران همفکر او در مصر را، از زندان طواغیت و مزدوران آن رها بخشد.

سیدهادی خسروشاهی
تهران: نیمه شعبان 1430 هـ
16/5/88

رابطه من با قرضاوی و موضوع ایران

در بحث پیشین، مطالبی به صورت خلاصه و متمرکز درباره شیعه ارائه شد و علاقمندان آگاهی بیشتر، به کتابهای فقه و تاریخ ـ نه تألیفات شیوخ سلطان‌های ناپاک و شیطانی ارجاع داده شدند و البته نباید به اطلاعاتی ناقصی اکتفا شود که به انحراف و مسموم‌سازی افکار و باورها راه می‌برد. برخی پنداشته‌اند که من در دام «خوش‌گمانی» گرفتار آمده‌ام و ناتوانم از گوش دادن به دانشمندان و فرهیختگان وابسته به اخوان یا مستقل، مانند دکتر یوسف قرضاوی که گویا او نیز مانند من، «خوش گمان» بوده ولی بعد بیدار شده و طی مقالات آتشین خود، نقشه‌های شیعیان را در دنیا برملا ساخته است.

میزان آشنایی من با دکتر قرضاوی و احترامی که برای او و علم و عمق نگاه او دارم، بر هر آشنا و غریبه‌ای آشکار است. ایشان از مهم‌ترین پیشوایانی بود که من از نظراتش در دین و دنیای خود پی‌روی کردم و حتی در زندگی خانوادگی و اقتصادی خویش نیز از او پیروی نمودم. با این حال حق من است که در بعضی از مسائل با او مخالف بوده و در زمینه‌ای که اطلاعات و تخصص دارم، دیدگاه خاص خود را داشته باشم. از این دست می‌توان به موضوع «شیعه و ایران» اشاره کرد. دکتر قرضاوی خود می‌داند که این اختلاف دیدگاه، از علاقه و محبت و احترام من نسبت به او نمی‌کاهد و او همان دکتر قرضاوی است که دانش و بینش او، حشرات موذی به نام «سلفی»ها را تار و مار کرد و در مقابل آنان هم هجوم به او و تخریبش را عبادت شمردند و داناترین آنها بیش از دو یا سه کتاب نخوانده‌اند و با این حال، چنان ادعای فرهیختگی می‌کنند که قصد عبور از کوه دانش قرضاوی را دارند.

چندین بار تکرار کردم که گفته‌هایم، اندیشه‌ها و باورهایی بود که در مکتب اخوان و میان اخوان، با آنها آشنا شدم و با آنها زیستم. اخوان هیچ کسی را ملزم به پذیرش اندیشه خویش نکرد؛ بلکه دامنه نگاه خود را با تسامح بر تمام کسانی گسترش داد که با آنان همراهی کردند و تمایل داشتند جزو آنان باشند، ولی خواهان پایبندی به آداب و رسوم ایل و طایفه خود بودند. آداب و رسومی که شاید با اصول و باورهای اخوان متفاوت بود البته تعارضی با شرع اسلام نداشت و به عنوان نمونه، به حجاب زنان اشاره کردم. اکنون حتی با مسامحه نمی‌توانم بپذیریم که کسی با مطالعه سطحی کتابهایی مسموم، یا شنیدن قطعه‌های گزینش شده از سخنرانی‌ها در رادیو و تلویزیون، بخواهد بر اطلاعات من درباره شیعه و ایران بیفزاید! چه آنکه من از سال 1978 به مدت نزدیک به سی سال مسئول پرونده ایران بودم و زمان فراوانی را در تهران، قم، کرمانشاه، یزد، اصفهان، بلوچستان، خوزستان، آبادان گذراندم و با شخصیت‌های شیعی در پاکستان، آمریکا، انگلستان، سعودی و ایران که برخی شخصیت‌های سیاسی در بالاترین درجه‌های هرم دینی و سیاسی و وزیران و تاجران سرشناس نیز در میان آنها بودند، ملاقات کردم و با بسیاری از روحانیون شیعه و آیات عظام بحث کردم و در حسینیه‌ها و دستجات عزاداری حاضر شدم و حتی در جلسات «بیداری و اصلاح» در پادگانها نیز شرکت کردم.

از تألیفات شیعی ناآگاه نیستم و به عنوان نمونه برخی از آخرین کتابهایی که مطالعه کرده‌ام، عبارتند از: دو جلد «اصول کافی» و پنج جلد فروع آن، «الصیاغه الجدیده» تألیف آیت‌الله شیبانی، «الفقه و السیاسه» تألیف آیت‌الله شیرازی، «ولایت فقیه» تألیف آیت‌الله منتظری، «المراجعات» تألیف آیت‌الله اشرف‌الدین موسوی، «فقه‌المذاهب الخمسه» تألیف علامه شیخ محمدجواد مغنیه و بسیاری دیگر. میان من و بسیاری از شیعیان، رابطه دوستی و برادری اسلامی شکل گرفته و همچنان پای برجاست و با وجود آن که از نوامبر 2001 میلادی تاکنون در بازداشت خانگی به سر می‌برم، با این حال همواره احوالشان را جویا هستم. و بعضی از آنها هم تلفنی جویای احوال من شده‌اند. بر همین اساس است که می‌گویم عقیده‌ام نسبت به شیعه با اندیشه و تدبر و به صورت مستقیم حاصل شده است و از زبان کسی نشنیده‌ام؛ با این حال نوجوانی تازه از راه رسیده می‌پرسد: آیا چیزی خوانده یا شنیده‌ای؟!

ادعا نمی‌کنم که در مطالعه آثار شیعیان و یا گفتگوهایم با آنان و بازدید از اجتماعاتشان، به مواردی خلاف باورها و اعتقاداتم یا نمونه‌های از غلو برخورد نکرده باشم؛ لیکن بر این موضوع پافشاری می‌کنم که اختلاف ما با جریان غالب تشیع، تنها در فروع دین است نه در اصول. لازم است دین‌گرایان تازه‌وارد پیش از آنکه طوطی‌وار، سخنانی کم‌عمق و سطحی را تکرار کنند و به رغم نادانی خویش، کتابهایی در موضوع «اصطلاحات فقهی» تألیف کنند، از صاحب‌نظران در مورد اصول و فروع دین بپرسند تا بدانند که اختلاف در فروع دین باعث کفر و خروج از امت اسلام نمی‌شود.

این گروه سطحی‌نگر می‌پرسند چه کسی در میان امت گسترده محمد(ص) جرأت می‌کند نقاب و روبند را افراط و غیرضروری بخواند؟ هرچند این نظر وجود دارد؛ ولی من چنین ادعایی نکردم. تنها سخنم این بود که فرهنگ و عقاید ما، پوشیده نبودن مچ دستها و صورت زن با حجاب را مجاز می‌داند. آیا این گروه می‌توانند مرا که به لزوم استفاده از نقاب امر نکردم یا زن مسلمانی را که بدون استفاه از نقاب، حجاب کاملی داشته و صورت و دستهایش را نپوشانده، خارج از دین اسلام بدانند؟ سخنانی را به من نسبت می‌دهند که نگفته‌ام؛ سپس بر پایه همین شایعه‌ها بر من هجوم می‌آورند. موضوع اصلی بحث را پنهان می‌کنند و موضوع دیگری را مطرح می‌کنند و در دفاع از موضوع خودساخته، فهم و درک فقهی خویش را بر امت محمد تعمیم می‌دهند.

معترض دیگری چنین اظهار می‌کند که وقتی ناموس شخصی در ملأعام هتک‌حرمت می‌شود، با هر کسی که درباره ناموسش سخن گوید، دشمنی خواهد کرد؛ حال اگر ام‌المؤمنین که ناموس همه مسلمانان است، از سوی گروهی هتک‌حرمت شود که یوسف ندا آنها را میانه‌رو می‌خواند، در این حال چه باید کرد؟

طبیعی است که این معترض خشمگین گردد و برای دفاع از ناموس خود و ناموس تمام زنان و مردان مؤمن که از ناموس خویش محترم‌تر است، به پا خیزد؛ ولیکن حق دارد مرتکب چنین گناه و خطایی را به کفر و خروج از امت محمد متهم کند و هر گناه‌اری کافر نیست. تکفیر بس است. تمام دینداران از رفتارهای این گروه تکفیری به ستوه آمده‌اند که دین خدا و زندگی مسلمانان و غیرمسلمانان را تباه کرده‌اند.

فردی دیگر از سخنان آقای ناطق‌نوری مبنی بر اینکه بحرین روزگاری جزو خاک ایران بود، دستاویزی ساخته تا موضوع رابطه اهل سنت و شیعه را به موضوع ناطق‌نوری و ایران و یا ایران و بحرین تبدیل کند. آیا ما نیز همگام با او شده و سخن از رابطه ایران و حماس برانیم؟ یا اینکه با خاموشی و «سلام» از کنارش بگذریم؟

همچنین افرادی گفته‌اند اگر تلاشمان برای وحدت به ثمر رسید و مخالفت در نشر مذهب تشیع کنار گذاشته شد، در این صورت مجبور خواهیم بود جهت دفاع از بزرگان اهل سنت در برابر اتهام جانبداری ناآگاهانه از مذهبی دیگر، به شرح و توجیه بخش زیادی از نوشته‌های گذشتگان بپردازیم.

باید به این افراد گفت: ایست! مگر شما کی هستید؟ اشتباه حتی اگر اشتباه خوانده شود، نمی‌تواند توجیه کننده اشتباه دیگر باشد.

فرهنگ اخوانی و مذهب شیعی

این گونه برخوردهای تند و تهدیدآمیز خارج از فرهنگ اخوان است. اخوان‌المسلمین هرگاه با فتنه و آشوبی برخورد کند، در راه آرام ساختن و نه افروختن آن گام برمی‌دارد. این سخنان الهی الگوی رفتاری اخوان را تشکیل می‌دهند که: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن.» (نحل/125) و «با آنان به [شیوه‌ای] که نیکوتر است، مجادله نمای.» (نحل/125) و «و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید.» (بقره/83) و « با مردم سخنی نرم گویید.» (طه/44)

شخصی دیگر گفته است که یوسف ندا نافرمان شده و از مذهب شیعه دفاع کرده است و تمام ایرادهایی را که دانشمندان اهل سنت از شیعیان گرفته‌اند، انکار کرده است. گویا به پذیرش تشیع تبلیغ می‌کند یا لااقل فرقی میان آن و مذاهب اهل سنت قائل نمی‌شود و از سوی دیگر تکفیر و سب صحابه بزرگ پیامبر را به بعضی از شیعیان نسبت می‌دهد که به این ترتیب در تناقضی گرفتار آمده است! ابتدا باید بگویم که من تمام آنچه را دانشمندان اهل سنت جمع‌ آورده‌اند، انکار نمی‌کنم، مگر آنکه از نظر مدعی این سخن، فهم و درک او مصداق تمام دانشمندان اهل سنت باشد.

همچنین نمی‌دانم چگونه بیان واقعیت، گرفتاری در تناقض است. به نظر می‌رسد موضوع بحث عوض گشته و بحث جدیدی ایجاد شده است و در دفاع از این موضوع جدید، مرا به انکار تمام دستاوردهای دانشمندان اهل سنت متهم می‌کنند و یا اینکه مدعی می‌شوند من به تشیع دعوت می‌کنم، یا لااقل فرقی میان آن و مذاهب سنی نمی‌گذارم. این روش، الگوبرداری کاملی از جریان بی‌ریشه و سطحی‌نگر تکفیری‌هاست که ابتدا با دروغ‌پردازی و تهمت‌سازی، سخنی را به شخصی بی‌گناه نسبت می‌دهند و سپس او را به اتهام مخالفت با اجماع علما، کافر و خارج از امت اسلام می‌خوانند.

لازم است پرسشی را در مورد حدیث شریفی مطرح کنم که در بحث قبلی آن را نقل کردم و در آن، جبرئیل(ع) اسلام و ایمان و احسان را برای مسلمانان شرح داد. آیا طبق آن حدیث، شیعیان جزو این گروه‌ها قرار می‌گیرند یا دوستان تکفیری ما کلیدهای دیگری دارند که پیامبر اسلام(ص) تعیین کرده و جبرئیل نیز تأیید نموده است و هرکه را بخواهند وارد عرصه اسلام و ایمان و احسان کرده و هرکه را نخواهند از آن خارج می‌کنند؟!

و آیا کسی که با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خواند، نمی‌تواند فرق میان گناه و کفر را تشخیص دهد و یا از نگاهی دیگر، نمی‌تواند فرق میدان گناه در توهین و سب اصحاب پاک پیامبر – خداوند از آنان راضی باشد – و خروج از امت پیامبر را تشخیص دهد؟

و آیا برای مسلمانان شایسته‌تر نیست که به توضیح اصول دین و رد شبهات بپردازند یا اینکه این کار همان‌گونه که برخی پنداشته‌اند، باعث تزلزل و نابودی شبهات و جمع‌ شدن بسیاری از اهل سنت می‌شود؟ و آیا بر ماست که حق را فریاد زنیم که آن را نابود کنیم و آیا باید اسلام را شناخت و ترویج کرد یا آنکه با جریان رایج حرکت نمود؟

اطلاعات و کتابهای دینیِ مجاز! و ناقص و انتشارِ اطلاعاتِ سیاسیِ هدایت شده و مغرضانه و هجوم مستمر و نابکارانه‌ای که بر مهمترین جمعیت شناخته شده اسلامی در عصر جدید صورت می‌گیرد، همه اینها مجالی را برای تغییر شیمیایی در ترکیب ژنتیکی اخوان‌المسلمین و یا وارد ساختن سلولهای فاسد در بدنه پاک این جمعیت بای نگذاشته است. شگفت آنکه تصور می‌شود برخی از ده‌ها شرح و گزارش ناقص ارائه شده، – درباره مطلب من- جامع و کامل بوده و بیانگر اندیشه و فرهنگ میلیونها نفر از وابستگان اخوان در تمام جهان است! باید به این دوستان بگوییم که این گونه راه به منزل نمی‌برند.

من ادعای نظریه‌پردازی یا پیشوایی فکری و یا مقام و درجه‌ای کوچک یا بزرگ در دانش فقه یا رهبری جمعیت اخوان ندارم و هیچ کدام از اینها جزو تخصص یا فعالیتها یا وظایف من نبوده است؛ بلکه از تجربه شصت ساله خود با گروه اخوان، در نمایندگی‌ها و کادر اداری جمعیت، در گردانها یا گروه‌های نظامی و اردوگاه‌ها، در تجمعات و تظاهرات و راهپیمایی‌های سیاسی، در بازداشتگاه‌ها و زندانها، در کارهای خیریه و خدمات اجتماعی، در سیاست‌گذاری‌های منطقه‌ای و یا بین‌المللی، و در اقتصاد و صنعت و تجارت و بانکداری و در تمام زمینه‌های فعالیت اخوان‌المسلمین، سخن می‌گوید. فعالیتهای گسترده اخوان با گرایشی دینی در این عرصه‌ها متفاوت، منجر به بازداشت و زندانی و اعدام شدنِ بسیاری از رهبران و فعالان آنها شد و تمام این ضربه‌ها و زخم‌ها را در مسیر دعوت به راه خدا، از پیش می‌دانستند و پذیرفته بودند. از خداوند متعال برای هرآن که به مصایبِ این مسیر رضایت داد، طلب آرامش و سلامتی می‌کنیم و آزادی تمام زندانیان این راه را خواستاریم. همانا خداوند بزرگ است و شایسته ستایش. الله اکبر و لله الحمد.

توضیح:

مهندس یوسف ندا سرپرست سابق روابط بین‌الملل اخوان‌المسلمین، در پاسخ به دکتر محمود غزلان عضو مکتب الارشاد که به پاسخگویی بر مقاله یوسف ندا درباره «شیعه و اخوان» پرداخته بود، پیامی فرستاده است.

روزنامه «المصری الیوم» چاپ قاهره می‌گوید مطلب منتشر شده از یوسف ندا، منطقی و عقلانی و به دور از الفاظ تندی بود که غزلان در پاسخ به او آنها به کار برده است.

یوسف ندا می‌گوید که سخن من از شیعه ناشی از باور شرعی و تاریخی و فقهی و سیاسی من است و علی‌رغم اختلاف‌نظر با شیعه در بعضی امور و آداب و رسوم، هرگز نمی‌توانم آنان را تکفیر کنم و دور از اسلام بنامم و به بهانه اینکه گویا شیعیان از راه «تقیّه» حرفهای تقریبی و وحدت‌طلبانه می‌زنند، نمی‌توان دستور قرآن را که همه باید برادرانی باشیم، نادیده بگیریم و از راه راست منحرف شویم.

البته به خاطر داریم که نظام مصری و نویسندگان و مطبوعات مصر، پس از حوادث کمک حزب‌الله به مردم مسلمان غزه از طریق مصر، به شدت و به مقیاس وسیعی علیه شیعه به تبلیغ پرداخته‌اند، بویژه که انتقادهای تند و گزنده سیدحسن نصرالله علیه رژیم مصر در رابطه با موضوع ناجوانمردانه آن در تجاوز اسرائیل به غزه وقتی قتل عام مردم آن و حتی نوعی همکاری با آن موجب بحرانی‌تر شدن روابط بین حزب‌الله و رژیم مصر گردید.

اینک پیام یوسف ندا: برادر فرهیخته‌ام دکتر غزلان و تمام برادرانی که بر جستارهای پیشینم اعتراض کردند!

شاید از دریافت این نامه از سوی من شگفت‌زده شوی؛ به ویژه پس از آنچه درباره من – هنگام بحث و نظر در موضوعی- گفتی که در آن دیدگاهی مخالف یکدیگر داریم.

می‌دانم که به گونه‌ای تند و گزنده درباره گروهی صحبت کرده و می‌کنم که خود را اصولگرایانِ (سلفیان) معاصر نام نهاده‌اند و دینداران پیش از بی‌دینان از تنگ‌اندیشی و کافرخوانی آنان در فشار و سختی هستند. نقد اندیشه از سلفی‌گری به این معنا نیست که از منبع دانش زلال و بی‌غشِ پیشینیان سیراب نشویم و از آنان تجلیل نکنیم و یا پیروی ننماییم، بلکه سخن من از جریانی است که در پشت این نام پنهان شده و عقل‌گریزی و بیزاری از غیر را در این دین ترویج می‌کند. این جریان هرگونه اندیشه و فکر مخالف یا خارج از درک و شناخت خویش را بدعت دین ترویج می‌کند. این جریان هرگونه اندیشه و فکر مخالف یا خارج از درک و شناخت خویش را بدعت (نوآوری در دین) می‌خواند و اینکه بدعتی گمراهی است و هر گمرانی در آتش است، یا هر که ریشش کوتاه باشد و یا شلوار و پیراهنش بلند باشد، فاسق و گناهکار است. اگر کلیدهای بهشت در دستان آنان بود، بی‌تردید هیچ کس را راه نمی‌دادند! یکی از پیشوایان آنان به شیوه خودشان برایم دعا کرد و گفته است: «خداوند یوسف ندا را هدایت کند و یا کمرش را بشکند!»

همچنین می‌دانم سخنانم درباره شیعه و باورهای قاطعم در عرصه شرع و تاریخ و فقه و سیاست، در خلأ شکل نگرفته‌ است و نسبت به اختلافاتی که میان ما و آنها در زمینه اندیشه و فرهنگ وجود دارد، بی‌توجه و غافل نیستم؛ بلکه ادعا می‌کنم به این سبب نمی‌توان آنها را کافر و خارج از امت اسلام خواند.

شاید آنچه من در میان اخوان یاد گرفته‌ام با آنچه تو شناخته و فرا گرفته‌ای،تفاوت داشته باشد و این موضوع، عیب و ایرادی به حساب نمی‌آید؛ چه، آنکه هر دویِ ما از نسلها و فرهنگهایی متفاوت و دارای تجربه‌های مختلفی هستیم.

راههای تعامل هر نسلی از نسلهای بشر، تنها در زمینه مادیات نیست بلکه در مسائل روحانی و معنوی نیز هست و در این زمینه تمام تمدنها با هرگونه فرهنگ و اندیشه‌ای هر میزانی از دانش‌ و تجربه، باهم شباهت دارند. تفاوت نسلها در تعامل با مسائل معنوی به شکلهای گوناگون از تفاوت در نحوه درک و شناخت آنان از مسائل معنوی، و تفاوت در پذیرش یا رد غیر ماده، و تفاوت در پذیرش و ایجاد تغییر و نوآوری یا رد هرگونه تغییر، بروز می‌یابد. تربیت و همراهیِ من با اخوان نه تنها پیش از زمانی بود که تو وارد این عرصه شوی و شخصیتت در درون اخوان شکل گیرد، که حتی پیش از زمانی بود که تو به دنیا آمده باشی! و این همراهی و تربیتی من تا امروز همچنان ادامه داشته است.

پیش از این بارها به صراحت و روشنی گفته‌ام که من ادعای نظریه‌‌پردازی یا پیشوایی‌ِ فکری و یا مقام و درجه‌ای کوچک یا بزرگ در دانش فقه یا رهبری جمعیت اخوان را ندارم و هیچ کدام از اینها جزو تخصص یا فعالیتها و یا وظایفم نبوده است؛ بلکه از تجربه شصت ساله خود با گروه اخوان می‌گویم و عمری که با آنها سپری کرده‌ام.

به طور قطع تجربه من با آنچه تو تازه در میان اخوان تجربه کرده‌ای و از آنها دانسته‌ای، متفاوت بوده است و این سخن به معنای آن نیست که شخصیت اخوانی من برتر یا بدتر از تو است؛ تنها می‌توان گفت که ما با هم متفاوتیم و البته اخوان‌المسلمین، انسانهایی چندبعدی هستند و نه قالبهایی سخت و تغییرناپذیر! این گونه نیست که هرکس به اخوان بپیوندد، در قالبِ فکریِ خاصی قرار می‌گیرد که امکان تجدید و ابداع در آن نیست و تنها تکرار افراد قبلی است.

اسلام راه را بر خردورزی باز می‌گذارد و بستن فضای فکری را برنمی‌تابد. این سخن نیز به معنایِ آن نیست که باورهای قدیمی امکان پوست‌اندازی و نوسازی خویش را ندارند و یا باورها و رویکردهای جدید، تجربه‌های گذشته را در خود نگنجانده، آنها را تغییر و پیشرفت ندهند؛ چه آن که انسانها و گروه‌های بشری، حلقه‌هایِ زمانیِ به هم پیوسته‌ای هستند و جماعت‌ها نیز…

اما متأسفانه تو که به زور خود را در این بحث وارد کرده‌ای و بدون استناد به نص و دلیلی شرعی و تنها با اشاره به دیدگاه‌ها و آرایی نامستند به اعتراض برخاسته‌ای! لازم است بدانی که اظهارنظر، حق تو است و هیچ کس نمی‌تواند این حق را از تو بگیرد؛ لیکن این درست نیست که تو اختلافی موضوعی را به اختلافی شخصی تبدیل کنی و چنان در این مسیر گام برداری که نام مرا همراه با دشنام و اتهام به گناهکاری بر زبان بیاوری. ولی من در ضمن بحثی موضوعی و بدون این که نامی از تو بیاورم، پاسخ تو را دادم. با این حال دوباره در سخنرانی‌هایت از من نام برده و اتهامات گذشته را با دشنام و ناسزاگویی تکرار کرده‌ای و به ترتیب اصل موضوع در میان دشنامها گم شد.

من آن هنگام که اولین جستار را نوشتم، سخنانم را از زبان جمعیت و انعکاس اندیشه‌های آنان اعلام نکردم؛ ولی آن را پیش از انتشار برای مرشد فرستادم و ایشان مواردی که موافق نظرش نبود، حذف کردم. همچنین از او خواستم که جستارم در سایت جمعیت منتشر شود و انضباط را مراعات کردم که خود را بدون اجازه مرجع و مرشد خویش، سخنگوی جمعیت نخوانده باشم.

هم اکنون نیز من همچنان بر این باورم که بحث و گفتگوی عمومی درباره موضوع‌های شرعی، فکری و سیاسی باعث بلوغ افکار و رشد همزمان استعداد نوسازی و نوآوری می‌شود. نکات منفی این رویکرد و حرکت رسانه‌ای مورد بررسی قرار گرفته است و به این نتیجه رسیده‌ایم که هر قدر هم نکات منفی زیاد باشند، با این از بی‌اطلاعی و تاریکی مطلق بهتر است.

اما ادعای مخالفت سخنان من درباره شیعه با باورهای جمعیت و اظهارات دکتر قَرَضاوی نادرست است. جنبش دکتر قَرَضاوی در راستای انتشار مذهب در میان اهل سنت صورت می‌گرفت؛ اما به جز این، چه‌کسی تمام گروه‌های معاصر شیعه را به باورهای غالیانه یا ادعاهای کهنه و تاریخ مصرف گذشته بازخواست نمود و یا به بهانه «تقیه» براساس قصدها و نیتها حکم کرد؟! تمام این ادعاها نادرست و مخالف دستورهایی است که ما را به بندگی خدا و برقراری رابطه برادری با یکدیگر فرمان می‌دهد. بر ماست که باورها و آیین‌های خویش را به گونه‌ای تغییر دهیم که ما را متحد کند و از پراکندگی باز دارد. در این زمینه سخنانی را از جناب مرشد عام و دکتر قَرَضاوی نقل می‌کنم تا با دیدگاه ایشان آشنا شوی؛ همچنین به پاسخ‌های شیخ حسن صفار اشاره می‌کنم که از مهمترین شخصیتهای شیعی در عربستان‌سعودی است.

در بیانیه‌ای که از سوی جمعیت اخوان در تاریخ 21/10/2006 در سایت رسمی این جمعیت صادر شد، از زبان شیخ مرشد آمده است: نقاط مشترک میان دو مذهب – شیعه و سنی – چندین برابر موضوعهای مورد اختلاف است. اختلاف میان دو مذهب در هر مجالی که یافت شود، به اختلاف دیدگاه‌ها و نحوه تفسیر و تأویل نصوص برمی‌گردد و اختلافی در اصول ایمان و ارکان اسلام وجود ندارد. بنابراین از لحاظ شرعی برای هیچ یک از طرفداران این دو مذهب جایز نیست که دیگری را تکفیر کند.

در بخش مسائل شرعی از بانک فتاوای سایت «اسلام‌‌آنلاین» در تاریخ 17/7/2006 به نقل از دکتر قَرَضاوی چنین آمده است:

از اصول مهم در گفتگو و تعامل ما با شیعه آن است که بر نقاط اشتراک تمرکز نموده و از موضوعهای اختلاف‌انگیز دوری کنیم؛ به ویژه آنکه بیشتر نقاط اشتراک و اتفاق در اموری اساسی است که دین بدون آنها استوار نمی‌شود. برخلاف نقاط اختلاف که بیشتر آنها به مسائل فرعی برمی‌گردد. از نقاط اشتراک میان شیعه و سنی می‌توان موارد زیر را نمونه آورد:

1-‌ همگان در ایمان به خدای متعال و روز جزا و ایمان به رسالت پیامبری حضرت محمد(ص) و اعتقاد به کتابهای آسمانی پیشین و تمامی پیامبران مشترک هستیم. و همچنین اعتقاد داریم که حضرت‌محمد(ص) خاتم پیامبران بوده است و مبعوث شده تا پیام‌های آسمانی را تمام کند. این موارد پایه‌های اساسی ایمان و ستونهای دین است که همگی بر اعتقاد و باور به آنها همعقیده هستیم.

2- ایمان به قرآن کریم و باور به مصونیت آن از تحریف و آنچه میان دو جلد قرآن قرار دارد، سخن خداوند است و هیچ یک از مسلمانان ـ چه شیعه و چه سنی ـ با این حقیقت مخالفتی ندارد.

3- التزام و پایبندی به اصول و ارکان عملی اسلام مانند شهادت و گواهی به یگانگی خداوند و پیامبریِ حضرت محمد(ص) و برپاییِ نماز و روزه‌داریِ ماه رمضان و رفتن به حج خانه خداوند که هر دو گروه ـ شیعه و سنی ـ به این اصول و فریضه‌ها اعتقاد دارند و به آن‌ها عمل می‌کنند.

اما شیخ حسن صفار از مهمترین شخصیتهای شیعه در عربستان سعودی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «بر این باورم که مشکل شیعه و سنی از اختلاف نظر در مورد صحابه نشأت نمی‌گیرد؛ چه آنکه بدگویی از صحابه و کافرخوانیِ آنان، جزو برنامه روزانه شیعیان نیست و آنچه در مورد کتابهای شیعه گفته شده، همگی درباره کتابهایی کهنه و قدیمی است. با نگاهی به اعمال و رفتارهایِ کنونیِ شیعیان، این حقیقت روشن‌تر می‌شود. آیا شیعیان بحرین و لبنان، صحابه را دشنام می‌دهند؟ یا حتی شیعیان عراق که از لحاظ سیاسی و امنیتی مشکلاتی دارند، آیا دشنامی از آنان بر ضد صحابه شنیده شده است؟»

*‌ دشنام و ناسزاگویی به صحابه شاید در مرکز آموزشی و پرورشی خصوصی شما صورت بگیرد؟

-‌ مرا براساس یک احتمال بازخواست مکن. از چیزی بپرس که وجود دارد و آشکار است. توهین و دشنام عملی است که تاریخ مصرفش گذشته است. در برخی مراحل تاریخی، واکنشهایی از سوی شیعیان وجود داشته که اکنون دیگر وجود ندارد. دیگر چیزی بیشتر از این توقع دارید؟


دیدگاه شیعیان درباره اصحاب پیامبر(ص)

*‌ دیدگاه شما درباره شیخین که خداوند از آنان خشنود شود و خشنودشان گرداند، چیست؟

-‌ دیدگاه شیعیان در موضوع امامت روشن و واضح است. آنان بر این باورند که امامت بنا به تصریح حدیث پیامبر(ص) حق حضرت علی‌ علیه‌السلام بوده. با این حال تاریخ می‌گوید امام علی که خداوند از او خشنود شود، با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد و در سایه خلافت آنان فعالیت نمود. بنابراین شایسته نیست که مورد توهین و بدگویی قرار گیرند. من نیز بدگویی را حرام می‌دانم و بیشتر از این نباید از شیعیان توقع داشت. بنابراین ما باورهایی قطعی در موضوع امامت و خلافت و خلفا داریم و هیچ جریانی حق ندارد دیگران را به خاطر باورهای قطعی و یقینی خویش محاکمه کند؛ البته این حق را برای همگان می‌پذیریم که باورهایشان باید از توهین و بدگویی مصون بمانند. اهل سنت حق دارند که توهین شیعیان را به مقدسات خویش برنتابند؛ اما دیدگاههای شخصی و درونی شیعه در مسائل پیرامونی‌شان به کسی ارتباطی ندارد.

به موضوع‌ نوارهایی برمی‌گردم که به آنها اشاره کردی و گفتی در آنها به صحابه توهین شده است. انسانِ خردمند هنگامی که به نواری گوش می‌دهد، پیش از آنکه درباره مضمون آن تحقیق و بررسی کند، ادعاهای آن را بر جامعه‌ای بزرگ تعمیم نمی‌دهد. آیا فردی از شیعیان حق دارد نظر نادرست یکی از اهل سنت را برهمه آنها تعمیم دهد و بگوید این نظر همه اهل سنت است؟

*‌ از یک سو دانشمندان شیعه به صراحت اعلان می‌کنند که به این قرآن موجود در دستان مسلمانان باور دارند و هیچ قرآن دیگری نزد امام مهدی وجود ندارد و مصحف فاطمه و غیر آن، جدای از قرآن است؛ اما از سوی دیگر کتابهای حدیثی و اعتقادی و تفسیری شیعه که امروزه نیز به چاپ می‌رسند، آکنده از عباراتی است که دلالت بر تحریف قرآن و وارد آمدنِ زیاده یا نقصانی در آن دارد و بر این مسأله ادعای اجماع می‌کنند. چگونه می‌توان میان این دو رویکرد رابطه و سازگاری برقرار کرد؟

-‌ باید از سخن گفتن درباره تحریف یا عدم تحریف قرآن دست برداشت. دانشمندان شیعه نظر قاطعی در این زمینه دارند و ادعای تحریف قرآن، نظر شاذ و بی‌ربطی است که به روایاتی غیرصحیح و غیرقابل قبول استناد دارد. قرآنی که در میان شیعیان تلاوت می‌شود، همان قرآنی است که در دستان اهل سنت است.

اما مصحف فاطمه، بخشی از قرآن و کلام خدا نیست؛ بلکه دعاها و یا تفسیر آیاتی از قرآن است که حضرت فاطمه آنها را از پدرش می‌شنیده و در نسخه‌ای که داشت، یادداشت می‌کرده است.

شیعیان در این زمینه با صراحت صحبت کرده و نظرشان را داده‌اند. هنگامی که از شیخ عبدالله منیع در این موضوع پرسیده شد، پاسخ زیبایی داد: باید از این سخنان دست برداریم و لازم است اعتراف کنیم که شیعیان قرآنی غیر از آنچه که نزد ماست، ندارند و این پاسخ همان سخنی است که شیخ‌قَرَضاوی گفته است…» (این خلاصه‌ای از مصاحبه‌ شیخ حسن صفار است). برادرم! اهداف متعددی در نگارش این نامه بوده است.

هدف اول، توضیحِ مجدد اموری بود که از صورت ماجرا حذف شده بودند یا اینکه دوباره در آن نوشته بنگری و اگر احساس کردی که اشتباهی از تو سر زده است، از خداوند طلب بخشش نمایی. بدان که قلب من سرشار از گذشت و بخشش است.

دوم به یاد داشته باش که این دعوت، ما را به رعایت اصول بحث موضوعی فراخواند و اینکه نباید رابطه مودت و برادری را میان هم بگسلیم که این رابطه مهمترین ویژگی ماست. سالهای دراز و سفرهایی طولانی پیش روی توست و با برادرانت، چه کوچک و یا بزرگ، و چه عاقل و یا شتابزده، و چه مؤدب و یا نادان و بی‌ادب گفتگو و تعامل خواهی داشت. اگر خواهان ثواب و تداوم در این مسیر هستی، تنها یک راه پیش روی توست و آن حکمت و موعظه حسنه است.

سوم اما درباره خود باید بگویم که در سراشیبی عمر قرار گرفته‌ام و شاید شیطان میان من و برادرم به زور فاصله انداخته باشد و با این سخنان نمی‌خواهم گناه خویش یا گناه تو را نادیده بگیرم و تو را در آنچه مرا خطاکار پنداشته‌ای، عذر می‌خواهم و از تو طلب بخشش و مغفرت می‌کنم و اگر این دو لطف را پذیرفتی، از تو انتظار دعا دارم.

مطالب مرتبط

r-kh

یادداشتی کوتاه از مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی درباره حضرت آیت الله العظمی روحانی قدس سره الشریف

image-article100

اسلام ستیزی غرب: استشراق و مستشرقین

image-article100

سخنرانی استاد خسروشاهی درباره علامه هبهالدین شهرستانی

image-article100

سخنرانی استاد خسروشاهی در میزگرد کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دین

image-article100

دیدگاه شیخ قرضاوی درباره : شیعه، تکفیر و فتوا – بخش نخست